شب ناله های فراق

12 خرداد 1392 ساعت 14:09


وبلاگ شهیده بلوچستان  نوشت : نازنینم،کودک دلبندم، کدام لحظه بی تو بودن را بسرایم/کدام ساعت را برای آمدنت ناله سر دهم/ کدام ثانیه را بی تو تصور کنم/وچه زود یکسال سپری شد/نه عزیزکم، کودک دلبندم/ یک عمر بود و چه تلخ و کشنده گذشت/ امّا نمردم/ ماندم/ نفس کشیدم/ ضجر کشیدم/ بی تو/ وبی تو بودن چه دلگیر است هوای خانه/وچه  ابری وبارانی است هوای دل/  وچه نفسگیر است شبهای سخت/ بی تو/ آه آه ، آه آه/بی تو / غم، غضه اصلاَ رنگ باخته/ قلبم شکسته/ کمرم خمیده/ دل پر پر شده بی تو/ نفس بی همنفس قفس شد/ بی توای همنفس شبهای خستگی ، افسردگی ، تیرگیم کجائی؟/ بی تو امّا روزهایم از جنس شبنم و شبهای همرنگ شبِ/ ترسناک وبی فرجام/ سپیده، امّا بی رنگ طلوع غم غربت را تازه می کند.
دلبندم، نازنینم: /بی تو /دیگر هوس دریا برایم طوفان را زمزمه می کند/ وساحلش خون را در جزر ومد قلبم حواله می کند/ شبهای ساحل قصر شنی خاطراتت را در یک دم فرو می زیزد/ و دیگر دریا برایم مفهوم ساحل و قصر شنی ساحلی را ندارد/ خیال پلاژ ساحلی مرا به آلاچیق های اندوه فرو می برد/ و صدف های ساحل عروسهای دریایی/ زورق خیالم را به صخره های غم می کوبد.
نازنینم/ دیگر به کدامین بهانه/ دریا را وساحل را پلاژ را و خلیجش را / سکوت زیبا ساحلش را صخره های عظیم را / افقش را / کرانه هایش را / طلوع و غروبش را / در زورق خیالم بسپارم / سنگر کشتی خاطراتت را / چگونه از ژرفای قلب غمگینم بیرون بکشم.
قایق های نگاهت همچنان پارو زنان ساحل نا آرام فکرم و روحم متلاطم می سازد/ نمی دانم کی وکجا به تو خواهم پیوست؟
دلبندم /غمگین مباش/ هر چند بی تو بی قرارم/ امّا رفتنت / کوچت / پروازت / عروجت / دریای بی قرار قلبم را آرام می سازد / قلبم آن ساعتی که گشتم و تورا نیافتم / رفتم پیدایت نکردم / پرسیدم وجوابی نگرفتم / نشانه هایت را دادم و بی نشانه برگشتم / گواهی سردی من داد دستانم بر کمر خمیده ام گره خورد/ زانوانم سست شد/ پاهایم لرزان دستمانم ناتوان / امّا رفتم نا امید نشدم / گشتم / پرسیدم/ ورفتم و رفتم.
نازنینم ، دلبندم، جگر گوشه ام ، پاره قلبم
سر انجام نشانه ای دادند و گفتند یکی بی نشانه است/ گفتم : غزیز دل من یکی پیراهن کنه به تن داشت / آمدم / دیدم آخ از آن لحظه چشمانم فروغ بی سوی چشمان زیبای تو را دیدم.
آه از آن ساعت که زینب در خرابه نگاه بی قرار دختر سه ساله را دید و دیگر هیچ ندید وهیچ نگفت .
بابا/ امان از دل زینب / سلام بر دل زینب.
چشمانم تیره  وتار شد / رفتم و رفتم به همان روزی که گفتند کودکی / دلبندی / دختری عین پری / به تو تقدیم شده
اولش نگفتند که شاید خبر سومین دختر برایم ناخوشایند باشد / اما نفسم هم نفسم لبخند را با دوستان شکر به بالا حواله کردم / عهد کردم نام تمام دخترانم را از القاب فاطمه بگذارم/ که نامی نیک به بلندای صاحب نام برایت برگزیدم / ونامت را نام  زیبایت را مطهره گذاشتم / که هم طبیب باشی وهم مطهر / از نام مادرم فاطمه که فاطمه گونه است تربیت کنم وهم اسم خواهرانت حدیثه ، محدثه ، فاطمه  و زهرا وچه زیبا تو را دوست از دستم ربود / وچه خوب لطف خدا شامل حالم شد و زهرایی نصیبم شد.
غزیزکم قنداقه ات بر روی دستانم / حکم پرنده ای در بازیهای بی سر انجام بود/ آب سردی بر آتش خستگیهای روز مّره ام در گرمای طاقت فرسای شهرمان/ کم کم بالیدی/ بزرگ شدی/ خندیدنت/ نشستنت / راه رفتنت / لبخندت / نگاهت / مامان صدا کردنهایت / در یک سالگی / دو سالگی وشیرین شدنهایت / سه سالگی/ حرف زدنت. شوروحالت / چهار سالگی شیرین زبان بودی و تودل برو / پنچ سالگی عسل بودوجان بابا / شش سالگی شهد بودی قلب بابا / هفت سالگی قند عسل بودی روح بابا / هشت سالگی فرشته بودی و همه آرزوی بابا / نه سالگی یک ملکه بودی و مادر بابا / ده سالگی خانم بودی و نور چشم بابا / یازده سالگی فهمیده بودی و عاقل وعمر بابا/ دوازده سالگی همنفس بابا بودی و همدم بابا/ فرشته آسمان بابا/ شیرین زبان بابا / محبوب بابا نقشه ها داشتم بابا / آرزوها داشتم بابا / مراد دل داشتم بابا / خواسته ها داشتم بابا / همه وهمه مثل همون قصرشنی ساحل/ با یک موج بی حاصل / همه حاصل عمرم / نقش بر آب شد بابا/سر آب شد بابا همه نقشه هایم/ آرزوهام/ مرادهای دل بی قرارم بابا/ خراب شد/ ویران شد/ همرنگ ساحل شد/ دلم رنگ خون شد
دیگه دریا آبی نیست بابا/ دریا همرنگ خونه/ شهر پیدا ست / همه جا طوفان و غروبه / ساحلی نیست / همه جا گرد و غبار خزونه /دوازده سال / شبانه روز یک نهال / با ذره ذره وجودت / آب بدی / پرورش بدی/ درختی کهنی / بعد یک شغال / یک روباه / یک کفتار / یک گرگ وحشی / بی صدا به آشیونه ات / به لونه ات / به باغ وسبزه زارت / پا بازه / همه جا رو همرنگ بیشه کنه / تیشه به ریشه ات بزنه / چه حالی می شه آدم/ به گل / به ریشه ها / به میوه ها/ به سایه هایش / به چی / به کجا / به زحمتاش / به ناله هاش / به نخوابیدناش / به خا ر تو دست رفتناش / به چه باید/ آه حسرت . اشک فراق بپاشی؟/
شاید شیشه عمرت شکست ، امّا رها شدنت از مینای افسون شده دنیا / با عروجی عاشقانه با ضربه محبوب / با تلنگر دوست/ چه آزادی بزرگی است که به هر کس ندهندش/
عزیزم نامت همواره بر کرانه های دریای شهرمان با قطره آبهای بی کرانش آمیخه شد/ وچه سعادتی بالاتر از این که همیشه به عظمت نیلگون آسمان و دریایی آسمانی شهرم بر قلبهای آبی می تپی/ وچه سعادتی عظیم تراز تکرار نامت با طنین نوای حسینی/ هم ناله عشاق تاریخ گردید/ وچه افتخاری که نام زیبایت / کرانه بی روح دریایی چابهار را با ترنم نینوائیان تاسوعایت زینب بخشید و چابهار قداستی به عظمت کربلا یافت.
پس آرام بخواب ای دریایی چابهار/ که عظمت نام شش ماهه و سه ساله و دوازده ساله ها تو را از طوفان غربت برای همیشه به ساحل  یادها و خاطره ها آرامشی حسینی بخشید/
فرو بخوابید ای ای موج های سرگردان و متلاطم در کنار صخره های صبور قلب این مردم بی ادعا.
آرام باشید ای طوفان های غربت / که دریای دل این مردم/ به ترنم بال پروانه ای بسته است/ تا بال بگشاید/ به سخاوت قلبهای این مردم/ تا سونامی افتخار را / با حضوری عظیم تر از حضور قطره ها در تلاطم امواج/ با حماسه ظهر تاسوعا و عاشورا/ طوفانهای دریای چابهار را به سخره گیرند.
به سن وسال نیست/ به قد واندام نیست/ به سواد ورنگ نیست/ به پوست ومو نیست/ به کوچک وبزرگ نیست/ کافی است بخواهند/ مگر نه اینکه شش ماهه دادند و سه ساله دادند/ تازه داماد / ناکام/ جوان/پیر/ معلم/ محصل/ مهندس / سرباز/ سردار/ همه وهمه سر بر کف و جان برکف / یا علی اکبر شدند در میدان / یا علی اصغر شدند در قنداقه / یا رقیه در خرابه / یا عباس شدند بر لب فرات / همه رفتند امّا دیگران ماندند/ زینب شدند وسجاد/ مردانه جانانه آمدند/ و نه سر جان ودل دادند/ عشق ستاندند/ و بوسه کلام شدند/ و جان سخن / زینب کلامش درّ شد و مروارید/ و سجاد سرّ سخن و ناله نی
وچه خوب شد که زینب بود و دید/ که اگر زینب نبود سرّ نی در نینوا می ماند/ اصلاَ اگر زینب نبود کربلا در کربلا می ماند/ پس چه خوب شد که زینب ماند وبود و دید وگفت/ وچه زیبا و چه جاودانه و ماندگار سرود ترنم عشق را سویدای دل / ما رَاَئیتُ اِلا جَمیلا ، وچیزی جز زیبائی ندیدند.
پس ما جز زیبای ی نسترنها ، مطهره ها و ثناها و سیمین و سکینه ها و سوناها ندیدیم جز سر دادن . جان دادن و به خاک افتادن و رنگین شدن و خونین شدن را در محضر یار ندیدیم.
وچه زیبا دلدادگی و جان دادگی/ وگهی سعادت و گهی سعادت / که رفتند/ وچه زیبا عروجی و پروازی و رفتی/ و ما ماندیم و چه ماندنی/ و چرا حسرت/ وچه خوب شد ماندیم / دیدیم و نرفتیم/ تا به تکرار و به تکرار / بسرائیم همناله با نینوائیان / ما رایت الا جمیلا را/ تا زیبا کلام صحنه عشق به تکرار وبه تکرا مکرّر یاد شود/ ذکر شود/ گفته شود / یاد آوری گردد.
«آنان که رفتند کاری کردند حسینی
ما ماندیم چرا کاری نکنیم زینبی؟»
کربلای کوچک تاسوعا چابهار را به دریای پر طلاتم چابهار بپیوندیم تا دریا همرنگ خون عاشورائیان شهرمان شود/ تا در جزر ومد و تلاطم امواج به عظمت نام فرات/ تل زنبیه / نهر علقمه/ جاودانه زمزمه کند/ در ساحل آرامش نام زیبای شهیدان شهرمان را ای چابهار/ بی دلیل نبود که نامت چابهار شد/ حال آرام باشد صبور که نامت یلدای شب دشمنان/ بهار عروسان شهرخواهد بود.
وتو همیشه برای ابد هم ناله عاشورائیان تاریخ گشتی/ و کربلای ایران زمین / چرا کل یوم عاشورا و کل عرض کربلا / تا زمانی که قطره قطره آبهایت را در تلاطم است / و تازمانی که امواجت قلب ساحل را آرامش دهد / و تازمانی که صخره های صبورت لطافت ساحل را با ضربه های امواج حفظ می کند/ کشتی های یاد و خاطره این مسافران تو را در کوران فراموشی دوران/ از راهزنان بی قافله و دزدان بی حافظه حفظ خواهد کرد/ تو دیگر نیلی شدی / خونی شدی / سرخ شدی / و برای همیشه سبز و ماندگار
موسیقی امواج عشق در ترنم نسیم شهادت بر تو مبارک/ حضور پروانه های عاشق در رقص نور شبانه ات ای بی کرانه / ای نیلگون دریا / ای همیشه بهار / ای چابهار / بر تو مبارک/ همیشه بمان و نه سالی یکبار/ که هرلحظه و ثانیه / سونامی یاد و خاطره شهدای شهرت را بر سر دشمن دون/ این دزدان و راهزنان فرومایه فرود ریزد/  و خوابشان را آشفته و زندگیشان را ویران ساز/ تا دیگرکسی هوس جولان در قلب سرخ تورا / برای چیدن گلهای سرخ ونسترن و آلودگی و روح مطهره هایت را نکند/ و نگاه مخزون احمد و مسلم و عرفان و علی و میلاد و محسن را از تو ندزد/ ثناهای زیبای کوچک را نربایند/ و لنگر هایت را از شادی قصرهای شنی کودکان و رد پایی ساحلی آنان خالی نکنند.
آنان رفتند/ امّا رد پای آنها برای همیشه در شنهای ساحلت به یادگار ثبت شد. دیگر هیچ طوفانی/ و هیچ سونامی/ ردپای این خوبان را از ساحل شهرت نخواهد زدود.
پس آرام باش و آگاه و همیشه بیدار.   انتهای پیام/  


کد مطلب: 2011

آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdcf.yd0iw6dxygiaw.html

همه با هم
  https://www.baham91.ir