حیف از دمی ز وقت آسوده ی ما ...
12 مرداد 1392 ساعت 9:50
وبلاگ در باره سینما منتشر کرد: اگر موقتا" فراموش کنیم که داریوش مهرجویی سازنده ی فیلمهایی چون هامون و لیلا بوده، و به یاد بیاوریم که مشغولیتهای سالهای اخیر ایشان شامل ساخت فیلمهایی چون طهران: روزهای آشنایی و نارنجی پوش بوده، آنگاه خیلی راحت تر می توانیم ضایعه ای به نام چه خوبه که برگشتی را هضم کنیم؛ می توانیم به دور از هر گونه شگفتی و با کنار گذاشتن رودربایستی، بگوییم که با فیلمی مواجهیم به غایت ضعیف، که تلاش برای معرفی فضا و قصه اش، کاری است بس عبث و بیهوده. هرچند که در تیم نویسندگانش در تیتراژ، نامهای بزرگی به چشم میخورد که تریلی نمی کشد و از شعر خیام برای انتقال مضمون فیلم هزینه شده است؛ اما اینها صرفا" در حد حواشی ای می مانند که تناسبی با متن ندارند. البته اینگونه فیلمهای بی منطق، بی مزه، بی هویت و بی خیلی چیزهای دیگر (!)، که مدام وقت تلف می کنند، همیشه این شانس را دارند که با هدیه گرفتن القابی چون "ابزورد" یا "جفنگ" از وضعیت مردود به وضعیت قبول ارتقا یابند و تمام ضعفهایشان، قوت جلوه داده شود. اما باید گفت مرز بین "ابزوردیته" (به معنای ابلهانه و مهمل بودن) و "ابزوردیسم" (به عنوان یک سبک نمایشی ساختارمند)، معمولا در کشور ما (و شاید فقط در کشور ما!) این چنین غیر قابل تشخیص و توافق است. یکی از ویژگی های یک اثر خوب ابزورد، این است که دو وجه تراژیک و کمیک توأمان در آن پررنگ اند. اما در چه خوبه که برگشتی این ویژگی دیده نمی شود. تراژدی آن محدود است به بحرانی خودساخته و بی اهمیت، و کمدی آن محدود است به چند شوخی آبکی تلویزیونی. البته از حق نگذریم در چند لحظه از فیلم، به خاطر شیرین کاری های رضا عطاران (که حالا پای ثابت این گونه آثار "ابزورد" سینمای ایران شده) می خندیم. ولی همه ی ما لحظات بسیار خنده آورتری از عطاران حتی در سریال های معمولی تلویزیونی دیده ایم. پس قطعا" این خنده های سطحی نمی تواند امتیازی برای فیلم باشد، بلکه ابتدایی ترین و سطحی ترین ترفند "استاد" برای جلوگیری از تلف شدن تماشاگران هنگام تماشای فیلم است. ترفندی که البته ممکن است در مورد بعضی از تماشاگران کارگر نیفتد! انتهای پیام/
کد مطلب: 5494
آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdcd.n0k2yt0ooa26y.html