چه شد که تصمیم گرفتم کاندیدای "انتخابات" شوم؟؟

17 ارديبهشت 1392 ساعت 5:01


وبلاگ "دلتنگی ابرها" نوشت: شیر شیران آمده سحاب به میدان آمده!! داستان تصمیم کبری من برای کاندیدا شدن در "انتخوابات" در ادامه مطلب!! دیشب سرم را که بربالین نهادم حسی در من دمیدن شد که خواب را از کله ام پراند!! دیگر کسی برای احساسم لالایی نمی گفت!! احساس مسئولیت در وجودم شکوفیده شد!! چرا که نه؟؟ من که آدم خوبی هستم!! روی مدارم!! فکرهای بزرگی درسرم جریان برقرار کرده!! سخن ران قهاری هستم!! چهره ام را که دیگر نگو مادرم هر روز برایم اسپند دود می کند!! سوابق اجرایی ام عالی!!نور علی نور!! بچه که بودم مدام شیرین کاری اجرا می کردم و برایم دست می زدند!! از مربی مهدکودک هم که چند کارت صدآفرین جایزه گرفتم که چون مدال افتخاری بر سینه ام می درخشد!! خدا را شکر "اهل افراط و تفریط هم نیستم و اهل مذاکره!!" "به فکر فصل جوان!!آزادی!!" این همه خوبی دروجود من!! چرا تا به حال به فکرش نیفتاده بودم؟؟!! بلند شدم و سی چهل رکعتی نماز شب خواندم پدرم گفته ثواب دارد زیاد بخوان هرچه بیشتر بهتر!! (اهل ریاهم نیستم چهار پنج باری مشهد رفته ام اما تف به ریا هیج جا نمی گویم!!) بعد از این همه دعا و مناجات خالصانه،عاشقانه،عارفانه نفهمیدم کی بود که خواب درچشمانم لانه کرد؟!! همین زمان بود که مردی خوش سیما (چشم عسلی!سیبیل سیاه) به خوابم آمد!! او گفت تو بهترین گزینه ای!!"برخیز که جهان منتظر توست!!" از وقتی از خواب بیدار شدم آرام و قرار نمی یابم!! "به جهانی شدن می اندیشم و منتظرم تا اگر طرفدارانم بخواهند پا بر صحنه گذارم"  و حلقه ی رجال سیاسی را با یک امرئه سیاسی کامل کنم (زبان های خارجی را هم خوب بلدم!! خواستم بگویم نسا ولی از آنجایی که بنده کاندیدای مستقل هستم و مفرد دیدم همان امرئه مناسب تر است!!) از همین ابتدا هم وعده ی وزارت به تمام طرفدارانم می دهم!! دعوا نکنید نوبت به همه می رسد!! به دنبال یک دستمال کش..کیسه کش لایق یا چیزی شبیه آن هستم تا ریاست جمهوری را برایش به ارث بگذارم!! البته اولویت باآنهایی است که دختر دم بخت داشته باشند!!رئیس جمهوری مهریه ی دخترشان!!(ان شاالله قسمت شود پسرمان را هم داماد کنیم!!) وای چه قدر کار بر سرم ریخته!! از امروز باید بنشینم و فکرکنم ببینم فصل مورد علاقه ام کدام است؟؟ چه رنگی را بیشتر دوست دارم؟؟ البته اگر رای هم نیاوردیم فدای سرمان!! دور هم چند سطل آشغالی آتش می زنیم و دلخوشی و تفریح هم می شود!! روی مان هم که رو نیست سنگ پای قزوین!! دوره های بعدی هم باز فرصت هست!! هدف تنها خدمت به خلق الله است!! شیر شیران آمده سحاب به میدان آمده!! انتهای پیام


کد مطلب: 469

آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdccaoq082bqe.la2.html

همه با هم
  https://www.baham91.ir