دست بالای دست بسیار است...

18 خرداد 1393 ساعت 8:14


وبلاگ کنارک تیاب دپ نوشت : پسر جوانی در کتابخانه از دختری پرسید: «مزاحمتان نمی شوم کنار دست شما بنشینم؟» > دختر جوان با صدای بلند گفت: «نمی خواهم یک شب را با شما بگذرانم» > تمام دانشجویان در کتابخانه به پسر که بسیار خجالت زده شده بود نگاه کردند. پس از
چند دقیقه دختر به سمت آن پسر رفت و در کنار میزش به او گفت: «من روانشناسی
پژوهش می کنم و میدانم مرد ها به چه چیزی فکر میکنند، گمان کنم شمارا خجالت زده
کردم درست است؟» > پسر با صدای بسیار بلند گفت:
«200 دلار برای یک شب!!؟ خیلی زیاد است!!!» > وتمام آنانی که در کتابخانه بودند به دختر نگاهی غیر عادی کردند،
پسر به گوش دختر زمزمه کرد
« من حقوق میخوانم و میدانم چطور شخص بیگناهی را گناهکار جلوه بدهم!!»  


کد مطلب: 17758

آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdch6qnz.23nqmdftt2.html

همه با هم
  https://www.baham91.ir