عيارهايي براي نقد سياسي

19 ارديبهشت 1393 ساعت 8:00


به گزارش اختصاصی کردستان وب: هر فرد در طول حيات خود ممكن است بارها توسط ديگران مورد ارزيابي قرار گيرد. برخي از اين ارزشيابي ها داراي جنبه هاي تشويقي و برخي ديگر منتقدانه است. انتقاد از ديگران در صورتيكه هوشمندانه انجام شود آثار بسيار مفيدي خواهد داشت، درغير اين صورت ممكن است با واكنش هاي منفي مختلف مواجه شود. اين رفتار، هنري است كه بايد آموخت و بدون آگاهي از روش كاربرد آن زيان بار خواهد بود.انتقاد درست آن است كه ضمن تاكيد بر نقاط قوت به نقاط ضعف فرد نيز اشاره كند و با ارايه راهكارهاي مناسب براي رفع آن سخن به ميان آورد.  انواع انتقاد برخي از انواع انتقاد عبارتند از: انتقاد سازنده: اين روش در بسياري موارد مي تواند جنبه اي سازنده و مثبت داشته باشد. اگر لحن انتقاد كننده دوستانه باشد بيشتر موثر واقع شده و شنونده بدون آنكه مورد حمله قرار گيرد از معايب خود مطلع مي شود. انتقاد غيرمستقيم: انتقاد مي تواند به صورت غيرمستقيم بيان شود. براي مثال اگر طرف مقابل شما خصوصيت بدي داشته باشد، در خلال گفتگو به او بگوييد «به نظر شما آدمهايي كه داراي اين خصوصيت اخلاقي هستند، غيرقابل تحمل نيستند؟» اين شيوه انتقاد باعث مي شود كه يك حس هوشياري در وي بيدار شود و وي متوجه شود كه داراي چنين مشكلي است. حتماً اين مثل را شنيده ايد كه مي گويد «به در مي گويند تا ديوار بشنود». اين يك مثال متداول در فرهنگ ما براي ابراز همين موضوع است. انتقاد همراه با تعريف و تمجيد: در اين روش ابتدا مي توان به تعريف و تمجيد ويژگي هاي ارزشمند فردي كه مورد انتقاد است پرداخت. پس از كاربرد يك مقدمه مناسب نظر انتقادي خود را بيان و سعي كنيد آن را در پوششي از سخنان خوب و دلپذير قرار دهيد. البته منظور شما اصلاً تملق نيست بلكه نخست خصوصيات خوب او را گوشزد كرده و بعد انتقاد خود را ابراز داشته ايد.انتقاد تهاجمي و صريح: رك بودن نشانه صراحت و صداقت است ولي هميشه براي مخاطب خوش آيند نيست بخصوص اگر خيلي ناپخته بيان شود. اين نوع انتقاد نه تنها هيچ نوع سازندگي در بر ندارد بلكه شنونده را هم در موضع تدافعي قرار مي دهد. بهتر است كه انتقاد با بكارگيري يك سياست درست انجام شود.محكوم كردن: گاهي بجاي انتقاد همراه با راهنمايي، انتقاد كننده مخاطب را در يك دادگاه يك طرفه محاكمه و محكوم مي كند. او به خود اين حق را مي دهد كه در مورد ديگران اظهار نظر كرده و الگوي فكري خود را به وي تحميل كند. اينگونه برخوردها نه تنها سازنده نيست، بلكه بسيار نامناسب است.انتقاد ديرتر از موعد: اين گونه انتقادات، زماني صورت مي گيرد كه هيچ كمكي به رفع مشكل نمي كند. به عبارت ديگر زمان براي جلوگيري از خطا وجود ندارد. بر هيچ كس پوشيده نيست كه انتقاد در چنين زماني براي جلوگيري از تكرار اشتباه بوده و اگر تشخيص داده شود كه تاثيري در آينده نخواهد داشت، بهتر است هيچگاه ابراز نشود.  شيوه درست انتقاد كردن رعايت نكات زير مي تواند در زمان انتقاد بسيار ياري دهنده باشد: آيا رفتار مورد انتقاد را مي توان تغييرداد؟ به فرد انتقاد شونده تفهيم كنيد كه انتقادتان بازتاب ساده عقيده شماست. از انتقاد تحكم آميز دوري كنيد، زيرا اينگونه انتقادها بلافاصله فرد را در موضع دفاعي قرار مي دهد. سعي كنيد انتقاد را به صورت نگرش شخصي خود به موضوع بيان كنيد و كوشش كنيد او را به شيوه نگرش خود كنجكاو كنيد. وقتي انتقاد مي كنيد كوشش كنيد بدون سوء نيت بوده و فقط به منظور كمك و راهنمايي باشد. براي حفظ آبروي اشخاص، از انتقاد و نصيحت كردن فرد در حضور ديگران خودداري كنيد. اگر شخصيت و احترام مخاطب در نظر گرفته نشود نه تنها انتقاد موثر واقع نمي شود بلكه مي تواند به قطع رابطه منجر شود. انتقاداتي به نتيجه مي رسند كه بسيار با دقت و هوشمندانه مطرح شوند و مخاطب بدون آنكه آزرده خاطر شود از معايب خود آگاه شود. هيچگاه در انتقاد از ديگران تصور نكنيد كه آنچه نظر شماست حتماً صحيح بوده و مي بايستي شنونده بدون چون و چرا آن را بپذيرد.ما برای نقد احتیاج به معیار یا شاخص سنجش داریم که به آن ترازو و عیار گفته می‌شود؛ یعنی کم و زیاد می‌شود. دو چیز در این جا مطرح می‌شود: 1) عیار در سنجش چیست؟ یعنی عیارها و معیارهای ما در نقد چه چیزهایی هستند؟ 2) اگر عیار هم مشخص باشد اکنون با آن چگونه بسنجیم؟ به طور مثال کسانی که در قدیم خودشان را عیاران می‌نامیدند و خودشان را جوان‌مرد می‌دانستند در این‌جا عیار را خودشان می دانستند و گفتند شاخص خود ما و جوان‌مردی ما است. یا مثلاً پهلوانان قدیم که محله‌داری می‌کردند، معیار را خودشان می‌دانستند و یا کسی که متدین است دین خود را معیار قرار می‌دهد و در دین ربانی با عرفان می‌سنجد و در دین فقهی با فقه می‌سنجد و در دین کلامی با کلام می‌سنجد و در دین فلسفی با فلسفه می‌سنجد.در جامعه نیز نقد اجتماعی به چشم می‌خورد. به طور مثال در اشعار سعدی شاخص های وجدان فردی، عفت و ... دیده می‌شود و یا اشعار حافظ که با شاخص های ملکوتی و خدایی بی‌نهایت می‌سنجد و یا مولوی با شاخص های عرفانی و استدلالی می‌سنجد و یا خیام با شاخص نیهیلیستی هر گونه تحجری را می‌شکند و همان گونه که می‌بینیم عیارها گوناگون می‌باشد. بحث دیگری که مطرح می‌شود این است که چگونه نقد کنیم. با روش‌شناسی می‌توان نقد را انجام داد. مثلاً در عرفان‌شناسی که اولویت در آن استدلال است و روش نقد خاص آن روش داستانی است که بر اساس داستان و ضرب‌المثل آن را می‌سنجد. یا مثلاً کسی که عرفانی مثل حافظ را دارد، تمثیل را به کار می برد و یا سعدی داستان های عرفی، تاریخی و جغرافیایی را مطرح می کند.چو به تنگ آید به جنفگ آید. نقد در جامعه ما بیشتر عقده‌گشایی و یک نوع منفعت‌طلبی است تا نقد. یعنی انسان‌ها دچار فشار روحی و روانی می‌شوند و خودشان را می‌بازند و بعد نقد می‌کنند. نقد یعنی منفی‌گرایی. یعنی جستجو کنیم و چیزی پیدا کنیم و اگر چیزی پیدا نکردیم خودمان آن را بسازیم و براساس آن به طرف مقابل هجوم بیاوریم. ما نسبت به هم حالت پشه‌ای داریم. سیستم رسانه‌ای ما مگسی است. یعنی مگس تمام بدن را می‌گردد تا جایی که زخم است پیدا کند و آن جا بنشیند و همان جا شروع می‌کند به مکیدن خون که همراه با سوزش است. براساس این سیستم ما تمام شخصیت طرف مقابل را کنار می‌گذاریم و جست و جو می‌کنیم و یک نقطه ضعف پیدا می‌کنیم و آن را آب و تاب می‌دهیم و شروع می‌کنیم به گفتن آن.به طور مثال در مطبوعات گاهی اوقات برای من سؤال است که در نقدی که انجام دادند چگونه و با چه تئوری این گونه به آدم‌ها حمله می‌کنند و بعد که تحقیق می‌کنیم متوجه می‌شویم که مثلاً آن فرد سمت و پست خود را از دست داده و از یک فرد آرام و متین تبدیل به یک فرد پرخاشگر شده است. شخصیت مرجع در جامعه‌شناسی باعث سنجش و نقد می‌شود. مثلاً بسنجیم که ما نسبت به پیامبر چه قدر به جلو رفتیم. یعنی براساس معصومیت پیامبر، خود را بسنجیم که چه قدر جلو هستیم و یا چه قدر عقب هستیم که در این جا نقد فردی به وجود می‌آید. به طور مثال حضرت علی (ع) می‌فرمایند: کسی که حاکم است باید زندگیش با پایین‌ترین سطح جامعه هماهنگ باشد تا بحث همدلی به وجود ‌آید. با فقیران هم همدل باشد و فقط با پولدارها نباشد که مستضعفان از یادش برود. در شاخص اجتماعی باید یک طرح کلان اجتماعی داشته باشیم که ساختارگونه همه چیز را برای ما بازگو کند.ما در اسلام داریم «ولا یولی علیه» یعنی اسلام علو دارد و یا خداوند هیچ راه سلطه‌ای را برای کافران بر مؤمنین قرار نداده است. پس هر گونه قراردادی که به ذلت مسلمین ارتباط دارد حرام است. پس ما یک شاخص کلی داریم که عزت و مصلحت مسلمین بر همه چیز مقدم‌ است و بر همین اساس امام حسین (ع) حاضر است کشته شود ولی کشت و کشتار خلاف نکند. پس ما یک فرهنگ کلان اجتماعی داریم که در این فرهنگ کلان، موقعی که چیزی به وجود می‌آید که با آن ساختار سازش نداشته باشد ما آن را نقد می‌کنیم و می‌گوییم این مسأله دارد و نابهنجاری اجتماعی به وجود می‌آورد و کارکردهایش ناجور است و یا چند کارکرد دارد؛ پس نقدش می‌کنیم.يکي از ضرورت‌هاي امروزين فعاليت سياسي در چارچوب نظام سياسي کشورمان توجه به جايگاه و اهميت نقد و آداب و الزامات آن است. تعريف نشدن چارچوب نقد موجب شده که در طول ادوار قريب به چهار دهه‌ي اخير همواره شاهد مناقشات و سوء تفاهم‌هايي باشيم که نه تنها نقد را در خدمت توسعه سياسي کشور قرار نداده، بلکه موجب واگرايي جريان‌هايي سياسي کشور نيز شده است. با اين مقدمه مي‌توان اظهارات رئيس جمهور محترم در مراسم افتتاحيه نمايشگاه بين‌المللي کتاب تهران را مورد بررسي قرار داد. وي در در بخشي از بياناتشان مي‌گويند: «... امروز بيشترين نقد از دولت و دولتمردان انجام مي‌شود و من به دولتي که شرايطي را براي نقد فراهم آورده است، افتخار مي‌کنم. نقد حق همه گروه هاست، اما پسنديده نيست که با پول بيت‌المال، دولتي که منتخب مردم است و با راي اکثريت مردم شروع به کار کرده، تخريب شود». آقاي روحاني با بيان اينکه منتقدان دولت با نام خود و جناح خود سخن گويند، نه با نام ملت ايران، افزود: «راه ملت ايران روشن است و در عصر حاضر، به دنبال آرامش، اعتدال، پيشرفت و اخلاق است. اگر گروهي مي‌خواهند ذهن مردم را از تعالي اخلاقي بازدارند و با اتهام و تخريب، به افکار جامعه ضربه بزنند، يادشان باشد که امسال سال فرهنگ و اقتصاد است، نه سال تخريب و دروغ و نه سال مشغول کردن مردم به حوادث غيرواقعي و رويدادهاي تخيلي که از ذهن کوچک برخي بر مي‌خيزد.» دقت در اين اظهارات بهانه‌ي است تا نگاه کوتاهي به موضوع نقد و نقادي در جامعه داشته باشيم. موضوعي که با توجه به تازه کار بودن دولت يازدهم، ضرورت توجه به آن احساس مي‌شود.در اولين نگاه بايستي گفت که رواج نقد، انتقاد و گفتگوهاي انتقادي در جامعه علاوه بر اينکه مي‌تواند ابعاد مختلف مسائل را به ما بنماياند، ضامن سلامتي، تعالي و پيشبرد امور است. از اين جهت، نقد نه تنها در تنوير افکار عمومي موثر است بلکه بسترساز تحقق پيشرفت براي جامعه‌اي است که ميل به پيشرفت دارد. بنابراين جامعه‌اي مانند ايران امروز که از يک سو ميل به پيشرفت دارد و از سوي ديگر دغدغه اين را دارد که اين پيشرفت در مسير درست و به گونه‌اي باشد که منجر به تعالي مادي و معنوي انسان و جامعه شود، گريزي از رواج فرهنگ صحيح نقد و گفتگو ندارد. اما در جامعه ما در ارتباط با رواج فرهنگ نقد دو مشکل عمده وجود دارد: اول آنکه گاهي برخي منتقدين، بدون در نظر گرفتن همه جوانب مساله، به نقد مي‌پردازند و يا اينکه نقد را فقط به معناي منفي آن يعني بيان نکات منفي بدون اشاره به نکات و موارد مثبت در نظر مي‌گيرند. در صورتي که بايد گفت که اساسا نقد تنها زماني معنا پيدا مي‌کند که حاوي نکات مثبت و منفي باشد.مشکل دوم به افرادي بر مي‌گردد که نقد متوجه عملکرد آنان مي‌باشد بدين معنا که اينان ميانه چنداني با نقد ندارند و آن را برنمي‌تابند.نکته ديگر اينکه نقد بايستي به دور از حب و بغض‌هاي فردي و گروهي باشد. نقاد بايد ديده باني براي جامعه باشد و بتواند نکات مثبت و منفي را توامان ببيند و بدانها بپردازد و هدف وي از نقد نيز بايد تعالي جامعه، ارتقاي وحدت ملي و استقلال کشور، تقويت ارکان نظام اسلامي، تقويت هويت اسلامي ايراني و... باشد. به عبارتي نقاد در هر جامعه‌اي هم بايد با احساس مسئوليت نسبت به سرنوشت جامعه‌اش به نقد بپردازد و هم خطوط قرمز آن جامعه را در نظر بگيرد.از سوي ديگر، مسئولين و کساني که نقد متوجه عملکرد آنان است، نه تنها بايستي نقد را مانع نبينند بلکه حتي بايستي از نقد و نقادي استقبال کنند. از اين رو، شايسته است که رئيس جمهور محترم که به بيان خودشان دولتشان شرايطي براي نقد فراهم آورده است، به اين ميزان نسبت به نقد و منتقدين حساس نباشند و همه آنچه که از سوي منتقدين، در ارتباط با عملکرد ايشان و اعضاي کابينه گفته مي‌شود، را تخريب ندانند و با ديدي منصفانه به آنچه که آنان مي‌گويند بنگرند. باید بدانیم بین چاپلوسی وتملق گویی با مثبت نگری و انتقاد سازنده مرزی پررنگ وجود دارد.همچنین بین عیب جویی ، و تراشیدن بهانه های بنی اسرائیلی برای تخریب یک شخص با انتقاد سازنده نیز فاصله ومرزی واضح وجود دارد.این وظیفه‌ی مسئولان امور اجتماعی است که با توجه کامل به تمامی انتقادها حتی اگر منصفانه هم نباشد، نشان دهند که به نظرات مردم ارج می‌نهند و به دور از هرگونه خودبزرگ‌بینی و خودشیفتگی و با احترام به مخاطب حتی اگر مورد بی‌حرمتی قرار گیرند سعی در رواج نگرش نقدپذیری و احترام به آحاد افراد جامعه دارند.بدیهی است اصول فرهنگ نقد منصفانه و تحمل افکار مخالف، نیاز به فرهنگ‌سازی در بستر زمان و به ویژه در بین اقشار جوان جامعه دارد و برای برون‌رفت از سازگارهای فردمحور و غیرآزاداندیشانه، لازم است که مسئولان جامعه برخی نظرات افراطی را نیز بشنوند. انتقاد اگر از روی احساسات و طغیان ناراحتیها باشد یک شکل دارد، و اگر منطقی و بر اساس قضاوت صحیح در واقعیات باشد شکلی دیگر. انتقادهای احساساتی معمولًا در باره همه افراد یکنواخت است، زیرا یک سلسله ناسزاها و طعنهاست که نثار می‌شود. سبّ و لعن ضابطی ندارد.اما انتقادهای منطقی مبتنی بر خصوصیات روحی و اخلاقی و متکی بر نقطه‌های خاص تاریخی زندگی افراد مورد انتقاد می‌باشد. چنین انتقادی طبعاً نمی‌تواند در مورد همه افراد یکسان و بخشنامه وار باشد. در همین جاست که ارزش درجه واقع بینی انتقادکننده روشن می‌گردد.(سیری در نهج‌البلاغه، ص:159)


کد مطلب: 16081

آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdcfyxdy.w6dvcagiiw.html

همه با هم
  https://www.baham91.ir