ازصله ی رحم این روزها چه خبر؟

شعر نوشت

28 مرداد 1393 ساعت 12:05


وبلاگ من ،امیر نوشت : متاسفانه تو اين دور و زمونه صله ي رحم كمرنگ شده و كمتر ديده ميشه ديد و بازديد هاي فاميلي مثل قديم رونق داشته باشه.

در اين باره يكي از شاعران ايراني شعري سروده كه در اينجا براي شما دوستان

به نمايش گذاشتم .

بيا تا قدر يكديگر بدانيم كه تا نا گه زيكديگر نمانيم

بيا تا مهرباني پيشه سازيم به مشتي زرق برق خود نبازيم

چه آمد بر سر اقوام و خويشان كه گرديد جمعشان اين طور پريشان

چرا فاميل ها از هم جدايند چرا دوستان و رفيقان بي وفايند

چرا خواهر ز خواهر مي گريزد برادر با برادر مي ستيزد

چرا دختر ز مادر ننگ دارد پدر با بچه هايش جنگ دارد

چرا مهر و محبت كيميا شد به همه دوستي رفاقتها ريا شد

نه پولدار را ز پولش لذتي هست نه نادار را به جايي عزتي هست

نه آسايش نه آرامش نه راحت همه مشتاق يك آن استراحت

نبيني يك نفر را كه كسل نيست پر است دلها و جاي دردل نيست

همه درگير نوعي اظطرابند چو نفرين گشته دائم در عذابند

به خود آييد عزيزان راه كج شد از اين رو زندگاني ها فلج شد

همه چيز هست و روز خوش نبينيم مدام سر در گريبان مي نشينيم

بظاهر خانه هامان كاخ شاه است درونش يك جهان اندوه وآه است

چرا اينگونه شد از من كنيد گوش شده مهر و محبت ها فراموش

عمو جان خاله جان ديگر نگوييم براي مرگ هم در آرزوييم

يكي حج مي رود سالي دو سه بار كنارش خواهرش نادار و ناچار

يكي با پولهاي سود نزولي رود مكه به اميد قبولي

يكي از كربلا و شام گويد براي فخر براقوام گويد

يكي نازد به ماشين و به باغش يكي باد و تكبر در دماغش

يكي انگار از بيني فيل است ز بس خود خواه و مغرور بخيل است

يكي وقتي به ماشين سوار است فقط مثل بتي از زهر مار است

چنان در غبغبش باد غرور است كه گويي از نژاد سلم و تور است

بزرگتر ها ندارند احترامي به محتاجان نداريم اهتمامي

همه چسبيده جيب و كار خود را به فكرند تاببينند بار خود را

كسي را با كسي كاري نباشد اگر باري بود ياري نباشد

فقط دنبال نفع خويش اند به فكر گرمي بازار خويشند

نه در فكر حلال و نه حرامند همه دارند ولي نعمت زوالند

براي پول د ر آرند چشم هم را به هر گندي نمايند شكم را

ز بس حرص و طمع در سينه دارند مدام با هم چو دشمن كينه دارند

هنوز بابا نمرده سر دماغ است سر ميراث دعوا داغ داغ است

خلاصه دوستان دانيد چكاريم همگي بر خر شيطان سواريم

بيا تا راه ديگر پيش گيريم سراغ از اصل و زات خويش گيريم

بيا تا قدر يكديگر بدانيم غرور و كينه را از خود برانيم

بيا تا دست يكديگر بگيريم ضمانت نيست تا فردا نميريم

*حالا با خوندن اين شعر بهتره كدورت ها رو كنار بگزاريم و مثل قديما به

صله ي رحم اهميت بديم.


کد مطلب: 18528

آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdcdjk0f.yt0jx6a22y.html

همه با هم
  https://www.baham91.ir