نگاهی به واژه رهبرى
19 خرداد 1393 ساعت 9:31
وبلاگ انلاین خلیل نوشت : رهبرى يك ضرورت فطرى و عقلى است كه هم در اعضاى مادى و جسمى و هم در جهان تشريع و بُعد روحانى انسان وجود دارد. رهبرى در مسائل سياسى و اجتماعى عبارت است از: «جريان فكرى و عملى فرد كه مجموعهاى را از لابهلاى جريانهاى مخالف، رويدادها و واقعيتهاى عينى بهسوى اهداف خاص سوق مىدهد.» « فقه سياسى، عميد زنجانى، ج 2، ص 260» در حقيقت، رهبر هسته مركزى يك مكتب و جامعه است و رهبرى صحيح و هوشمندانه وى در ترقى و تعالى اجتماع نقش تعيين كننده دارد: «مَكانَ القيِّم بِالْامْرِ مَكانَ النِّظام مِنَ الْخَزَرِ يَجْمَعُهُ وَ يَضُمُّهُ فَاذَا انْقَطَعَ النِّظامُ تَفَرَّقَ الْخَرَزُ وَ ذَهَبَ ثُمَّ لَمْ يَجْتَمِعْ بِحَذافيرِهِ ابَداً»؛ « نهجالبلاغه، خطبه 14» كسىكه سرپرستى نظامىرا عهدهدار است همانند رشتهاى استكه مهرهها را نظاممىبخشد و تا رشته بگسلد، تمامى مهرهها پراكنده مىشوند و چه بسا كه ديگر هرگز فراهم نيايند. شيوه زمامدارى رسول خدا صلى الله عليه و آله رهبرى وحيانى حضرت پيامبر صلى الله عليه و آله دومين عامل بنيادى گسترش اسلام و پيشرفت مسلمانان است؛ همانسان كه مبانى محكم دين، نخستين عامل توسعه آن محسوب مىشود. حتى افراد غير مسلمان نيز اين حقيقت را پذيرفتهاند كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، رهبر بزرگ و نمونهاى بود كه توانست در مدتى اندك، جامعهاى مستقلّ، متمدّن و با فرهنگ تشكيل دهد و معجزه بىنظيرى پديد آورد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله برخلاف ديگر رهبران و مصلحان، اصلاح و تعليم و تربيت جوامع را به صورت زيربنايى آغاز كردند و دل مردم را تسخير نمودند. اين كار تحوّلى بنيادين در پى داشت؛ چرا كه آن حضرت تنها به خطابههاى اقناعى بسنده نمىكرد و درصدد اصلاح سطحى جامعه نبودند. بلكه در اين صدد بود كه تحولى در مردم ايجاد نمايد كه آنها بتوانند با محرك درونى و براى هميشه خودرا اصلاح كنند. گرچه اصلاح طلبانى پيداشده و توانستهاند چند صباحى بخشى از انحرافات، كمبودها و عيبها را برطرف سازند و در اين كار پيروز گردند، ولى هيچ كدام نتوانستهاند مانند رسول خدا صلى الله عليه و آله هدف خود را تأمين كنند. آن حضرت نمونه كامل اصلاحطلبى است و بايد از روش اصلاحى ايشان سرمشق گرفت؛ زيرا طبيعت بشر را، كه پس از حضرت عيسى عليه السلام به حالت ركود درآمده بود و مصلحان نيز نتوانسته بودند آن را به جريان اندازند، به حركت درآورد و مردم را به سوى توحيد و يگانهپرستى فراخواند. « حدود خسارت جهان و انحطاط مسلمين، سيد ابوالحسن حسنى، ترجمه مصطفى زمانى، ص 120- 124» يك رهبر موفق و پيروز در رأس مثلث مرد بزرگ كشور بزرگ و طرح بزرگ قرار دارد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله كاملترين كسى بود كه با جهان غيب پيوند داشت و به نيروى وحيانى تكيه مىزد؛ طرحى كه براى نجات بشريّت ارائه داد طرحى بود فراگير، كامل، فطرى و قابل انطباق با مقتضيات زمان. محل اجراى طرح او نيز محدود به يك يا چند كشور نبود، بلكه با آرمان «جهان وطنى» پيش مىرفت، چنانكه توانست در عمر كوتاه خود، با وسايل ابتدايى، در محيط آميخته به جهل و نادانى موفقيت جهانى كسب كند. «رهبران، ص2 1» عوامل موفّقيت پيامبر صلى الله عليه و آله مُؤسّس بزرگ مكتب اسلام و بزرگ پيشواى مسلمانان در دو بُعد مهم با ديگر رهبران متفاوت بود: در هدف و در وسيله اجرا. 1- هدف نهايى: هدف پيامبر صلى الله عليه و آله اعتلاى روح بشر و اصلاح نهاد انسان بود. او به اذن خدا، مردم را به سوى خدا رهبرى مىنمود تا بتواند آنان را از بتپرستى به خدا پرستى برساند و زنجير اسارت و بردگى را پاره كند. او نيامد تا افتخار ملتى را نابود سازد و افتخارات ديگرى بياورد؛ زيرا او رهبرى ملّى يا زمامدارى سياسى نبود، در پى نفع شخصى نمىگشت و بر مدار مصالح فردى تلاش نمىكرد تا ملتى را از استعمارگران مقتدرى همچون ايران و روم، جدا سازد و به سوى حجاز و قحطان و عدنان بكشاند. اگر حضرت محّمد صلى الله عليه و آله رئيس قبيله بود، همانند ديگر رؤساى قبايل، در ميان اقوام خود محترمانه مىزيست و مورد آزار و اهانت قرار نمىگرفت. اگر مىخواست پرچم خود را برافرازد و قريش و ديگر قبايل عرب را زير آن گرد آورد، برايش بسيار سهل بود و در مدت كوتاهى بدان موفق مىشد و بهدنبال آن نيز مىتوانست يك حكومت عربى به وجود آورد و در اين صورت، روساى قبايل مكّه و سران قريش، ابو جهلها و عتبهها نيز زير لوايش مىآمدند و هرگز با وى مخالفت نمىكردند، ولى هدف اصلى او تنها گسترش انسانيت بود تا در پرتو آن، حكومت جهانى تأسيس كند. « حدود خسارت جهان و انحطاط مسلمين، ص 120- 124 با تصر» 2- عوامل اجرايى: ابزار، عوامل و شيوه تبليغ و اجراى حضرت پيامبر صلى الله عليه و آله همانند اهدافش، با عوامل و ابزار اجرايى و تبليغى ديگر مصلحان و رهبران تفاوت زيادى داشت. او در اجراى آرمانها و اهداف بلند خود، از هر وسيلهاى استفاده نمىكرد و به بهانه «هدف وسيله را توجيه مىكند»، دست به وسايل معمول ميان رهبران نمىبرد و از زر و تزوير بهره نمىجُست و هرگز نمىخواست زرمدارانه و دغلبازانه به هدف خود دست يازد. وسيله انجام رسالت ايشان بيان بليغ، جذبه درونى و پيام وحيانى بود. با اين همه، چه زود پيش رفت و به سرعت بال و پر گشود و بر بام آسمان جهان درخشيد و اعجوبه هستى را پى نهاد! استاد مرتضى مطهرى به نقل از يك دانشمند اروپايى مىنويسد: اگر ما سه چيز را در نظر بگيريم، آن وقت اعتراف خواهيم كرد كه در دنيا، رهبرى مانند حضرت محمّد صلى الله عليه و آله وجود ندارد: 1- عظمت هدف: هدف او بزرگ بود؛ زير و رو كردن روحيه، اخلاق، عقايد، نظام و مقررات اجتماعى مردم در رأس برنامهها و اهداف ايشان قرار داشت. 2- كمبود امكانات: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از وسايل و امكانات چيزى نداشت؛ نه پولى، نه زورى و نه همدستى. حتى خويشان نزديكش نيز با او دشمنى مىكردند. تنها يك نفر را به خود مؤمن ساخت تا به صورت بزرگترين قدرت جهان درآمد. 3- سرعت حركت: عامل سوم سرعت نيل به هدف بود؛ در كمتر از نيم قرن، بيش از نيمىاز مردم دنيا تسليم دين ايشان شدند و به آن حضرت ايمان آوردند. هرگاه اين سه خصوصيت را در پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در نظر بگيريم، خواهيم ديد كه چنين رهبرى در دنيا وجود نداشته است. « اسلام و مقتضيات زمان، مرتضى مطهرى، ص 32- 3» ويژگىهاى حضرت محمّد صلى الله عليه و آله 1- سعه صدر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله درياى رحمت بود و بامردم پيوسته مهربان؛ با دلى آكنده از محبت، عشق و نشاط به هدايت آنان مىپرداخت، شب و روز درصدد سعادتمند كردن آنها بود، قلبى رؤف و مهرانگيز داشت، نور محبت در ديدهها و لحظه لحظه نگاههايش مىدرخشيد. با اين عوامل معنوى بود كه مردم را به سوى چشمهسار معرفت جذب مىكرد، و گرنه موفّقيت چشمگيرى به دست نمىآورد و به دلهاى امّت خود راه نمىيافت: «لَوْ كُنْتَ فَظّاً غَليظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»؛ « سوره آل عمران( 3)، آيه 15» اگر تو خشن و سنگدل بودى، [مردم] به يقين از اطرافت پراكنده مىشدند. اگر رهبر تندخو و خشن و فاقد روح گذشت باشد، در برنامههاى خود، شكست مىخورد و از وظايف رهبرى بازمىماند. به همين دليل، حضرت على عليه السلام سعه صدر را از ابزار و عوامل مؤثّر در اعمال سياست مىدانند: «آلَةُ الرِّئاسَةِ سِعَةُ الصَّدْرِ»؛ «نهجالبلاغه، حكمت 17» شرح صدر ابزار اصلى رياست [و رهبرى] است. آنان كه مسؤول امور معنوىاند و با روحهاى ظريف و خواستها و دركهاى مختلف و اخلاق و آداب گوناگون مردم جامعه مواجهند، بيش از ديگران نياز به حوصله دارند. به همين دليل، حضرت موسى عليه السلام اين خصيصه انسانى را از خدا مىخواهد: «رَبِّ اشْرَحْ لى صَدْرى»؛ «سوره طه( 20)، آيه 2» پروردگارا، سينهام را برايم گشاده گردان. خداوند به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز «شرح صدر» داد و در پرتو آن، مقام رفيع بخشيد، مكتب و يادش را جاودانه و نامش را بلند آوازه جهان ساخت: «الَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ الَّذى انْقَضَ ظَهْرَكَ وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ»؛ « سوره انشراح( 94)، آيه 1- 4» آيا ما سينه تو را گشاده نساختيم [و به تو حوصله و آمادگى پذيرش نداديم] و بار سنگين تو را از [دوش] تو برنداشتيم؛ همان بارى كه سخت بر پشتت سنگينى مىكرد و آوازه تو را بلند نساختيم؟ 2- اخلاق ستوده پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به هدايت مردم عشق مىورزيدند و از ايمان آوردن آنها بسيار خرسند مىشدند و از اينكه برخى ايمان نياورده، گمراهند و در كنار چشمه آب معرفت و هدايت، تشنه كام مىمانند، حسرت مىخوردند و با تمام وجود، ناراحت مىشدند، بهحدّى كه از شدّت تأسّف و اندوه، جان مبارك ايشان به خطر مىافتاد. پيام آسمانى حق اينگونه به آن حضرت دلدارى مىداد: «لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ الَّا يَكُونُوا مُؤْمِنينَ»؛ « سوره شعراء( 26)، آيه 3» گويى مىخواهى جان خود را از شدّت اندوه ازدست بدهىكه آنها ايمان نمىآورند. سعه صدر پيامبر صلى الله عليه و آله مصدر خصال نيكوى ايشان شد و لوح تقدير «اخلاق ستوده» را از غيب دريافت نمودند: «انَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ»؛ «سوره قلم( 68)، آيه » راستى كه تو بر فراز بلندِ خوى و خصال والايى و (خلق عظيم و برجستهاى دارى). همين خصيصه ايشان را در ميان انبيا عليهم السلام ممتاز ساخت « الكاشف، محمدجواد مغنيه، ج 7، ص 38» و سرانجام صدرنشين رفيق اعلى شدند «-« رفيق اعلى» مجمعى است در عالم برزخ متشكّل از انبيا، امامان عليهم السلام و صالحا» و به كسب نشان پرارج «مقام محمود» مفتخر گرديدند. «« مقام محمود» تعبيرى است از جايگاه رسول خدا صلى الله عليه و آله در پيشگاه الهى كه قرآن او را بدان وعده داده است: سوره اسراء، آيه 7» پيامبر خدا صلى الله عليه و آله افزون بر اخلاق فردى، در اخلاق اجتماعى نيز ممتاز بودند و حتى پيش از زمان بعثت هم در ميان مردم جايگاهى ويژه و سابقهاى درخشان داشتند؛ در طول چهل سال، با لقب «امين» مشهور بودند و درستكارى و امانتدارى ايشان زبانزد عام و خاص بود. 3- استقامت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در سايه استقامت مستمر، توانستند زحماتِ طاقت فرساى خود را به ثمر بنشانند. ايشان در مقابل انديشه، گفتار و رفتار جهلآميز مردم جاهل، پايدارى نمودند و آزار و اذيّت روحى و جسمى مداوم آنها نتوانست صبر آن حضرت را لبريز كند و در عمل به فرمان «فَاسْتَقِمْ كَما امِرْتَ»، «سوره هود( 11)، آيه 112:« آنگونه كه به تو امر شده است استقامت كن.» پاسخ مثبت دادند و در مأموريت الهى استقامت ورزيدند. دوران امام على عليه السلام دوران حكومت حضرت على عليه السلام و سياست پاك و بىتزوير ايشان نيز نمودار شيوه صحيح و منطبق بر اصول رهبرى و مديريت است. رهبرى موفق است كه حكومت و مديريت جامعه را براى خود امانتى مهم به شمار آورد و بداند كه خداوند او را واسطه قرار داده است تا جمعى را به هدف اعلاى هستى برساند. با اين بينش، او هرگز هواپرستان و افراد ناشايست را در چنين امانتى شريك نمىسازد؛ زيرا وارد كردن نااهلان به قلمرو امانت الهى، انحراف از اصل امانتدارى است. رعايت اين اصل را در امامت على بن ابىطالب عليه السلام مىبينيم: طلحه و زبير به آن حضرت گفتند: «تو از جفا و خشونتى كه در زمان خلافت عثمان بر ما گذشت، آگاهى و مىدانى كه همواره بنىاميّه مورد توجه و نور چشم او بودند و ما همچنان از مال و رياست محروم. اكنون كه خداوند خلافت را به تو داده است، سهمى از رياست براى ما منظور كن.» حضرت فرمودند: «به قسمت خداوندى راضى باشيد تا درباره شما بينديشم و بدانيد من در امانتى كه به من سپرده شده است، كسى را شريك نمىسازم، مگر اينكه به دين و امانتدارى وى اطمينان داشته باشم، چه از ياران من باشد، چه كسى ديگرى كه شايستگى او را دريافته باشم.» «نهجالبلاغه، خطبه 4؛ ترجمه و تفسير نهجالبلاغه، محمدتقى جعفرى، ج 3، ص 31- 3» رهبر جامعه بايد خود را حافظ معنوى و نگهبان حقيقت بداند و همواره راه روشن را به مردم نشان دهد. حضرت على عليه السلام داراى اين ويژگى بودند و اين گفتار خود آن حضرت است كه مىفرمايند: «اقَمْتُ لَكُمْ سُنَنَ الْحَقِّ فى جَوادِّ المَضِلَّةِ حَيْثُ تَلْتَقُونَ وَ لا دَليلَ وَ تَحْتَفِرُونَ وَ لا تُميهُونَ»؛ «همان، خطبه » من نگهبانى شما را بر سر راههاى حق، كه از ميان جادههاى گمراه كننده كشيده شده، به عهده گرفتهام. شما در آن جادههاى گمراهى به يكديگر مىرسيد و رهبرى نداريد و زمينها را حفر مىكنيد و به آب نمىرسيد. چنين رهبر شايستهاى پس از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مدتى مردم را در حكومت ظاهرى و مدتى نيز در شكل باطنى رهبرى نمود؛ حتى در مدت طولانى كه خانهنشين و مأمور به سكوت بود، با جمعآورى قرآن و خدمات علمى و انسانى و تربيت برخى افراد، مظاهرى از تمدّن اسلامى را پى نهاد. « براى نمونه، به كتاب اسلام و تمدن جديد، نوشته مصطفى زمانى، مراجعه كنيد» پس از حضرت على عليه السلام اهل بيت او از امام حسن مجتبى تا امام حسن عسكرى امت اسلامى را از نظر معنوى هدايت كردند و افتخار آفريدند؛ چنانكه در نهجالبلاغه آمده است: «بِنَا اهْتَدَيْتُمْ فِى الظَّلْماء، وَ تَسَنَّمْتُمْ ذُرْوَةَ الْعَلْياءِ، وَ بِنا افْجَرْتُمْ عَنِ السَّرَّارِ ...»» (اى مردم) از تاريكىهاى جهالت و گمراهى بهوسيله ما هدايت شديد و به كمك ما به اوج ترقى رسيديد. صبح سعادت شما در پرتو شعاع وجود ما درخشيدن گرفت. آرى اينگونه شد كه مسلمانان بر فراز قُلل معرفت و دانش نائل آمدند و مطلع تمدّن عظيم انسانى گشتند. خلاصه : 1- «رهبرى» سوق دادن مجموعهاى از رويدادهاى جارى بهسوى هدفهاى معيّن است؛ محور يك جامعه است كه ديگر اركان را نظام مىبخشد و يك ضرورت عقلى و فطرى است. 2- رهبرى رسول خدا صلى الله عليه و آله مهمترين عامل گسترش اسلام بود؛ زيرا آن حضرت تمدّن مكتبى خود را با تغيير و تربيت بنيادين جامعه آغاز نمود و دلها را مسخّر ساخت و هرگز به تعويض و تغيير مهرههاى اصلى جامعه بسنده نكرد، روحى بلند و طرحى بزرگ داشت، با تكيه بر عالم غيب، براى فتح قلل عظيم انسانيت و با آرمان جهانوطنى پيش رفت و با امكانات محدود و با شتاب بسيار، به بخش عظيمى از اهدافش نايل آمد. 3- حضرت محمّد صلى الله عليه و آله رهبرى رؤوف و خوش خلق بود؛ پيش از بعثت نيز در متن جامعه بود و به «امين» شهرت داشت؛ با شرح صدر و مهردلانگيز خود، مردم را به خود و مكتبش جذب كرد؛ با مقاومت پيوسته و بىنظيرش، زحمات خود را به ثمر نشاند؛ بار سنگين رسالت را به مقصد نهايى رساند؛ زمام امّت را به حضرت على عليه السلام سپرد و دعوت حق را لبّيك گفت. 4- گرچه امام على عليه السلام پس از حضرت محمّد صلى الله عليه و آله در ظاهر و بهطور مستقيم، زعامت جهان اسلام را برعهده نداشتند و جامعه اسلامى از اين نظر، خسارت جبرانناپذيرى ديد، ولى با اشراف و امامت باطنى و اندك مدّتى نيز با حكومت ظاهرى، امّت اسلامى را با اصول منطبق با سياستهاى اسلامى رهبرى نمود و سرانجام آن را به دست امامان ديگر عليهم السلام سپرد
کد مطلب: 17843
آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdcc14qs.2bqm08laa2.html