شهیده بی بی ملک نارویی

29 مرداد 1392 ساعت 11:43


وبلاگ مدعیان بی ادعا نوشت:مسافرین پرواز شماره... که به مقصد دبی از بندرعباس حرکت کرده بودند. در حال استراحت اولیه یا بهتر است بگویم در حال استقرار بودند که ناگهان هواپیمایشان با لرزشی وحشتناک مواجه شد قدرت تفکر از همه سلب شده بود. همه چیز در کمتر از 10 ثانیه اتفاق افتاد خلبان تاکنون به چنین مشکلی برنخورده بود. کلیه وضعیت‌ها را حفظ بود ولی این یک  موقعیت استثنایی بود. لحظه‌ای بعد هواپیما به دو قسمت شد و هر قسمتی چون گوی آتشین با چرخیدن در آسمان قطعه قطعه به آب‌های نیلگون خلیج فارس ریخت. در منطقه دربندیخان، نیروهای دشمن دست به یک تک بسیار سنگین زدند و بچه های ما دلاورانه در مقابل آنها مقاومت کردند، به طوری که از جمع نیروهای ما فقط من و اصغر زیودار مانده بودیم و بقیه مجروح یا شهید شده بودند. اصغر زیودار، بسیجی دلاور و فداکاری از محله پشت بازار خرم آباد بود. در حین درگیری مدام برای من گلوله و تیر می آورد و کمک میکرد،تا اینکه دچار موج گرفتگی و سوختگی از ناحیه سر و صورت شد. گفتم: اگر میتوانی و دشمن راه میدهد، به طرف مقر نیروهای خودمان حرکت کن و اگر امکان رفتن نیست، حداقل بنشین و استراحت کن. در جواب گفت: فلانی خدا شاهد است تا نفس دارم شما را رها نمیکنم و کمک میکنم. بعد از چند دقیقه پای راست او تیرخورد و علی رغم اصرار من برای استراحت، پای تیر خورده را با چفیه بست و به تلاش و تکاپوی خود ادامه داد تا اینکه از ناحیه پای چپ هم مورد اصابت تیر دشمن قرار گرفت. پای زخمی اش را با وسایل ابتدایی که موجود بود، بستم و مشغول تیراندازی و دفاع بودم که آن بسیجی فداکار به شهادت رسید.   انتهای پیام/  


کد مطلب: 6639

آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdcf.mdviw6dv1giaw.html

همه با هم
  https://www.baham91.ir