خواب کله قندهای رنگی...
9 مهر 1392 ساعت 8:43
وبلاگ "داری برای دیدار" نوشت: دلم تنگ است، سالهاست، دلتنگ این خواب. این روزها خوابهایم پر از میزهای شلوغ و نامههای امضا نشده است. میخواهم برگردم، به خوابی چنین در میانهی حرم، پس از تقلاهای نرم كودكانه. به خوابی چنین آمیخته با نوای قرآن مادر. به كله قندهای رنگی كوچكی كه همیشه بعد از رفتن به حرم از بازار امام رضا(ع) میخریدم و جلوی آینهی كوچك اتاق و كنار گل سرها، میهمان آینه میشد تا دو برابر شود شیرینیاش. به خوابی چنین، پس از میهمانی طلایی كه پشت سر گذاشته بودم، پس از هزاران فاصلهای تا رسیدن به نور و رنگ و شادی و اتوبوس خط 12 كه همیشه دیر میرسید؛ اما وقتی میرسید، نازنینی را سوار میكرد كه سی و پنج كیلوگرم وزنش را زمین به سختی نگه میداشت و میخواست پرواز كند تا زودتر برسد. میخواست پروانه شود و روی شانهی دختركانی بنشیند كه چادرهای گلدارشان را با ناز به هم نشان میدادند و دست نیازشان در دست مادرانی باشد كه از افسانهها میآیند و هیچگاه پیر نمیشوند. حالا سالهاست كه روی زمین بند شدهام. از آسمان خوابم پرندهای نمیگذرد. چایام را بدون قند میخورم و خواب كله قندهای رنگی را نمیبینم. سالهاست كه خسته و عجول به آقا سلام میكنم و آقا باز هم در را به رویم میگشاید؛ آنگاه كه برمیگردم تا دختركی را ببینم كه دلم تنگ خوابهای رنگیاش است و هنوز كسی او را به دفتر گمشدگان حرم نیاورده است. انتهای پیام/
کد مطلب: 9773
آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdch.qnwt23nqxftd2.html