سخنی کوتاه با شورا

14 دی 1392 ساعت 11:01


وبلاگ جوانان صدیق زهی نوشت : شاد بودن هنر است                      شاد کردن هنری والاتر گر به شادی تو دلهای دگر باشد شاد زندگی صحنه ی یکتای هنرمندیِ ماست هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود                 صحنه پیوسته بجاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد اعضای محترم شورای شهر و آقای شهردار چند سخن کوتاه به عنوان درد دل با شما می گویم با شماهایی که می بایستی مشکلات شهر و شهروندان را حل کنید؟ شماهایی که منتخبین مردم هستید ! می گویند : روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد.   عصر آنروز روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی آن چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد: امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!! وقتی کارتان را نمیتوانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید خواهید دید بهترینها ممکن خواهد شد باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است. حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مایه بگذارید . این رمز موفقیت است .... لبخند بزنید آقایان محترم اعضای شورای روستای صدیق زهی نمی خواهم انتقاد کنم نمی خواهم بگویم که چرا روستایمان آباد نمی شود؟ نمی خواهم بگویم که چرا آسفالت کیفیت پایینی داریم؟ نمی خواهم بگم چرا به این همه چاله و چوله در خیابانهای روستا رسیدگی نمی کند؟ چرا و کوچه های شهر خاکی هستند؟ چرا در هنگام آسفالت ریزی دقت لازم را نکردید؟ چرا فضای سبزی وجود ندارد؟ چرا برای هم ولایتی ها تفریحگاهی ایجاد نمی کنید ؟ چرا خیابان جدید احداث نمی کنیم ؟ چرا نانوایی ها وپمپ بنزین شلوغ است؟ چرا خیابانها خط کشی نشده؟ چرا سایه بانهای در روستا نصب نشده؟ چرا خیابانهای سطح شهر این همه موج دارند؟ چرا جداول از بین رفته را تعویض نمی کنید ؟ چرا به جداول جوبها رسیدگی نیمکنید؟ چرا پیاده روها را مرمت نمی کنیم؟خلاصه چرا این مردمان خونگرم و با صفا را عذاب می دهیم ؟! نمی دانم... ! در آسمان مثل پرندگان باشیم و در آب مثل ماهیها ، اما هنوز یاد نگرفته ایم روی زمین چگونه زندگی کنیم..... نمی دانم چه بگویم حرفهای زیادی دارم ولی گوش شنوا  پیدا نمی کنم که به او بگویم اینجاصدیق زهی است اینجا آخر خطه! باید تاوان داد! نمی دانم ! با آن همه احترامی که به تک تک شما قائل هستم ولی باید بگویم که انتظار بیشتری از شماها داریم تا که برآورده شود! حال می بینید که چگونه .... آدمی که به " درد" نخوره ، به" هیچ دردی" نمی خوره از قدیم گفتند: مردی و دردی همیشه به این جمله اش میخندیدم؛ حالا میفهمم... مرد را دردی اگر باشد خوش است درد بی دردی علاجش آتشاست... در پایان از تمامی دوستانی که وقتشان را گرفتم عذر می خواهم اینگونه با خدای خود صحبت می کنم گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم… گفتی: فانی قریب .:: من که نزدیکم (بقره/۱۸۶( گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم…کاش می‌شد بهت نزدیک بشم… گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال .:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵)   گفتم: این هم توفیق می‌خواهد! گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم .:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲)   گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی… گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه .:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/۹۰)   گفتم: با این همه گناه…آخه چیکار می‌تونم بکنم؟ گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده .:: مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/۱۰۴)   گفتم: دیگه روی توبه ندارم… گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/۲-۳)   گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟ گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا .:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/۵۳)   گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟ گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله .:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌کنه؛ عاشق می‌شم! … توبه می‌کنم گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین .:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲)   ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک گفتی: الیس الله بکاف عبده .:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/۳۶)   گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟ گفتی:یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما .:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن.خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳) دوستانی که مطلب را خواندید اولا: مالکیت آسمان را به نام کسانی نوشته اند که به زمین دل نبسته اند. دوما رحمت خداوند ممکن است تأخیر داشته باشد اما حتمی است سوما: مهربان باش مردم اغلب بی انصاف، بی منطق و خود محورند، ولی آن ها را ببخش. اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند، ولی مهربان باش. اگر موفق باشی دوستان دروغین و دشمنان حقیقی خواهی یافت، ولی موفق باش. اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهند، ولی شریف و درستکار باش. آنچه را در طول سالیان بنا نهاده ای شاید یک شبه ویران کنند، ولی سازنده باش. اگر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می کنند، ولی شادمان باش. نیکی های درونت را فراموش می کنند، ولی نیکوکار باش. بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد. و در نهایت می بینی هر آنچه هست همواره میان  تو و خداوند» است نه میان تو و مردم. اعضای محترم شورای صدیق زهی و مسئولان محترم و دیگر عزیزان موفق و سربلند باشید . همه ما رفتنی هستیم


کد مطلب: 10280

آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdcawun6.49nwa15kk4.html

همه با هم
  https://www.baham91.ir