رسالت نظام اسلامی، دفاع از هنر ارزشی
29 دی 1392 ساعت 13:34
به گزارش کردستان وب:از آنجایی که انسان ذاتا عاشق زیبایی و هنر است، پس هنرمند هرچه قدر فعالیت اش به فطرت انسانی نزدیک باشد ارزشش بیشتر است و صدالبته محبوبیت آن بین جماعت انسان بیشتر.این صحیح است که ذات هنر به خودی خود زیبایی است اما ارزش هنرمند را پرداختن به ارزشها تعیین می کند. نظام اسلامی مبتنی بر آیات قرآن شکل گرفته لذا از رئیس قوه مجریه که موظف به اجرای قانون اساسی است انتظار میرود که از هنر ارزشی دفاع کند.رئیس جمهور در دیدار اخیر خود با هنرمندان اعلام کرده که "تقسیم هنرمندان به ارزشی و غیر ارزشی بی معناست چون هنر در ذات خود ارزشمند است.عنوان این که هنر در ذات خود هنر است و ارزشی و غیر ارزشی ندارد، کلام درستی نیست زیرا هنر وسیلهای است برای رسیدن به هدف و هر کس هدفش ارزشمند باشد آن هنر را ارزشی مینامند و در غیر این صورت هنر غیرارزشی است و ما نمیتوانیم هنری که در حال حاضر در غرب به منظور سلطه بر جهان استفاده میشود را ارزشی قلمداد کنیم. اظهارات آقاي روحاني در جمع هنرمندان را ميتوان "مانيفست دولت يازدهم در باب هنر" دانست که بررسي محتوا و تحليل گفتمان آن ميتواند ابعاد نظري و جهتگيري عملي دولت اعتدال را در محوريترين مقوله حوزه فرهنگ براي چهار سال آينده مشخص نمايد. اين بيانات داراي نکات و ملاحظاتي بود که به برخي از آن ميتوان چنين اشاره نمود: 1- در مقدمه سخنان آقاي روحاني تعابير عميق و جملات شنيدني در مورد هنر و جايگاه و نسبت آن با حقيقت و ارزشهاي انساني ارائه شده و قابل تامل فراواني داشت که نمونهاي از فرازهاي مهم آن چنين است: «هنر قالب نيست، هنر قالب و معناست، هنر خلاقيت است ... ذات هنر با مفهوم خير و نيکي، يکي است ... هنر، هر کار بدون عيب است ... هر هنرمندي ميخواهد به معناي جهان و عمق جهان برسد ... هنرمند نه قرار است زينتالمجالس باشد و نه اپوزيسيون ... هنر و آزادي رابطه مستقيم دارند. در غير فضاي آزاد، هنر واقعي خلق نخواهد شد. در بخش هنر نميتوانيم با دستور هنر را بيافرينيم و خلق کنيم. هر گونه فضاي امنيتي ميتواند جوانه هنر را بخشکاند ... هنر و ارزش، پيوندي ذاتي دارند. هنر يعني عروج فکر از سطح عادي به سطح متعالي؛ همانکه در عرفان و فلسفه اسلامي به عالم اعلي تعبير ميشود. هر هنرمندي ميخواهد به معناي جهان و عمق جهان برسد.» در اين ديدار جناب آقاي روحاني تلاش نمود تا با اتخاذ رويکردي اعتدالي و مبتني بر آنچه «ايجاد آشتي ملي و وحدت ملي» در جهت همگرايي و ايجاد دوستي بين دولت و هنرمندان برآيد که اين اقدام کاملا شايستهاي است که جز اين نيز از دولت يازدهم انتظار نميرود، اما نبايد فراموش کرد که آنچه موجب ايجاد اختلاف و کدورت ميان هنرمندان و دولتيان در اين سالها شده است، فارغ از خطاها و اشتباهات عملکردي بخشي از متوليان امر، فتنهگراني بودند که آتش کينه و آشوب را برافروختند و جنبش باشکوه حضور 40 ميليوني ملت در انتخابات سال 88 را به آشوب و بلوا و درگيري و دودستگي و بياعتمادي بدل ساختند، بدون آنکه دليلي منطقي و قانوني براي ادعاهاي دروغين خود ارائه دهند! و متاسفانه در اين فتنه يکي از عمده اقشاري که عليرغم ادعاهاي فراوان بيشترين آسيب را ديد، همين قشر هنرمند بود! نمونهاي از اين بخش آسيب پذير! همين دبير محترم هشتمين دوره جشنواره بينالمللي شعر فجر بود که اتفاقا در همين نشست نيز به نمايندگي از شاعران سخن گفت و نشان داد که هنوز بعد از گذشت چهار سال نتوانسته بند اسارت و کينه سبز رنگ را از پاي پرنده روحش بگشايد و آنچنان که آقاي روحاني انتظار آن را دارد؛ «تا قله هاي عرفان و فلسفه و هنر اسلامي عروج کند»! و نماد هنر مردمي باشد که خالق حماسه نهم دي شدند! لذا همچنان «في ضلالک القديم» باقي مانده و با زبان طعن و در دفاع از مخالفان انقلاب اسلامي و با رويکردي به ظاهر روشنفکرانه! ميگويد: «ما شاعران متعهد به آرمان هاي مردم در سال پنجاه و هفت برائت خود را از مديريتي اعلام مي كنيم كه به نام حمايت از ما، قلم مخالفان را ميشكند.»! 2- نکته قابل ملاحظه ديگر در مورد اين نشست آنکه با مقايسه فحواي کلام آقاي روحاني و ترکيب حاضر در جلسه، به نظر ميرسد بخش عمده سخنان ايشان موردپسند بخشي از حاضرين قرار نگرفته و به مذاق مدعيان هنر خوش نيامده باشد! به عنوان نمونه آقاي روحاني در بخشي از کلامشان با صراحت اعلام داشتند که «اعمال محدودکنندهاي نيز براي هنر وجود دارد. قبل از آنکه سانسور و مميزي به دولت ها منتسب شود، خود جوامع بشري و اجتماع، اولين قدم قرار دادن چارچوب براي هنر است، عادات، رسوم، اخلاق جامعه، فهمها و درکها همه اينها مرزبنديهايي را براي هنر مشخص ميکند» علیرغم گذشت چند روز از سخنان رئیس جمهور محترم در جمع هنرمندان و انعکاس آن در رسانهها، واکنشهای مخالف و موافق به آن همچنان ادامه دارد. عدهای با آب و تاب آن سخنان را با الگوی فکری خود منطبق کرده و با این فرض که رئیس جمهور بر روش و مشی آنان مهر تأیید زده، از آن استقبال میکنند و در مقابل گروهی دیگر با نگرانی از ترویج دوباره اباحهگری - شبیه آنچه در دوره اصلاحات رخ داده بود- دلسوزانه و دردمندانه، لب به سخن گشوده و اعتراض میکنند. در این بین سخنان برخی مدعیان هنر و وزیر ارشاد، فصل نوینی بر این مقال افزود و باب تازهای گشود که ضرورت بررسی بیشتر موضوع را ایجاب میکند. در همین آغاز سخن باید این نکته را یادآور شد که سخنان رئیس جمهور محترم در خصوص هنرمند ارزشی و غیر ارزشی، دارای مقدماتی بوده است که انتشار کامل آن میتوانست از بسیاری از حواشی و سوء برداشتها جلوگیری کند، اما برخی رسانههای مدعی حمایت از دولت، با انتشار گزینشی آن، سعی کردند منظور خود را از بین سخنان رئیس جمهور بیرون بکشند، امری که براساس اخبار موثق و اطلاعات دقیق، سبب گلایه رئیس جمهور از انتشار گزینشی سخنانش شد. در تحلیل موضوع، نکات زیر قابل توجه به نظر میرسد: 1- اینکه رئیس جمهور محترم، هنر را اصالتاً امری ارزشی و والا دانسته فینفسه امری پسندیده و قابل قبول است. اینکه هنر، جوهری آسمانی و لطیف است و سخنانی از این دست، اموری مطلوب است اما نباید موضوع به همین جا متوقف شود و باید این سوالپرسیده شود کدام هنر!؟ تا زمینهای برای تعابیر و برداشتهای ناروا و ناصواب پدید نیاید. نخستین خروجی این سخنان، همانست که اندکی بعد رئیس جمهور در سخنانش بیان کرده و تعجب همگان را بر انگیخت. اینکه هنرمند ارزشی و غیر ارزشی نداریم! مفهوم این سخن چیزی جز آن نیست که هر چه هست و هر چه مدعیان میگویند رنگ هنر دارد، ارزشی است و این یعنی همان هنر برای هنر! از این منظر آیا سازنده یک فیلم منحرف با سازنده یک فیلم ارزشی هیچ تفاوتی ندارد؟! آیا کاریکاتوریستی که به ساحت پیامبر عظیمالشان(ص) توهین کرده با هنرمند متعهدی که در راه اعتلای کلمهًْالله تلاش میکند یکسان است؟! و آیا هنرپیشهای که جلای وطن کرده و به قبله آمالش در غرب رفته و به خلق صحنههای عریان با مردان اجنبی مشغول است با کسانی که چند روز قبل برای انعکاس گوشههایی از افتخارات هشت سال دفاع مقدس جان خود را از دست دادند، هم سنگ و هم ارزشند!؟ به یقین هیچ کس چنین برابری و هم ارزشی را نمیپذیرد و بسیار بعید است که رئیس جمهور محترم نیز چنین منظوری داشته باشد. دلیل آن هم واضح است و آن اینکه قرآن کریم به صراحت در چندین آیه، با پرسش محکم و تفکر برانگیز «هل یستوی الذین...» به صراحت به وجود تمایز میان خوبیها و بدیها و ارزشمدارها و ضدارزشیها میپردازد. 2- از دیگر سو انتشار گزینشی آن سخنان و بهرهبرداری مغرضانه از آن، بیاختیار این قرینه را به ذهن متبادر میکند که عدهای، اساسا کاری به اعتقادات و باورهای رئیس جمهور محترم ندارند و صرفا او را پلی برای عبور و رسیدن به مقاصد شوم خود کردهاند! آنها از جایگاه دکتر روحانی برای بیان سخنان و نیات خود استفاده میکنند و هزینه همه لاابالیگریهای خود را یکجا از کیسه اعتبار و آبروی او نزد ملت برمیدارند. تجربه نشان داده که چنین افرادی هیچ ارزشی برای هیچ کس قائل نیستند و فقط به پیاده کردن نیات شوم خود و یا رسیدن به اهداف نفسانی خود میاندیشند. آیا تجربیات تلخ دولت سازندگی و دولت اصلاحات در حوزه فرهنگ که منجر به انتشار کتب و نشریاتی خلاف مبانی ارزشی و دینی گردید، گویای صحت این سخن نیست؟ با این وصف چه دلیلی دارد که با سخنانی دوپهلو، هم دل علاقمندان به اسلام و انقلاب را رنجاند و هم به کسانی تکیه کرد که هیچ ارزشی برای هیچ کس و هیچ چیز جز تمایلات ذهنی خود قائل نیستند! 3- شاید گفته شود که این سخنان با هدف جذب عدهای بیان میشود تا همه در زیر یک چتر گرد هم آئیم. تردیدی نیست که همدلی و همراهی همه گروههای جامعه آرزویی مقدس و آرمانی ستودنی است اما این همدلی نیازی به اشتراکات حداقلی ندارد؟! آیا باید برای جذب عدهای- که نوعا کمترین سنخیتی با فرهنگ مردم این آب و خاک ندارند- از اصول و مسلمات عقلی و دینی عقبنشینی کرد؟! و تازه آیا با این روش، آنچه در دل دارید محقق خواهد شد؟ رهبر معظم انقلاب در خصوص پافشاری بر ارزشها فرموده بودند که اگر بالاترین آزادیها هم وجود داشته باشد باز هم عدهای که با اصل تفکر شما مخالفند، هیاهو میکنند که آزادی نیست! و این کلام ارزشمند، به فاصله چند روز بعد از سخنان رئیس جمهور محترم، عینا به اثبات رسید و جای هیچ تردیدی در صدق آن باقی نگذاشت. چگونه؟! یکی از کارگردانان سینما- که اتفاقا دارای اثری توقیفی است- در واکنش به سخنان رئیس جمهور و دعوت وی به تولید فیلمهای امیدبخش آن را نوع جدیدی از سیاست محدود ساختن هنرمندان دانست و مدعی شد که حتی همین را هم نباید به هنرمند دیکته کرد! یعنی هنرمند باید آزاد آزاد باشد! تا هرچه خواست بسازد، هرچه خواست سیاهنمایی کند، هرچه خواست مردم خود را تحقیر کند و به مقدسات و معتقدات آنها توهین کند و کسی به او نگاه چپ هم نکند! چون هنرمند است و اساسا هنر یعنی ارزش! این نخستین تشکر و سپاسگزاری یک سینماگر از رئیسجمهوری است که در مقابل آن همه سخنان بحثبرانگیز تنها یک خواهش از آنها داشته است؛ «ساختن فیلم امیدبخش» و میبینیم که همین یک خواهش به محدودیت جدید و روشی نو در سانسور تعبیر میشود! 4- نگاه و تفکر غلط «هنر برای هنر» آثار و تبعاتی دارد که نمیتوان از آن اجتناب کرد. این تفکر غلط سبب میشود که یک مدیر فرهنگی جرأت نکند در مقابل هیچ اثر ضدارزشی واکنش نشان بدهد و از اسلام و فرهنگ مردم مسلمان دفاع کند. نتیجه آن میشود که وزیر ارشاد در نهایت تعجب میگوید: نویسنده ممنوعالقلم نداریم! باید از وی پرسید از نظر شما کسی که در نمایشنامهاش به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله(ع) و حضرت زینب (س) و حضرت اباالفضل(ع) بیشرمانهترین توهینها و تمسخرها را روا میدارد، اجازه دارد آثار شرمآور و ننگین دیگرش را هم روانه بازار کند؟! آیا از اینکه به افراد مرتد و آثار موهن آنها اجازه نشر بدهید افتخار میکنید؟! این اقدامات و این سخنان، حتی اگر برای خوشایند عدهای و ترسیم چهرهای معتدل صورت بپذیرد، مطمئن باشید کسانی که برای امام معصوم(ع) و مقدسات و احکام مسلم دین حرمتی قائل نیستند، مسلما ارزش و اعتباری برای شما هم قائل نخواهند بود. امروز می توان روی خیلی از رفتارها نام هنر نهاد و آنرا روی سن برد و یک جماعتی هم گذاشت که آن پایین کف بزنند و هنرش (!) را بستایند. اما مگر می شود هرکسی که در تقسیم بندی بشری هنر کاری انجام می دهد را هنرمند نامید؟ در دنیای هنر امروزی خیلی ها هستند که هنر را وسیله ای نه برای معرفی و نمایش زیبایی ها که مسیری برای نمایش زشتی ها و پستی ها می دانند و کلا در مسیر تاریکی قدم می زنند که هی نسبتی با ذات خداوند ندارد. از طرفی وقتی به خداوند ایمان می آوری باید نسبت به بعضی ها کینه و دشمنی داشته باشی و نسبت به بعضی ها مهربانی و دوستی... این یک قانون است.حالا همه ی اینها را بگذارید کنار همدیگر و رابطه اش با هنر را پیدا کنیدرابطه اش می شود دقیقا همان جمله اول یادداشت! کسی که ارزش خودش را می داند با کسی که نمی داند برابر است؟مطمئنا کسی که هنرش - صدای خوبش - را در جهت خواندن از زیبایی های خلقت و آسمان به کار می گیرد با آن کسی که در یک قطعه موسیقی به همه چیز - حتی پدر و مادر خودش !! - توهین می کند و اسم هنرمند را هم یدک می کشد برابر نیست! کافي است مروري بر عملکرد بخشي از به اصطلاح هنرمندان بيندازيم تا مشخص شود که آنان نه تنها در رفتار شخصي و زندگي خصوصي بلکه حتي در آثار هنريشان نيز به بسياري از تقيدات جامعه اسلامي - ايراني پايبند نبودهاند! و دقيقا اين مساله يکي از مواردي است که به محل مناقشه هنرمند نمايان و تودههاي مردم و جامعه اسلامي شده است. آخرین نمونه تاسف بار در اين زمينه سير فعاليتهاي قهقرايي "گلشيفته فراهاني" است که براي رسيدن به شهرت، تا اوج رذالت و بردگي پيش رفته و ابتذال و عرياني را ابزار ترقي خود قرار داده است! و متاسفانه هيچ واکنش شايستهاي از جامعه هنري براي انزجار از اين روند باطل صورت نگرفته است!در پس اين چنين رفتارهايي اين حقيقت نهفته است که اين مدعيان هنر با متاثر شدن از نحلههاي فکري- هنري ليبراليستي غرب، براي هنر مرز و چارچوب و تقيدي قائل نبوده و بر اين باورند که تجلي کامل هنر در رها شدن از همه قيدهاست! چه اين قيدها منشايي در حاکميت، چه جامعه و چه حتي انسانيت داشته باشد! 3- در بخشي ديگر از بياناتشان آقاي روحاني اظهار داشتند: «نکته ديگري که ميخواهم بر آن تأکيد کنم نقش انقلاب اسلامي بر تاريخ هنر و بر هنر اين سرزمين است ... انقلاب راه را براي توسعه هنر در همه لايههاي اجتماعي فراهم نمود... انقلاب، موسيقي سنتي و يا به بياني بهتر موسيقي ملي ايران را احياء کرد ... در حوزه سينما و هنر نمايشي نيز انقلاب اسلامي برکات زيادي داشت...» و سخن که به اينجا رسيد شايد اگر زمينه مساعد بود بخشي از حضار ترجيح ميدادند تا نشست را ترک کنند و چنين کلامي را از روحاني نشنوند! همانطور که اغلب رسانههاي مدعي حمايت از دولت يازدهم نيز آن را نشنيدند و هيچ کدام شان اين بخشها را برجسته نکردند! متاسفانه بايد گفت که مدعيان هنر هيچگاه اعتقادي به هنر انقلاب اسلامي نداشته و در برابر آن ايستادهاند و در طول اين سالها از همه ابزار خود براي هجمه به آن بهره جستهاند. حال اين اظهارات رئيس دولت يازدهم، بار ديگر اين فرصتطلباني را که چشم طمع به اين دولت و تحولات داشتهاند نااميد نمود. 4- همچنين در کلام آقاي روحاني گلايههايي نيز بود که حکايت از آن داشت که اصحاب هنر غفلتهاي جدي نيز داشتهاند. از جمله اين عبارت که گفت: «اي کاش ميشد افتخارات هنري ما به نمايش در ميآمد، اي کاش ميشد داستانهايي که در شاهنامه فردوسي، در مثنوي مولوي که هر دوي آنها آکنده از قصههاي ديني و ايراني است، به صورت آثار نمايشي، سينمايي، تلويزيوني و حتي رمانهاي خواندني روي آنها سرمايهگذاري ميشد...» 5- اما کلام قابل تاملي که به مناقشه ميان برخي صاحبنظران و آقاي روحاني بدل شد آن تعبير بود که وي بدان چنين اشاره نمود: «تقسيم هنرمندان به هنرمندان ارزشي و غير ارزشي بيمعناست. هنر يعني ارزش و هنرمند [فرد] ارزشمندي است که با کار خلاقانه به تعالي ميرسد و خلقت، بزرگترين مظهر قدرت خداي لايزال است، فقط در اين زمينه است که فتبارک الله احسن الخالقين. هنرمند جهان را بازآفريني ميکند و کار او در مسير ارزشهاي الهي است.»از اين تعبير دو برداشت ميتوان داشت يکي آنکه همه کساني که خود را هنرمندان مينامند نيروهاي ارزشي و ارزشمند هستند و تقسيمبندي بين هنرمندان ارزشي و غيرارزشي مرزبندي ناصوابي است که مصداق بيروني ندارد! اگر منظور آقاي روحاني چنين تفسيري باشد که خطاب به ايشان بايد گفت مصاديق فراواني وجود دارد که ناقض اين کلام خواهد بود. چه بسيار مدعيان هنري که نه تنها در جهت تعالي ارزشهاي جامعه ايراني حرکت نکردند، بلکه اتفاقا در خط تقابل با آن نيز قرار گرفتهاند. اما از سخنان آقاي روحاني برداشت دومي نيز ميتوان داشت که بنظر ميرسد با توجه به صبغه مذهبي و انقلابي رئيس جمهور به صواب نزديکتر باشد. در اين نگاه آقاي روحاني در تلاش است تا شاخصههاي هنرمند اصيل و واقعي را برشمرده و صاحب چنين مشخصاتي را به عنوان هنرمند واقعي به مردم معرفي نمايد. به واقع اگر کسي داراي چنين شاخصهها و ويژگيهايي باشد را ميتوان هنرمند خواند وگرنه قباي هنرمندي بر تن هر مدعي شايسته نيست! و به قول حضرت حافظ : «نه هر که چهره برافروخت دلبري داند!» لذا سخنان آقاي روحاني خط کش و معياري در اختيار ما ميگذارد که با آن ميتوان هنرمند واقعي را از صف مدعيان هنر جدا نمود. مبتني بر تعابير آقاي روحاني «کار هنرمند در مسير ارزشهاي الهي است» لذا نتيجه کار آن که همان اثر هنري هنرمند است بايد راهنماي آدمي به تعالي و کمال و اخلاق و دين باشد، و اگر چنين نبود، اصلا اثر خلق شده بدلي بيش نيست و هنر نخواهد بود و صاحب آن نيز نبايد هنرمند خوانده شود! در تعبير آقاي روحاني «هنرمند فرد ارزشمندي است که با کار خلاقانه به تعالي ميرسد» لذا کساني را ميتوان هنرمند دانست که بيش از ديگران به زيور علم و اخلاق و انسانيت و اسلاميت آراسته باشند. و اين مدعيان هنرند که نه تنها به نشانههاي دين و اخلاق آراسته نيستند، بلکه خود به نماد ترويج بيبندوباري و اباحي گري و بيهويتي بدل شدهاند. رياکاراني که به دروغ خود را هنرمند ناميده و دزدانه در جامه هنر پنهان شدهاند! کسی که وظیفه ی خودش را نسبت به خدای خودش و دشمنی و دوستی با این و آن می داند و بر این مبنا روبروی دوربین قرار می گیرد با آن کسی که در مقابل در مقابل دیدگان بیگانه به سادگی برهنه می شود، برابر نیست!کسی که قلم بی حیا و سیاهش صفحه ی سفید کاغذ را آلوده می کند با کسی که با دلی پر درد از دغدغه های عمیق انسان می نویسد یکی نیست. کسی که هفت هنر را هفت شلاق رنگارنگ برای تاختن بر تن رنج دیده هنر می داند نمی تواند خودش را هنرمند بداند.در دنیای امروز هر هنری ارزش نیست و هر هنرمندی هم باارزش نخواهد بودهنرمند مثل کبوتر آزادی است که آسمانها جای اوست...یقینا یک کارگزار نظام اسلامی، پیش از پست و سمتی که دارد، مسلمان و متعهد به احکام نورانی اسلام است، پس چه نیکوست به جای بدست آوردن دل کسانی که دل در گرو این نظام و معتقدات مردمش ندارند، بر ارزشهای الهی تکیه کرده و از خیل کثیر هنرمندان ارزشی و متعهد برای تبلیغ چهره نورانی اسلام و گسترش عدالت حمایت کنید.
کد مطلب: 10872
آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdchi6nz.23nvqdftt2.html