
گوش کن ! می شنوی ؟ فریاد حق را می گویم ، گوش کن ! آری همان فریادی را می گویم که از زیر تازیانه ها به گوش می رسد.
  اگر کمی حواست را جمع کنی می شنوی ، با این همه سختی لحظه ای کوتاه نمی  آید . گاه از سمت شرق می آید گاه از غرب اما همیشه به گوش می رسد.
 آه  خدایا ! امان از دست صدای نکره این رقاصه های تزویر ، مگر فریاد پوچ "حقوق  بشرشان" می گذارد تا صدای فریاد های حقیقت را بشنویم؟ اما نه ، این بار  صدایش بخوبی به گوش می رسد ، حتی پایه های قصر فرعون و ضحاک از این فریادها  به لرزه درآمده .
 این بار صدای شیخی را پشت میله های زندان می شنوم ،  نمی دانم چرا انقدر صدایش آشناست ، صدایش کمی مرا یاد فریادهای خمینی کبیر  می اندازد ، نمی دانم چرا ناخوداگاه صدای شاگردان خمینی را به یادم می آورد  ، بگذار راحت بگویم جنس صدا حسینی است.فریادش بر سر یزید خراب شده است ،  حتما به همین خاطر هم هست که می خواهند اعدامش کنند.
 بهتر است کمی  بیشتر با صاحب صدا اشنا شوی ، به او می گویند شیخ نمر ، شیخ نمر باقر النمر  ، در قطیف عربستان چشم گشود اکنون می شود گفت چیزی میان 56 یا 57 سالی عمر  کرده . وی برای تحصیل دروس حوزوی چند صباحی را در ایران و سوریه سپری کرد و  بعد از آن به عربستان بازگشت. 
 شیعه علی نمی تواند ظلم را ببیند و  آرام بنشیند ، شیخ هم رهرو امیرالمومنین بود در عربستان تدریس می کرد ، درس  شهادت می داد درس جهاد، نمی دانم شاید هم تئوری های انقلاب اسلامی ، هرچه  بود زیر بار ظلم رفتن را ننگ می دانست و هر روز خطرناک تر می شد برای تاج و  تخت ضحاک .
 برای اولین بار در سال 2006 مهمان زندان های صعودی و شکنجه  های آنان بود . پس از آن در سال 2012 در حالی که زخم های بسیار برتن داشت  توسط نیرو های امنیتی سعودی ربوده شد و اکنون خبر تلخی به گوشمان رسیده که  حکم اعدامش را صادر کرده اند.
 تاریخ این خبر تلخ را بارها و بارها درک  کرده و آن را برای کاتبان به یادگار گذاشته . آری هنوز هم قاضی شارح ، قاضی  القضات باشتین ، حکم می کند برای سربدار شدن حقجویان ، آری برادر این  اتفاق را تاریخ بارها و بارها دیده است.
 آری برادر جان کاخ سبز معاویه امروز در ریاض هنوز هم بر روی خون حق گویان بنا شده است ، چه بنایی سست تر از بنای ظلم.
  آری برادر جان ! شعارشان شعار توحید است ، نقش پرچم هایشان لا اله الا  الله...اما مسیرشان خطوه شیطان انگار نه انگار که لا االه الا الله.
  آری برادر جان ! ببخشید که داستان تلخ تاریخ خاطرت را مکدر کرد اما گفتم تا  بشنوی و بدانی که همیشه اینگونه بوده است. آری اینچنین بود برادر.