روزگاری سرو بستان بوده ام

8 بهمن 1392 ساعت 14:11


وبلاگ بیت الشعرا نوشت : سرو بستان روزگاری سرو بستان بوده ام دلبرم را یار و مهمان بوده ام با صدای   بلبلان باغ او مست و شیدا و غزلخوان بوده ام هی به حال شادی و عیش و جنون در کلاس درس جانان بوده ام مثل مجنون با صدای لیلی ام دست و پا گم کرده ...لرزان بوده ام هر نگاهش مثنوی بود و غزل من گلی از باغ دیوان بوده ام وقت درد و رنج هایش هر دمی در ستاد حل بحران بوده ام دم به دم با بوسه هایی از لبش جان گرفته شاد و خندان بوده ام بامدادان با صدای پای او زود و فوری در گلستان بوده ام شاخه ای گل هم به دستم...منتظر تا کنم تقدیم جانان بوده ام بَه چه ایامی گذشت از عمر من در کنار ماه تابان بوده ام کرد شیدا وصف بستان را مگو چون خودم در کنج بستان بوده ام


کد مطلب: 11274

آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdceew8z.jh8zfi9bbj.html

همه با هم
  https://www.baham91.ir