وهـابیّت ؛ دید بسته ، تکـفیر گسترده

سیاسی نوشت

26 مرداد 1393 ساعت 10:42


وبلاگ “اشراق” نوشت:

 

نظری گذرا به کتاب «کشف الشبهات»
از جمله کتاب های مهم برای وهابیان که با کوچکی حجم آن مورد توجّه خاصّ مدارس و حوزه های علمی و دانشگاهی آنان قرار گرفته،کتاب «کشف الشبهات» اثر محمّد بن عبدالوهاب است.او در این کتاب معیارها و میزان هایی را برای کفر و غلوّ در دین و شرک ذکر کرده و با آن معیارها،سایر مسلمین را به کفر و شرک نسبت داده است.لذا جا دارد گذری اجمالی به برخی از مطالب کتاب داشته باشیم.

 

نقد اوّل:
محمّد بن عبدالوهاب می گوید:«بدان – خداوند تو را رحمت کند – که توحید همان اختصاص دادن عبادت برای خدا است.و آن دین رسولان است که خداوند آنان را به سوی بندگانش فرستاد.پس اوّل آنان نوح می باشد که خداوند او را به سوی قومش فرستاد.هنگامی که آنان درباره ی صالحان غلو کرده و آنان را همانند ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر قرار دادند…».۱

پاسخ: اوّلاً: توحید،تنها منحصر به توحید در عبادت نیست؛بلکه دارای مراحلی است از قبیل:توحید در الوهیت،توحید در خالقیت،توحید در ربوبیّت و توحید در عبادت.و خداوند سبحان در قرآن کریم درباره ی هر کدام از انواع توحید،آیاتی را ذکر کرده است و از اینجا به دست می آید که شرک از این اقسام در جزیرة العرب شایع بوده که خداوند در مقابل آن اشاره به اقسام توحید کرده است.

ثانیاً:خداوند سبحان نوح را به سوی قومش فرستاد تا آنان را به عبادت خدا و رها شدن از شرک دعوت کند؛زیرا قوم او بت می پرستیدند،نه اینکه درباره ی صالحان امّت خود غلو کرده باشند.

ثالثاً:به چه دلیل تبرّک جستن از صالحان و توسل به آنان و استغاثه به ارواح آن ها همانند پرستش بت به حساب می آید.مگر نه این است که اعمال به نیّات است و باید به نیّت افراد مراجعه کرد.هرگز در نیّت چنین اشخاصی شرک و استقلال در تأثیر نیست.

نقد دوّم:
ابن عبدالوهاب می گوید:«و آخرین پیامبر محمّد(ص) است.او کسی است که صورت های آن صالحان را خُرد کرد.خداوند او را به سوی قومی فرستاد که عبادت می کرده و حج به جای می آوردند و صدقه می دادند و ذکر خدای می گفتند؛ولی آنان برخی از مخلوقین را وسیله بین خود و خدای عزّوجلّ قرار می دادند و می گفتند:ما از آن ها قصد تقرّب به سوی خدای عزّوجلّ را داریم.و از آنها تقاضای شفاعت نزد خدا داریم؛همانند ملائکه و عیسی و مریم و افرادی غیر از این ها از صالحان».۲

پاسخ: اولاً: ابن عبدالوهاب صورت خوش و غیر واقعی را از کفّار قریش ترسیم کرده تا مبتنی بر آن بتواند مسلمان را تکفیر کند.او می گوید:کفّار قریش اهل عبادت،به جای آوردن حج و صدقه و ذکر خدا بوند…!! سبحان الله!! قریش چگونه این چنین بوده است؟ آن ها کسانی بودند که هرگاه گفته می شد بگویید:«لا اله الا الله» استکبار می کردند.به روز قیامت و بعثت و بهشت و دوزخ ایمان نداشتند.و به طور کلّی به پیامبری ایمان نداشتند.

بت ها را عبادت می کرده و به یکدیگر ظلم می نمودند و همدیگر را می کشتند.شرب خمر،زنا،رباخواری،و انواع محرمات را انجام می دادند،آیا مطابق حرف محمّد بن عبدالوهاب،قریش در آن زمان تنها مشکلی که داشت توجّه به وسائط و استغاثه به آن ها بود؟

ثانیاً:آیا کسی که از انبیا و اولیای الهی طلب شفاعت می کند،با اعتقاد به اینکه آنان بندگان صالح خدایند و کاری بدون اذن و مشیّت الهی انجام نمی دهند،همانند درخواست شفاعت مشرکان از بت ها است؟ مشرکان اگر چنین درخواستی از بتان یا ملائکه داشتند به جهت غلوی بوده که درباره ی آن ها پیدا کرده بودند؛با دید استقلالی به آن ها نگریسته و آنان را مستقل در تدبیر می دانستند.وگرنه چه اشکالی دارد که از شخصی که خداوند مقامی معنوی را به او داده،تقاضای اعمال آن را در حق او به اذن و مشیّت الهی بکنیم.و اگر قرآن کریم مشرکان صدر اسلام را به جهت اعتقاد به شفاعت در بتان مذمت می کند،از این جهت بوده که آنان بت های خود را به جهت تقاضای شفاعت و اعمال آن ها عبادت می کردند.لذا خداوند سبحان از قول آنان می فرماید:«مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیقَرِّ‌بُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَىٰ؛…[دلیلشان این بود که] این ها را نمی پرستیم مگر به خاطر اینکه ما را به خدا نزدیک کنند…».۳

وانگهی آنان در این مقام با دید استقلالی در مقابل اراده و مشیّت خداوند چنین اعتقادی را در حقّ بت ها قائل بودند.

ثالثاً:اعتقاد مسیحیان در مورد حضرت عیسی و مریم(ع) را نمی توان قیاس به اعتقاد مسلمین به شفاعت و درخواست آن از اولیا کرد؛زیرا مطابق گواهی تاریخ و قرآن کریم،آنان قائل به تجسّد و الوهیت حضرت مسیح و مریم بودند.لذا خداوند متعال می فرماید:«وَ إِذْ قَالَ اللَّهُ یا عِیسَى ابْنَ مَرْ‌یمَ أَأَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلَـٰهَینِ مِن دُونِ اللَّهِ؛و آنگاه که خداوند به عیسی بن مریم می گوید:آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را به عنوان معبود غیر از خدا انتخاب کنید؟!… .».۴

و نیز می فرماید:«لَّقَدْ کَفَرَ‌ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَ مَا مِنْ إِلَـٰهٍ إِلَّا إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ؛آن ها که گفتند:خداوند،یکی از سه خداست[نیز] به یقین کافر شدند،معبودی جز معبود یگانه نیست…».۵

نقد سوّم:
ابن عبدالوهاب می گوید:«پس خداوند متعال محمّد(ص) را فرستاد تا دین مردم را که همان دین ابراهیم است تجدید کند،و به آنان خبر دهد که این تقرّب و اعتقاد تنها حق خدای متعال است،و برای هیچ کس غیر از او صلاحیّت ندارد؛نه برای فرشته ی مقرّب و نه نبیّ مرسل تا چه رسد به غیر از این دو».۶

پاسخ:مسلمانان با تبرّک و توسّل و استغاثه و طلب شفاعت از اولیای الهی،تقرّب به غیر خدا نمی جویند؛بلکه از آنجا که افراد صالح متقرّب نزد خدایند آنان را واسطه قرار داده تا به خدا نزدیک شوند.ما معتقدیم که تقرّب اصلی و حقیقی و در نهایت امر به سوی خدا است و تنها او است که پناه دهنده ی مردم و بیچارگان است،و ما با توسّل به افراد صالح سعی می کنیم که همراه با دعای آنان به خدای متعال بیشتر نزدیک شویم.و لذاست که خداوند متعال می فرماید:«وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ؛و وسیله ای برای تقرّب به او بجویید».۷

و نیز می فرماید:«وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُ‌وا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ‌ لَهُمُ الرَّ‌سُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَّ‌حِیمًا؛و اگر این مخالفان هنگامی که به خود ستم کردند [و فرمان های خدا را زیر پا گذاردند] به نزد تو می آمدند و از خدا طلب آمرزش می کردند و پیامبر هم برای آن ها استغفار می کرد،خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند».۸

چرا قرآن هنگامی که قصه ی برادران حضرت یوسف(ع) را نقل می کند و اشاره به پشیمانی آن ها می کند می فرماید:آنان نزد پدر خود یعقوب آمده و گفتند:«یا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ‌ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ؛پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطاکار بودیم».۹

اگر آمدن نزد واسطه و درخواست از او که از خداوند آمرزش بخواهد شرک است،چرا حضرت یعقوب که از داعیان توحید و ترک شرک و بت پرستی است فرزندان خود را از این نوع تقاضا و درخواست منع نکرد؟

نقد چهارم:
او هم چنین می گوید:«…و گرنه آن مشرکان؛یعنی کفّار قریش گواهی می دادند که خداوند تنها خالقی است که شریک و همتایی ندارد و تنها روزی رسان او است و نیز کسی جز او نمی میراند و زنده نمی کند،و نیز مدبّر این عالم تنها او است.و تمام آسمان ها و هر کس که در آن ها است و زمین های هفت گانه و هر آن کس که در آن ها است همگی بنده ی او تحت فرمان و سلطه ی اویند».۱۰

پاسخ:اوّلاً: معلوم نیست که مشرکان در عصر پیامبر(ص) توحید در خالقیّت را قبول داشته اند.و اگر خداوند سبحان درباره ی آنان می فرماید:«وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضَ لَیقُولُنَّ اللَّهُ؛و اگر از آنان سئوال کنی چه کسی آسمان ها و زمین را خلق کرد؟ همه می گویند:خدا».۱۱ ظاهر آیه این است که در باطن و فطرت به آن اعتقاد دارند.

ثانیاً:از برخی از آیات استفاده می شود که علت شرک قریش و دیگران آن بود که معتقد بودند بت ها و وسائط دیگر به طور مستقل،مالک تصرّف در این عالم می باشند،بدون اینکه تصرفشان؛اعم از رزق و نصرت و… تحت اراده و مشیت الهی باشد.

خداوند سبحان می فرماید:«إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِ‌زْقًا؛آن هایی را که غیر از خدا پرستش می کنید،مالک هیچ رزقی برای شما نیستند».۱۲ از این آیه استفاده می شود که مشرکان معتقد بودند که این وسائط،مالک رزق و روزی آنان هستند و لذا آن ها را عبادت می کردند.

و نیز در آیه ی دیگر می فرماید:«قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ لَا یمْلِکُونَ مِثْقَالَ ذَرَّ‌ةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ لَا فِی الْأَرْ‌ضِ؛بگو:کسانی را که غیر از خدا [معبود خود] می پندارید بخوانید! [آن ها هرگز گرهی از کار شما نمی گشایند،چرا که] آن ها به اندازه ی ذره ای در آسمان ها و زمین مالک نیستند».۱۳

حسن بن علی سقّاف شافعی می گوید:«عبادت در شرع به معنای انجام نهایت خضوع قلبی و قالبی است.پس عبادت دو نوع است؛قلبی و قالبی.قلبی آن،اعتقاد به ربوبیت یا خصیصه ای از خصائص آن است؛مثل استقلال در نفع و ضرر.و قالبی آن،انجام انواع خضوع ظاهری؛اعم از قیام،رکوع،سجود و غیر این اعمال است همراه با اعتقاد قلبی.لذا هرگاه کسی این اعمال قالبی را بدون اعتقاد قلبی انجام دهد،شرعاً عبادت محسوب نمی شود گرچه آن عمل قالبی سجود باشد…».۱۴

حسن بن فرحان مالکی می گوید:«این اعترافی که مشرکان به آن اقرار کرده اند را برخی از علما از آن این گونه جواب داده اند که مشرکان این اعتراف را از باب اجبار و سیه رو شدن و از روی ناچاری داشتند،نه از باب قانع شدن و رسیدن به این مطلب.

و اگر در اعترافشان به این امور صادق بودند،ملتزم به لوازم آن نیز می شدند.به همین جهت است که خداوند پیامبرش را امر می کند که آنان را به لوازم این اعتراف تذکر دهد؛همان گونه که در قول خداوند «افلا تتقون» و «افلا تذکّرون» آمده است.پس گویا خداوند عزّوجلّ آنان را توبیخ می کند که در ادّعایشان دروغ می گویند و هرگز به خالقیت و رازقیت خدا ایمان ندارند».۱۵

پی نوشت ها
۱- کشف الشبهات،ص ۴۹٫
۲- همان،ص ۴۹ و ۵۰٫
۳- سوره زمر،آیه ۳٫
۴- سوره مائده،آیه ۱۱۶٫
۵- سوره مائده،آیه ۷۳٫
۶- کشف الشبهات،ص ۵۰٫
۷- سوره مائده،آیه ۳۵٫
۸- سوره نساء،آیه ۶۴٫
۹- سوره یوسف،آیه ۹۷٫
۱۰- کشف الشبهات،ص ۷٫
۱۱- سوره لقمان،آیه ۲۵٫
۱۲- سوره عنکبوت،آیه ۱۷٫
۱۳- سوره سبأ،آیه ۲۲٫
۱۴- التندید لمن عدّد التوحید،ص ۳۴٫
۱۵- داعیة و لیس نبیاً،حسن بن فرحان مالکی،ص ۴۸٫
منبع : مبانی اعتقادی وهابیان – سلسله مباحث شناخت وهابیان – علی اصغر رضوانی.

انتهای پیام


کد مطلب: 18501

آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdcezn8z.jh8v7i9bbj.html

همه با هم
  https://www.baham91.ir