امربه معروف ونهی از منکر در کجای زندگی ما قرار دارد؟؟؟

2 مرداد 1392 ساعت 9:19


وبلاگ "تشنه ی فرات" نوشت: وقتی میری مسافرت یا یک جایی بعدش که برمیگردی تموم لحظه ها وثانیه های اون مسافرت برات یک خاطره میشن وفراموش کردنشون برات سخته .
تقریبا ۱۶روزی بود رفته بودم شهرکرد دوره طلیعه حکمت طرح مربی گری حلقه های طرح صالحین بهتره بگم رفته بودم دوره جهاد بانفس .
تو این شانزده روز در طول روز ۱۶ساعت کلاس داشتیم تا ساعت ۲بامداد که واسمون آثار شهید مطهری رو تدریس میکردن با اساتید نمونه(استاد ع...-استاد ه...-استاد ر...-استاد م...)و واقعا مخلص ومتدین  که هرکدوم از اساتید یک جذبه خاصی داشتن استاد ع... نصیحت هاش عالی بود   همیشه به ما میگف خواهران از نصیحت های تند وتیز من ناراحت نشید هر وقت اینو میگف یاد جمله حاج آقا دانشمند می افتادم.
استاد ه... با متدین بودن و مخلص بودنش  -استاد ر... استادی بود که همه سر کلاسش سرحال میشدن واستاد  مهدیزاده با خاطرات شیرینش   فضای  کلاس رو به شور وشوق آورده بود
مربی حلقه ما خانم ن... هم یک جذبه خاصی داشت با بچه های آذری که افتاده بود بچه ها بعضی وقتها ترکی حرف میزدند ایشون سرشون رو پایین می انداختن وتازه میفهمیدیم که باید فارسی حرف بزنیم که یکی از بچه ها میگف چیکار کنیم  فارسیمون  تموم شد.
حالا قصه تلخ  بنده که دو روزه قلبمو میسوزونه از اینجا شروع میشه از این طرح بزرگ وسخنان شهید مطهری واستادامون یاد گرفتم که امر به  معروف ونهی از منکر وظیفه همگانی است وقتی برمیگشتم اتوبوس بایک صحنه زشت مواجه شدم  .
اتوبوس پشت سرما یک دختر بد حجاب نشسته بود  اتوبوس هم هنوز پر نشده بود این دختر هم تنها بود کسی کنارش نبود که چند دقیقه بعد یک پسر اومد کنارش نشست  وروبه روش دوپسر دیگه  ظاهرا همکلاسی بودن چون دختره با پسرا با صدای نازکش در مورد درس حرف میزد  هر چقدر که صداشو نازک میکرد از طول مسیر تبریز تا مسیر خودم دلم میلرزید نمیتونستم برگردم ببینم چیکار میکنن یک دفعه دوستم اتفاقی برگشته بود میگف پسره سرشو گذاشته رو شونه دختره چشاشو بسته  دلم هر لحظه لرزشش بیشتر میشد ویاد حرف استاد می افتادم امر به معروف ونهی از منکر کن .
دوستم از لا به لای حرفاشون شنیده بود که مارو مسخره کرده بودن میگفتن ما که با دوچشم نمیتونیم ببینیم اونا با یک چشم چه جوری میبینن.
دلم واسه این میسوخت که ماه مهمانی خداست به خاطر خدا شرم وحیا کنید چرا دل امام زمان رو تکه تکه میکنید؟یک دختر باید اینقدر بی حیا باشه که با سه تا پسر نشست وبرخاست کنه ؟چرا صداشو نازک کنه؟پدر مادر دختره با چه امیدی دخترشون رو فرستادن دانشگاه؟به امید چشم چرونی وگشتن با پسرای دانشگاه؟
حالا با چه رویی بگیم  که آقا بیا ....باچه رویی ؟؟؟؟؟آره باید بگیم آقا بیا تا بیاد وبا خودش عدالت بیاره وجامعه رو از این بوی گند نجات بده .
  انتهای پیام/


کد مطلب: 4796

آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdch.wnkt23nq-ftd2.html

همه با هم
  https://www.baham91.ir