چه کسی خواب سنگین پدر را شکست ؟ !
12 مرداد 1392 ساعت 12:24
وبلاگ قطعه اصحاب شهدا نوشت :
تو به من نعره زدی
و نمی دانستی من به این بازی ها دل خود خوش کردم
روز ها از پی من تند دوید
جز به اتلاف زمان هیچ ندید
خورد و خوابم شده این بازی ها
لی لی و بازی قایم باشک ؟ !
نه به این ها ، به آن بازی ها
به همان ها که پر از جنجال است
تو در این بین فقط می کشی و می تازی
پدرم قبض به دست
نعره ها می زند و می گوید :
که اگر بار دگر من بینم
بنشینی پس این جعبه ، چنان
پدرت ، در آرم
ظهر ها می خوابد
با چنان خـُرخـُر خود
می کند گوش فلک را او کر
و من آنجا ته دل می خندم
می روم با نوک پا به سراغ جعبه
به پدر می گویم :
تو به من نعره زدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از دور به تو می نگرم
و دو دستم لرزان
سوی کی برد رود
و خیالم راحت که پدر خوابیده
و به خود می نازم که چقد هوش و ذکاوت دارم
می شوم غرق در این بازی ها
که کتک های پدر
می کند بیدارم
و من اندیشه کنان غرق این پندارم
چه کسی خواب سنگین پدر را شکست؟ !
انتهای پیام/
کد مطلب: 5477
آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdce.f8nbjh8ef9bij.html