منتظرقائم تنها شهید واقعه طبس/ شهیدی که تنها اهل دل او را می‌شناسند

5 ارديبهشت 1393 ساعت 7:13


به گزارش همه با هم : پنجم اردیبهشت ماه سالروز گرامیداشت واقعه ای است که در آن تفسیر سوره فیل پس از 1400 سال متجلی شد و ارتش آمریکا همچون اصحاب ابرهه، روسیاهتر از همیشه تاریخ شکست خورد. وقوع حادثه طبس و معجزات و امدادهای الهی که در آن شکل گرفت راوی حکایتی است که گویی بارها و بارها مشابه آن در ادوار مختلف و در عرصه های پیکار حق علیه باطل رخ داده و مرور آن تفسیرگر یک روایت است؛ "یدالله فوق ایدیهم". دستان خدا این بار در صحرایی برهوت و آرام شن ها را به ماموریت فرستاد تا بار دیگر یدالله فوق ایدیهم تفسیر شود و طبل رسوایی ظلم در جهان طنین انداز شود. روایت توفان شن در صحرای طبس همسانی هدفداری با سپاه بزرگ فیل ابرهه که برای نابودی خانه خدا صف کشیده بودند دارد زیرا در آن واقعه تاریخی نیز سپاهی با آن عظمت توسط گروهی پرستو سنگباران شده و به هلاکت رسیدند. گرچه کمتر کسی است که حادثه طبس را نداند اما پنجم اردیبهشت، سالروز این واقعه تاریخی و این امداد الهی فرصت مناسبی است تا بار دیگر دیوان ستمگری های آمریکا مرور شود. حکایت واقعه طبس پس از آنکه نیروهای امریکایی در سفارتخانه آمریکا به اتهام جاسوسی دستگیر شدند، آمریکا از هر فرصتی برای آزادی آنها استفاده می کرد تا اینکه به این بهانه عملیاتی طراحی کرد تا علاوه بر آزاد سازی آنها به اهداف شوم دیگری نیز دست یابد. در این حمله قرار بود نظامیان آمریکا با هدایت نیروهای تصفیه نشده ارتش ایران و بر اساس طرحی منسجم و بی نقص با هلی کوپتری عازم ورزشگاه امجدیه تهران شوند و پس از آزادسازی گروگانها سایر اهداف خود نظیر بمباران بیت امام در جماران، بمباران مرکز نگهداری مهمات، سپاه پاسداران، حزب ریاست جمهوری و ... را نیز اجرا کنند. همه چیز برای یک پیروزی تمام عیار مهیا بود و 95 نیروی کوماندوی آموزش دیده با تجهیزات نظامی بسیار قوی در پنجم اردیبهشت ماه سال 59، درست دو هفته بعد از قطع ارتباط یک جانبه آمریکا با ایران و تحریم ایران به لحاظ اقتصادی و سیاسی، در شبی آرام و مهتابی با 14 بالگرد و هواپیما در صحرای طبس در حال فرود و مهیای اجرای نقشه ای شوم بودند. *‌تواضع و بی‌ریایی در سیره منتظرقائم هویدا بود یکی از دوستان شهید محمد منتظر قائم با نقل خاطره‌ای از این شهید بزرگوار می‌گوید: «در کردستان معمولاً فرماندهان کلت به کمر می‌بستند. دو کلت کمری برای محمد فرستاده بودند. در حقیقت بچه‌ها برای محمد درخواست کرده بودند تا فرماندهی او مشخص شود. محمد از پذیرش آن خودداری کرد و گفت: من احتیاجی ندارم، به برادران راننده بدهید تا در مسیر رفت و آمد در جاده‌ها تأمین باشند. بعدها فهمیدیم که چون این کلت نشانه فرماندهی او می‌شد به خاطر اینکه اندک غروری او را نگیرد حاضر نشد آن را به کمر ببندد». شهید محمد منتظر قائم در کلام مقام معظم رهبری ما به وجود چنین عناصر بزرگ و عزیز, چنین روحهای فداکار و گستاخ و دلهای آشنا با خدا افتخار می کنیم


کد مطلب: 15299

آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdcf10dy.w6dt1agiiw.html

همه با هم
  https://www.baham91.ir