نگاهی به فیلم «میگرن»
25 تير 1392 ساعت 7:16
نگاهی به فیلم «میگرن» ساخته مانلی شجاعیفرد مستندنمایی غیرواقعی با نگرشی عمیق به فیلم میگرن، میتوان آنرا محصول فرآیند ذوقزدگی برای ساختن فیلم انتلکت دانست. این جمله به این معنی و مفهوم نیست که آثاری با مضامین روشنفکری نباید ساخته شود و نگارنده با چنین جملهای نباید متهم به دگماتیسم شود اما واقعیت این است که میان فیلمهای روشنفکری با مضامین عمیق و فیلم انتلکت به معنای روشنفکرنمایی که 2 گونه کاملا تفکیک شدهاند، تفاوت شگرفی وجود دارد. واقعیت این است که فیلمهای انتلکت به مثابه شوهای شبانه میمانند که دست مخاطب را خالی میگذارند و اغلب از پشتوانه محتوایی خالی هستند. میگرن دقیقا به مثابه فیلم انتلکتهایی میماند که عاری از مفهوم و چیدمان درست و منطقی است و خالق اثر نمیتواند حتی مفاهیمی ساده و سردستی مثل رنج زنانگی را بهدرستی در کلیت اثرش پدیدار کند. میگرن روایتگر 3 خانواده بسیار متفاوت است. درخانواده اول «رعنا ستوده» (هنگامه قاضیانی) مدرس و مترجم زبان است که به همراه تنها دخترش «توکا» زندگی میکند و در این میان مشخص نیست چه بلایی بر سر شوهرش آمده و نویسنده و کارگردان از فرط ذوقزدگی زیادی در حوضچه مینیمالیسم فرو افتاده و مشخص نکرده همسر رعنا ستوده فوت کرده؟ طلاق گرفته؟ یا... تا منشا رنج این زن از زاویه روانکاوانهای برای مخاطب روشن باشد. خانواده دوم را «محبوبه» (پانتهآ بهرام) و «آرش» (هدایت هاشمی) به همراه فرزندانشان «امیر» و «آیدا» تشکیل میدهند. آنها با زحمت فراوان توانستهاند یکی از واحدهای این آپارتمان قدیمی را بخرند و قصه از جایی آغاز میشود که آنها به این آپارتمان اسبابکشی کردهاند و در محور خرده روایت دوم تلاش آرش برای مهاجرت بدنه دراماتیک اثر را در بر میگیرد. رابطه نهچندان ملموس و سطحی آرش و محبوبه از نقصانهای فیلمنامهای این رابطه به شمار میرود و تیپ بودن آرش را میتوان در نهچندان با اهمیت بودن مهاجرت و بازگشتش جست. در خانواده سوم پیرپسر مجردی به نام «حسن» (افشین هاشمی) به همراه مادرش (سهیلا رضوی) و مادربزرگش (گوهر خیراندیش) که او را ننه خطاب میکنند، زندگی میکنند. نقطه اشتراک روایت در هر 3 خانواده، به پرسوناژ «زن»های فیلم بازمیگردد که شخصیت محوری به حساب میآیند. فیلم در لایه نخست انعکاسی از وضع زنان در جامعه امروز ایران است، از آیدا تا ننه حسن. منتها کارگردان فیلم تصویری که از زنان نمایش میدهد تعارضات و تفاوتهای بنیادینی با جامعه معاصر دارد. محبوبه که زن میانسال و خانهداری است ناتوان در شیوه اداره زندگی است. او بنا به هر دلیلی نمیتواند هم سطح شوهرش باشد و شاید یکی از دلایل کوچ مرد به خارج از کشور همین مساله باشد. رعنا ستوده، زن تنهای منزوی و آرامی است که به رقم تحصیلات و فعالیت همزمان در چند شغل بازهم از عهده برآورده کردن نیازهای کلی خود همچون مسکن بر نمیآید و دچار مشکلات عدیدهای است، اتفاقا آسیبپذیری خردهروایت رعنا به عدم دقت کافی در پرداخت این شخصیت بازمیگردد. مشخص نیست این شخصیت اقتدارگرا میتواند استقلال کافی داشته باشد یا به دلیل عدم نداشتن نقطه اتکاست که دچار استیصال روانی شده است. بیماری روانی و جسمی مجهول توکا (دخترش) هم از سوی دیگر به او صدمه فراوانی وارد کرده است. زنهای پیر و فرتوت خانه سوم همچون مادر حسن که از طریق سبزی پاک کردن صاحب درآمدی شده است، همه به نوعی تیپ هستند و این رنج زنانگی در آن سن و سال واقعا باسمهای به نظر میرسد. تمام تصویری که از زن ایرانی در این فیلم میبینیم به دلیل عدم شخصیتپردازی درست، تصویری متزلزل و کارتونی از زنان ایرانی است. با اشاره به این نکته مشخص میشود چرا بسیاری از فیلمهاي انتلکت مورد تکفیر واقع میشوند، چراکه سینمای روشنفکری در بازتاب حقیقت و حقانیت به دام واقعنمایی انتلکتی افتاده و مخاطب با 4 تیپ زن ناتوان در اداره زندگی خویش مواجه است. زنانی که به تنهایی که از عهده مشکلاتشان بر نمیآیند. زنان سنتی که اغلب پیر و منگول هستند و خالق اثر که خودش مونث است نمیتواند به درون پرسوناژهای زن فیلم نفوذ کند و وضع بیرونی و نمایشی این شخصیتها با خرده پیرنگی که گسترده میشود نسبت تنگاتنگی پیدا نمیکند. ابتدای فیلم میگرن از زوایه درامپردازی بشدت شلوغ است و کارگردان برای اینکه همه شخصیتهایش را به مخاطب معرفی کند مجبور میشود با سردستی عجولانهای و اکتفا کردن به نمایش چند برش از زندگی مستندگونه شخصیتها در طبقات مختلف آپارتمان وارد خط اصلی روایت شود و مجبور است از میان چندین خانواری که در این آپارتمان زندگی میکنند تنها به نمایش 3 خانوار اکتفا کند. 3 خانواری که شاید که در همه آنها رنجی زنانه و شبهفمنیستی جاری است اما پیوندی عمیق از منظر مفهومسازی حتی در سادهترین روند القای پیام در رابطه با این شخصیتها اتفاق نمیافتد. كارگردان با دستمایه قرار دادن رعنا ستوده (هنگامه قاضیانی) در محور داستان با سختی چندانی سعی میکند با تاکید بر المانهای نهچندان چشمگیر و نمایشی، دیدگاههای فمنیستیاش را به صورت گزاره نخست فیلم مطرح کند اما در نهایت در پایان فیلم به این نتیجه میرسد که ستوده حتما به یک مرد در زندگی خود نیاز دارد و نتیجهای که از پایانبندی فیلم بر میآید این است که نمیتواند بدون یک مرد، خویش و دخترش را تامین کند و ناخواسته بدون آنکه در متن فیلم ردپایی از این المان باشد او به پرسوناژ آذری و صدای شعرخوانی او در پیامگیرش گوش میدهد. یا در سوی دیگر داستان که روایت آرش (هدایت هاشمی) و محبوبه (پانتهآ بهرام ) مطرح میشود، کارگردان با مشقت فراوان بر این اصرار دارد که به رغم اینکه آرش بیوفایی میکند و همچنان به سودای ناکام مهاجرت اصرار دارد، نیاز این زن در پایانبندی فیلم دوباره مطرح شود. فیلم پای معناهایی که خلق میکند نمیتواند وفادارانه ایستادگی کند و از زاویه مفهومنمایی که خاص فیلم انتلکت است، فیلم بر اساس ایدئولوژی مطروح شده ابتدایی که سازنده درامش را بر اساس آن بنا کرده، پیش نمیرود و اگر سازنده بر انگارههای فمنیستی خود اصرار میورزید و تراژدی به نتیجه تقابل زنان و مردان میانجامید فیلم به وحدت معنایی میرسید. اما نکته قابل تامل این است که نیمه نخست درام حاشیهپردازی فراوانی دارد که گاهی به متن اصلی قصه مربوط نمیشود؛ موقعیتهای شبهنمایشی که تاثیر چندانی در خط اصلی روایت ندارد. کنده شدن پاشنه کفش ستوده (هنگامه قاضیانی)، سرعت ماشین در کثیف کردن لباسهای رعنا، دعوای کارگرانی که مشغول جابهجایی وسایل خانه آرش و محبوبه هستند و نزاعهای خیابانی که از منظر شخصیت ستوده رصد میشود واقعا تکنمایشیهایی مبتذل و نهچندان دلپذیر هستند که هیچ ارتباطی به متن اصلی فیلم ندارند. مستندنمایی شهری فیلم مشخص نیست چه ربطی به المانهای مطرح شده در بافت زندگی اجتماعی افراد این آپارتمان دارد و این مستندنمایی چون با خط اصلی روایت ترکیب نمیشود در فیلم کاملا اضافه به نظر میآید. میگرن بر خلاف نام غیرمتعارفش اثری کاملا آرام، فاقد ریتم، بدون هر گره داستانی دراماتیک، نقطه عطف داستانی و تعلیق جذاب است و لختی و تختی روایت نمیتواند مخاطب را جذب دیدن اثر کند. میگرن روایت 3 خانواده از 3 گروه ناهمگون اجتماعی و فرهنگی است که در یک ساختمان زندگی میکنند. این نگرش کارگردان به نوعی تازه و بکري است، در بافت امروز تهران گونههای فرهنگی ناهمگون در نسبت نزدیکی زندگی میکنند و تنها حسن فیلم همین نگرش به پراکندگی طبقات است. انتهای پیام/
کد مطلب: 4304
آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdcc.xq0a2bq10la82.html