امید به کلید تدبیر بنفش

10 شهريور 1392 ساعت 8:00


وبلاگ "جيژوان پاتوق بچه هاي بوكان" نوشت: 24خرداد امسال و با رأی مردم ایران نام کسی از صندوق‌های رأی سر برآورد که شعارش واژه‌های گمشده‌ای  برای ایرانیان و بالاخص  ما کُردهای این سرزمین لااقل در چند سال اخیر بود. «تدبیر و امید» شعار اصلی دکتر حسن روحانی رییس جمهور منتخب و کلید معروفش نماد بازگشایی درهای بسته امید با تدبیر ایشان است. چیزی که همه انتظارش را دارند تحقق واقعی این شعار در طول دوره ریاست جمهوری ایشان است. آنچه مسلم است در سال‌های اخیر در شهری که شمار داشته‌هایش کاهی از کوه نداشته‌هایش بود هیچ اثری از تدبیر از سوی مسئولان دیده نشد تا امید به کلی از درون و برون این شهر رخت بربندد و در بسته‌ای که میراث این روزگار شوم است با هیچ کلیدی باز نشود. مطمئناً اگر تدبیر در شهری که به انبار غله استان مشهور است وجود داشت ساخت یک سیلو به رویایی دست نیافتنی تبدیل نمی‌شد تا امید کشاورزان و مردم این کلانشهر کُردی به یأس بگراید. آیا تدبیر نزد مسئولین ما فقط دادن وعده و وعید و تمدید وعده از این سال به آن سال است؟ بی‌شک اگر تدبیر در فرهنگ واژگان مسئولین این شهر وجود داشت دود همین بی‌تدبیری در ساخت یک سیلو که در شهرهای همجوار نه رویا است و نه آرزو باعث نمی‌شد کس یا کسانی چهار میلیارد تومان از گندم‌های امانی در سیلوهای استیجاری کارخانه آرد ماه منیر بوکان اختلاس یا به گفته فرماندار ما سوء استفاده مالی کنند و آب از آب هم تکان نخورد! چرا اگر قرار است در این شهر  کلیدی دری را باز کند باید حتماً برای اختلاس یا همان سوء استفاده مالی باشد! شما تدبیر این مورد را بیابید تا امید در دل ما زنده شود. نزد مسئولین ما تدبیر اگر وجود خارجی داشت وضعیت آب آن به مرز بحران نمی‌رسید و هیچگاه هیچ شهروندی در شهری که یکی از بزرگترین سدهای استان و منطقه را در خود جای داده است به جای آب گِلاب نمی‌نوشید و هیچ کشاورزی نگران کم آبی و تلف شدن محصولات و هدر رفتن زحمات چند ماهه‌اش نمی‌شد و همیشه با امید زنده بود... به راستی چه تدبیری پاسخگوی دستان ترک خورده و پینه بسته و سینه‌ی سوخته این کشاورزان رنج دیده است؟ چه توفیری میان کشاورزان این دیار و مردم این شهر با شهرهای میاندوآب و عجب شیر و تبریز وجود دارد که آنان با وجود بُعد مسافت از آب این سد بهره‌مندند اما لبان مردم این شهر خشک و زمین‌هایشان بی‌شباهت به دشت‌های لم یزرع و کویرهای فلات ایران نیست؟! چه تدبیری در این سال‌ها نصیب سد شهریکند شده است که با وجود گذشت دهه‌ها از آغاز طرح آن امید جایی در قاموس کشاورزان این منطقه برای خود دست و پا نکرده است؟ به راستی چرا با وجود مشکل کم آبی در این شهر تمام طرح‌هایی که قرار است کما فی السابق به بهره برداری نرسند در دایره اجرایی مسئولین بی‌تدبیر این شهر جا خوش کرده‌اند به قول معروف "هرچی سنگه مال پای لنگه!" شما چه تدبیری در کار مسئولان بوکان می‌بینید که جاده اصلی به بزرگترین سد منطقه که یکی از مناطق جذب گردشگر و تفریح برای آنان و مردم این شهر است، پس از گذشت چند سال از آغاز طرح مرمت آن هنوز خاکی است و خاک می‌خورد؟ امید در کجای این جاده خاکی خاک می‌خورد و گرد بی‌توجهی مسئولین بر آن می‌نشیند که نه ما و نه مسئولان ما قادر به رویت آن نیستند؟ چرا ساخت بزرگراه کرمانشاه - میاندوآب که قسمتی از آن در دایره اجرایی مسئولان این شهر است در بوکان تافته جدا بافته گشته است و خبری از سرعت در روند اجرای آن نیست؟ تا کی باید خون جوانان این شهر در جاده‌های بی‌کیفیت فدای بی‌تدبیری مسئولان شهری شود و اگر تدبیر در کار و اندیشه مسئولان ما جایی داشت جاده‌های بوکان هر روزه شاهد به خون غلتیدن مردم بی‌گناه این شهر می‌بود؟ مگر خون مردم این شهر از آب سد بوکان تعبیه می‌شود که هر روزه باید شاهد به خاک سپردن آنان باشیم؟ چه امیدی در پس این مرگ‌ها جستجو کنیم؟ تدبیر چیست که برای مسئولان شهر ما به دیوی تشبیه شده است که کسی را یارای دست یافتن به آن نیست تا بوکان با گذشت سال‌ها از نظر افزایش متراژ فضای سبز سانتی متری ترقی نکرده است. آیا ما فقط باید همچنان با امید به تپه ارکان نگاه کنیم شاید تدبیری اندیشیده شود و به جای حرف عمل جایگزین گردد تا این تپه روزی پارک شود؟ کودکان چشم انتظار را به کدام شهر بازی استاندارد و غیر استاندارد این شهر ببریم تا اندکی کودکی کنند و فقط در پارک‌ها شاهد چشم چرانی بزرگترهایشان نباشند! بد نیست مسئولان ما به تدبیر شهرداران شهرهای همجوار نگاهی بیندازند که هر سال چندین پارک بزرگ را افتتاح یا گسترش می‌دهند! جوانان این شهر فیلم چه تدبیری در تنها سینمای بسته این شهر را ببینند که در اثر بی‌تدبیری به ویرانه و مخروبه‌ای مخوف تبدیل شده است؟ چه امیدی به اکران فیلم‌های ساخته شده در شیراز کردستان داشته باشیم وقتی وحدت این شهر را خورد و خمیر کرده‌اند؟ برای شاعران، ادیبان، زحمتکشان و اهل فرهنگ این شهر چه تدبیری اندیشیده شد و چه امیدی در تعطیلی تنها انجمن ادبی تحت پوشش اداره ارشاد دیده می‌شود؟ چه حمایتی از فعالان این بخش می‌شود در حالی که آنان بدون جایی در خور نامشان هر روزه پذیرای میهمانانی از شهرهای دیگر و حکومت اقلیم کردستان هستند؟ آیا اگر مسئولین فرهنگی این شهر اندکی تدبیر به خرج می‌دادند با کمی توجه به این زحمتکشان بی‌ادعا، پرستیژ خود را هم در این سو و هم در آن سوی مرز بالا نمی‌بردند؟ چه تدبیری در میدان‌های بی‌نماد شهر ما وجود دارد که با وجود تعدد گزینه‌های لازم؛ میدانهای ما به همان شیوه‌های پنجاه سال پیش فقط با دار و درخت و آب نماهای از مد افتاده رخ می‌نمایانند؟ آیا چهره این میدان‌ها نمادی عینی از عملگرایی مسئولان ما نیست که هیچ مسئولی برای آن تدبیری نمی‌اندیشد؟ کاش مسئولین تدبیری می‌اندیشیدند و با کپی برداری محض از شهرهایی همچون سقز و مهاباد اندکی به سر و روی خیابان‌ها و میدان‌های شهر رسیدگی می‌کردند تا امید در گوشه‌ای از دل شهروندان بوکان کز کند! تدبیر در کجای اندیشه مسئولان بوکان جا خوش کرده است که با گذشت سالها از آغاز ساخت ورزشگاه کارگران امیر آباد بوکان، از این مجموعه ورزشی فقط سالنی به مرحله بهره برداری رسیده است؟ چه امیدی به تکمیل ورزشگاه 5 هزار نفری بوکان هست در حالی که مدام تاریخ بهره برداری آن را تمدید می‌کنند؟ به گونه‌ای که افتتاح این ورزشگاه در تقویم وعده‌ها بارها دست به دست شده است؟ چه تدبیر برای دمیدن روحی تازه در کالبد خسته و نحیف ورزش بوکان در این مدت اندیشیده شد؟ چرا هیچ کس به بازگشت بوکان به روزهایی طلایی‌اش با این اوصاف امیدوار نیست؟! چه تدبیری در انتشار آگهی نامه‌های این شهر وجود دارد و چه حمایتی از جامعه نحیف روزنامه‌نگاران بوکانی شده است تا نشریاتشان هر ماه یک بار یک شماره منتشر می‌کنند تا فقط لغو امتیاز نشوند! مردم چه امیدی به «مرزداران» و «فرصت برابر» و «جوتیاران» داشته باشند که یا در ایام انتخابات جان می‌گیرند یا تریبون به‌به و چه‌چه مسئولین در قالب انتشار ویژه‌نامه‌ها می‌شوند؟! به راستی دکتر محمد قسیم عثمانی چه تدبیری را در انتشار مجلس نامه «فرصت برابر» می‌بیند تا به امیدی در دل مخاطبانش تبدیل شود؟ خبر و مطالب کدام شماره «مرزداران» را مخاطبانش قبلاً در خبرگزاری‌ها و سایت‌ها و حتی وبلاگ‌ها مطالعه نکرده‌اند؟! چه تدبیری در انتشار نامداوم «جوتیاران» وجود دارد که اندک امیدی از روزنامه نگاری در آن دیده می‌شود؟‌ مسئولان و در صدر آن آنان دکتر عثمانی به عنوان صاحب امتیاز یکی از این نشریات چه تدبیری برای بهبود وضعیت انتشار نشریات می‌اندیشند تا امید به جامعه روزنامه‌نگاری بوکان برگردد؟ فرماندار محترم بوکان چه تدبیری در دفاع مطلق از دولت مطبوعش در حوزه کاریش می‌بیند که مردم آن را نمی‌بینند؟ آیا به صِرف هم جریانی و همفکری شخص فرماندار با دایره افکار رییس جمهور باید با چشم بسته از کارهای نکرده دولت مطبوع ایشان دفاع کنند در حالی که می‌دانند و می‌بینند بوکان در دو دوره دولت احمدی‌نژاد کمترین بهر‌ه‌مندی ممکن را از مصوبات هیئت دولت در قالب اجرایی داشته‌اند و در هشت سال اخیر نه اثری از تدبیر دیده شد و نه امیدی به ظهور تدبیر؟ چه تدبیری در الصاق پیشوند «ویژه» به واژه فرمانداری بوکان در پایان دولت رو به افول احمدی نژاد وجود داشت که نه به نصب یک تابلوی فکستنی انجامید و نه به امید تحولی در کارهای اجرایی بوکان تبدیل شد؟ آیا غیر از این بود که با هبه کردن این واژه به سر مردم فهیم بوکان کلاهی گشاد و بر دهانشان خفه کنی عظیم و بر چشمانشان چشم بندی سیاه زدند؟! چه امیدی در فرمانداری بوکان وجود داشت که با ویژه شدنش به آن بیشتر امیدوار باشیم؟! آیا تدبیر نزد نماینده شهر ما فقط بیان خطابه‌های آتشین و نقدهای دلنشین است؟ ایشان در بازه پنچ ساله صدارات خویش بر کرسی سبز مجلس چه تدبیری برای این شهر اندیشدند و مردم بوکان به چه امیدی ایشان را به دوباره به صندلی‌های مجلس دوختند! آیا صِرف بیان این که بوکان این ندارد و آن ندارد و اله و بله برای بوکان اعتبار و مصوبه می‌شود؟ آیا دعوت از ایشان برای حضور در کابینه دولت «تدبیر و امید» و رد این دعوت به معنی توجه ویژه رییس جمهور به اقوام، اهل تسنن و اقلیت‌های زبانی و دینی است یا خود دکتر عثمانی هم می‌دانند که این این اقدام یک بفرمای تشریفاتی و یک کار تبلیغاتی است؟ پس امید است ایشان در همان پست نمایندگیشان که وی از آن با عنوان نوکری مردم بوکان یاد کرده‌اند به زایش طفل تدبیر و بزرگ کردن آن با امید برای بوکان همت بگمارند، باشد که بوکان از بن بست خودساخته‌ای که در اثر بی‌تدبیری مسئولانش ساخته با کلید امید رهایی یابد! چه تدبیری در اقدامات دقیقه نودی شهرداری وجود دارد که اکنون با تلاشی مضاعف در حال عوض کردن چهره شهر است؟ چرا این امید به ماندگاری در پست شهرداری از چند سال پیش آغاز نمی‌شد تا بوکان تا امروز پوست بیندازد؟ آیا اگر در این چند سال این اقدامات عاجل از سوی شورا و شهردار انجام می‌گرفت از دید مردم و منتقدان دور می‌ماند تا اکنون به رد صلاحیت فله‌ای اعضای شورا و احیاناً تغییر شهردار منجر شود؟ آیا شورا و شهردار باید به امید ماندن در پست خویش تلاش کنند یا با تدبیرشان کاری کنند که در دل مرم ماندگار شوند؟ این هم ماندگاریست و آن هم ماندگاری، اما این کجا و آن کجا؟ آیا اعضای سابق شورای شهر با نگاهی به اقدامات نکرده‌اشان که با یک تبصره خاص دو سال هم به آن افزوده شد؛ دریافتند که هیچ تدبیری برای اداره شهر نداشتند و پس از این دوره طولانی و با توجه به کارنامه اعمالشان هیچ تلاشی برای رفع رد صلاحیت خویش نکردند؟ آیا جز این است که قبول فرموندند هیچ امیدی به بازگشت ندارند؟ آیا مشاهده نمودند که چگونه با بی‌تدبیری خویش همه درها و درزهای امید به پیشرفت را بر بوکان و بوکانی بستند؟ چه تدبیری برای فوج فوج بیکاران تحصیل کرده این شهر در این چند سال اندیشیده شد؟ دانش آموزانی که با درخشش در آزمون‌های سراسری و کنکور بهترین دانشگاه‌های کشور را قبضه کردند و برای جامعه علمی بوکان افتخار آفریدند چه امیدی به تدبیر نداشته مسئولان این شهر پس از فتح تمام قله‌های دانش داشته باشند؟ در حالی که این افتخار آفرینان بعد از دوره‌ای طلایی در کسب مدارج علمی یا باید پیاده‌روها را گز کنند یا به شغل‌های کاذب روی بیاورند در حالی که چندین و چند پست شایسته این زحمت کشان در قبضه دایره مافیای قدرت و زر و زورمندان این شهر است؟ چه عدالتی در این بی‌تدبیری است و با این اوصاف چه امیدی به این کانی‌های امید باید داشت؟ مطمئناً شمار بی‌تدبیری‌هایی که ریشه‌های امید را در دل مردم این شهر خشکاند بسیارند و بسیارند درهایی بسته که کلیدشان گم شده است که به دلیل طولانی شدن این مطلب و خستگی کاربران از این حدیث تکراری از ادامه آن چشم پوشی می‌کنیم به این امید که تدبیر تنه‌ای به تن مسئولان خواب زده این شهر بزند و آنان را از خواب زمستانیشان بیدار کند تا بوکان به جایگاه واقعی خودش نزدیک شود. امیدواریم که امروز آغازی بر پایان دیکتاتوری مسئولان بی‌تدبیر در عروس شهرها باشد و مردم رنج کشیده این دیار از طلوع فردا امید را در افق این شهر محروم دوباره به نظاره بنشینند. امید داریم که این مطلب را در پایان دولت تدبیر و امید با ناامیدی باز نشر نکنیم. انشاء الله... توجه: شهرستان بوكان در جنوب استان آذربايجان غربي با 438 و 560 نفر جمعيت و دارا بودن رتبه دوم جمعيت استان و رتبه سوم جمعيت شهرهاي كردنشين ايران در 188 كيلومتري اروميه قرار دارد...


کد مطلب: 7656

آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdcf.tdeiw6dvvgiaw.html

همه با هم
  https://www.baham91.ir