در جستجوی سینمای کف خیابانی
3 بهمن 1392 ساعت 10:38
وبلاگ "شهاب 3" نوشت: اين روزها باز خبرهاي جشنواره فيلم فجر روي خروجيهاي سايتهاي خبري و مطبوعات قرار دارد؛ جشنوارهاي که مهمترين اتفاق سينمايي ساليانه است و خود وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي مسؤوليت برگزاري اين فستيوال را برعهده دارد. اين جشنواره، اسم فجر انقلاب اسلامي را يدک ميکشد و خود مديون انقلاب اسلامي است اما قرابتي با آرمانهاي اين انقلاب ندارد و اين در ساختار شناسي پديدههاي مدرن شگفتانگيز نيست. وحيد جليلي (مسؤول دفتر مطالعات جبهه فرهنگي انقلاب اسلامي) در سال پاياني دولت دکتر احمدينژاد در مصاحبهاي از نحوه عملکرد وزير ارشاد دولت نهم درباره سينما به شدت انتقاد ميکند و در طول دولت دکتر احمدينژاد هم جريان منتسب به انقلاب اسلامي به شدت بر کارنامه سينمايي دولت نقد و اشکال وارد ميکنند؛ اين انتقادها در زمان آقاي شمقدري نيز با اينکه خود يک کارگردان منتسب به جريان ارزشي است ادامه پيدا ميکند. سوال اينجاست که چرا با حضور چهرههاي حزباللهي بر مديريت کلان فرهنگي کشور اتفاق مورد انتظار در عرصه سينما نميافتد؟ پاسخ بدين سوال در خود مفهوم سينما نهفته است. يوسفعلي ميرشکاک، نسبت ما با سينما را در دايره تقليد از غرب ميداند و ميگويد: «سينما در ذات خود داعي به غفلت دارد و هيچ توليد کنندهاي را در دنياي امروز نميتوان يافت که حاضر باشد سرمايه خود را در راه مبارزه با غفلت به خطر بيندازد. اين بشر که مصداق تام –اولئک کالانعام بل هم اضل» است، نه تنها عشق بلکه دين را هم کالاي مصرفي ميپندارد و نه تنها مستعد هيچ تجديد عهدي با ساحت قدس نيست بلکه هرگونه عهد و التزام را به ويژه در سينما برنميتابد، گويي عليرغم تنزل و تداني روزافزون نفس و عقل خود بنابر غريزهاي جمعي که يادآور غريزه هندسي حشرات است، دريافته که سينما نسبتي با موعظه و ارشاد ندارد و سينمايي که به شرط و عهد دعوت کند، از دايره سرشت ديداري خارج شده است.» اشتباه بزرگي که بسياري در جمهوري اسلامي مرتکب شدند اين بود که تصور کردند تنها با حضور افراد حزباللهي در مديريتهاي کلان فرهنگي ميتوان جريان فرهنگي را به سمت انقلاب اسلامي و مفاهيم ارزشي سوق داد در حالي که خود شناخت چنداني از پديدههاي مدرن چون سينما، فرهنگ سرا، رسانه و... نداشتند، در چنين شرايطي است که فيلم ضد آمريکايي «فرشتگان قصاب» در فيلم فجر جايگاهي پيدا نميکند. به هر حال سينمايي که به قول شهيد اويني نميتواند اسلامي شود ميتواند خود در جريان انقلاب اسلامي همراه آرمانهايش قرار بگيرد. امام خميني(ره)، راه را براي هنرمندان عرصه انقلاب اسلامي باز ميکند و نقشه راه را جلوي آنان قرار ميدهد. ايشان در پيام خود در سال67 بهخوبي شاخصههاي هنر متعهد در خدمت سينما را تبيين ميکند و ميفرمايد: «هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط كور و مبهم معضلات اجتماعي، اقتصادي، سياسي، نظامي است. هنر در عرفان اسلامي ترسيم روشن عدالت و شرافت و انصاف، و تجسيم تلخكامي گرسنگان مغضوب قدرت و پول است. هنر در جايگاه واقعي خود تصوير زالوصفتاني است كه از مكيدن خون فرهنگ اصيل اسلامي، فرهنگ عدالت و صفا، لذت ميبرند. تنها به هنري بايد پرداخت كه راه ستيز با جهانخواران شرق و غرب، و در راس آنان آمريكا و شوروي را بياموزد.» امام خميني(ره) تنها هنر مورد قبول قرآن را هنري ميداند که راه ستيز با شرق و غرب را بياموزد و اين درحالي است که يوسفعلي ميرشکاک ذات سينما را در غفلت ميداند و بيان مسأله روشنگرايانه در سينما، پارادوکسي است که حلّ آن، آسان نيست. بازگشت به ويژگيهاي اوايل انقلاب، راه حل اين سؤال است چرا که براي به خدمت گرفتن سينما در راستاي انقلاب، راهي جز اين نيست. راهي که بايد از درون سالنهاي شيک سينما و فرهنگ سراها بيرون آمد و دوباره همچون سالهاي اوليه انقلاب به کف خيابان بازگشت؛ چه اينکه آرمان امام خميني(ره) در هنر مبارزه با شرق و غرب، باز ذوب شدن در ساختارهاي مدرن شکل نميگيرد. جشنواره مردمي فيلم عمار مثالي خوبي از در خدمت گرفتن هنر سينما و فيلم سازي براي انقلاب است. اين جشنواره از سالنهاي سينما بيرون ميآيد و از مسجد و مدرسه گرفته تا منازل خانوادههاي شهدا را محلي براي اکران خود به خدمت ميگيرد و از همين روش است که در دوره چهارم آن در 2000 نقطه فيلمهاي آن اکران ميشود. در آخر به قول ميلاد دخانچي بايد گفت که آري ما انقلاب کرديم. ما طاغوت را واژگون کرديم. اما بسياري از ساختارهايي که از آن به ارث برديم را رها گذاشته انقلابي بودن خود را به تغيير تابلوها تقليل داديم. استعمار تنها يک تجلي قدرت نيست؛ بلکه استعمار يک نوع فکر کردن است که ساختارهاي ملازم با تفکر خويش را ميسازد و بدينسان قدرت خود را پخش و سعي در جاودانگي آن ميکند. انتهای پیام
کد مطلب: 11037
آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdcbzgb8.rhb8fpiuur.html