اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری

24 شهريور 1392 ساعت 8:45


وبلاگ " رایحه ریحانه " نوشت:     وقتی اون روز تو باغ همه ی خانومها رو جو گرفته بود و جلوی همه قهقه می زدن و شوهراشون هم بی خیال نشسته بودن و تماشا می کردن وقتی منو هم به جمعشون دعوت کردن ؛ آروم تو گوشم گفتی: «مواظب وقار و متانت ات باش عزیزم »   اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری   وقتی حواسم نبود و کمی روسری ام لیز خورده بود و موهام دیده می شد با لبخند گفتی: «موهات بیرونه ها خانومی!» درحالی که موهام رو قایم می کردم نگاهی به زنهای اطرافم تو خیابون انداختم. شرم آور بود. شوهراشون چه بی خیال...[و چقدر زناشون براشون بی اهمیت بودن] اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری   وقتی درعین حال که منو به فعالیت اجتماعی و درس خوندن  و فعالیت در دانشگاه تشویق می کردی؛ هرازچندگاهی یادآوری می کردی که: «غرور زن در مقابل مردان غریبه بجا و خوبه »   اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری   وقتی اون روز آقای .... همسایمون اومده بود دم در. چادر سر کردم و رفتم قبض ها رو ازش گرفتم .برگشتم دیدم با لبخند بهم خیره شدی . گفتی: «خوشم اومد چه مردونه برخورد کردی, بدون عشوه و طنازی» اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری   وقتی اون روز تو مجلس عروسی یهو همه رو جو گرفت و زن و مرد قاطی شدن و... مردهای دیگه با چه لذتی به تماشا نشسته بودن. تو مثل برق از جا پریدی و زدی بیرون. پشت سرت اومدم . گفتی: «متشکرم که اونجا نموندی»   اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری       چنان نشسته ای به دل که باورم نمی شود                                 از آسمان رسیده ای نگو زمین ؛                                                             که باورم نمی شود....    


کد مطلب: 8518

آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdcd.f0j2yt0kja26y.html

همه با هم
  https://www.baham91.ir