جريان شناسي سياسي نهضت امام خميني(ره)
15 خرداد 1393 ساعت 8:57
وبلاگ نجوای عشق نوشت :
تاريخ معلم پيري است كه هر كس در محضرش زانوي ادب بزند بدون توشه برنخيزد. تاريخ آئينه عبرت و چراغ راه آينده است. در شمارههاي گذشته، يكي از مباحث مهم كليدي تاريخي، «جريان شناسي سياسي» را در دو مقطع عصر مشروطه و دوره ملي شدن نفت اشاره كرديم. در اين شماره جريان شناسي سياسي نهضت حضرت امام خميني(ره) و عصر پيروزي انقلاب اسلامي را تا سال 1357 مورد بررسي قرار ميدهيم.
با بررسي دو دهه چهل و پنجاه و فعاليت احزاب، گروهها و شخصيتهاي سياسي، آنان را در ذيل يكي از سه دسته جريان اسلامگرا، مليگرا و چپگرا دستهبندي ميكنيم.
الف) جريان اسلامگرا:دهه 50 فصل مهمي در تاريخ معاصر ايران است. بدين معنا كه روند افول و بحران نظري و شكست عملي انديشهها و جريانهاي مادي غير مذهبي كه از كودتاي 28 مرداد سال 1332 شروع شده بود، در پايان اين دوره به سرانجام ميرسد و با پيروزي انقلاب اسلامي، حاكميت انديشه و تفكر اسلامي در عمل تحقق مييابد. در حقيقت اين دهه اوج دوره احياي اسلام و غلبه رويكرد دينگرايي، قبل از پيروزي انقلاب اسلامي است. در اين دوره در چارچوب كلي الگوي تفكر اسلامي و رويكرد دينگرايي، چند طيف از هم متمايز ميشوند: يك طيف جريان فكري و سياسي اسلام فقاهتي – ولايتي بود كه با رويكرد فقهي – مكتبي درصدد تشكيل حكومت اسلامي و اداره كشور براساس فقه شيعي و تحت نظر روحانيت و ولايت فقيه بود.
طيف ديگر از دينگرايي، جريان تجدد خواهي ديني بود كه خود چند دسته ميشدند؛ برخي بر آرمانگرايي ايدئولوژيك تأكيد ميكردند و از انديشههاي شريعتي متأثر بودند، برخي در تجدد خواهي ديني اولويت را به مليگرايي آزاديخواهانه ميدادند، بعضي نيز در نوگرايي ديني، اولويت را براي ملتگرايي عدالتخواهانه(برابري و رفع استثمار و…) قائل بودند، طيف ديگر سنت گرايان بودند كه با تأكيد بر مسائل سنتي رايج در جامعه، بشدت حركتهاي انقلابي را تخطئه ميكردند. هر يك از اين رويكردهاي ديني را به اختصار وصف ميكنيم.
1/الف) جريان اسلام فقاهتي – ولايتي:اين جريان در مقطع بعد از كودتاي 28 مرداد كه عصر بن بست و بحران ايدئولوژيها و انديشههاي غيرمذهبي بود، به جريان غالب و مسلط تبديل ميشود و ضمن خروج از موضع تدافعي، دست به ابتكار عمل ميزند و اسلام را به عنوان كليتي فكري، اخلاقي، حقوقي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي كه پاسخگوي مشكلات مسايل سياسي و اجتماعي جديد است، مطرح ميكند. اين جريان را بدان علت جريان اسلام فقاهتي – ولايتي ميناميم كه تداوم انديشه اجتهادي اصولي است كه منظور از آن، تأكيد بر تماميت ابعاد آن و به تعبير ديگر اسلام ناب محمدي(ص) است.
سمبل برجسته اين جريان رهبر كبير انقلاب حضرت امام خميني است. اين جريان با پشتوانه سازندگي فردي و تأمل نظري و با استفاده از شرايط و اوضاع مساعد اوايل دهه 1340 به يك سكوي پرشي رسيد كه از آنجا براي طرح انديشه انقلاب اسلامي گام برداشت و مبتكر تدوين بنيادهاي فكري و نظامي انقلاب اسلامي شد. جريان مذكور، نظريه جامع و منسجمي از متن اسلام ارائه داد كه در قالب آن، تفكر و انديشه عقلاني و پرداختن به كارهاي فرهنگي و اخلاقي اساس كار بود. رهبري قوي و كارآمد و شبكه ارتباطي سراسري، حلقه محاسن اين جريان را تكميل كرد و آن را به مرزي از شايستگي رساند كه مبتكر انقلاب اسلامي شد.
مهمترين شاخصها و ويژگيهاي اصول سياسي جريان اسلام فقاهتي عبارتند از: ديني بودن، عدم جدايي دين از سياست، قهري بودن وجود حكومت، واجب بودن تأسيس حكومت اسلامي، مبنا قرار گرفتن حكومت اسلامي براساس ولايت فقيه، اتكاء به حضور، آراء و مشاركت مردم در تشكيل حكومت اسلامي، مبنا قرار گرفتن قانون اسلام و نيز اصولي چون تكليف، مصلحت مردم، حفظ اسلام و دارالاسلام، دعوت و گسترش اسلام و نفي سبيل است. توجه به فرآيند انديشه سياسي امام در سه دوره قم، نجف و مقطع سالهاي 58-57 با استفاده از كتاب صحيفه نور مشخص ميگردد كه ولايت فقيه بعنوان نظريه دولت در انديشه امام از آغاز تا سرانجام نقطه محوري و مستمر در انديشه سياسي امام(ره) بوده است.
گفتمان و انديشه سياسي امام قبل از دهه چهل اصلاحي است. امام در اين مقطع(دهه 20 و 30) از باب قدر مقدور و الزام خصم به چيزي كه خود متعهد شده است(اجراي قانون اساسي مشروطه)، ضمن اينكه از اصول خود عقب نشيني نميكند، در پوشش تقيه، پيشنهاداتي در جهت اصلاح و بهبود امور ارائه ميدهد و لذا امام تقريباً دو دهه با حاكميت پهلوي براساس اين شيوه عمليات سياسي داشته است. اما از دهه چهل به بعد، گفتمان و عمل سياسي امام در ذيل گفتمان انقلابي قابل تفسير و تحليل است. بدين معنا كه از اين مقطع حضرت امام درصدد تغيير صددرصد اوضاع بوده و مباني اين انديشه صددرصد برخاسته از دين و هدف اصلي آن انجام تكليف الهي است. در اين عصر امام با عمل و گفتمان سياسي انقلابي، با تثبيت حكومت ديني ولي فقيه عادل جامع الشرايط، فلسفه سياسي لازم براي جايگزيني نظام ناكارآمد و قديمي شاهي را الگوسازي و پياده مينمايند. در رأس جريان اسلام فقاهتي حضرت امام خميني قرار داشت، كه هم به عنوان ايدئولوگ انقلاب و هم فرمانده و رهبر سياسي انقلاب اسلامي، درصدد احياء و تحقق اسلام ناب محمدي(ص) بود.
مديريت مبارزات سياسي امام سه دوره متفاوت را با ويژگي خاص به شكل عملياتي طي مينمايد: 1-در دوره شكلگيري مبارزه، ويژگيهاي مبارزه امام شامل: ديني و معنوي بودن، پايان دادن به افسانه جدايي دين از سياست، همزمان بودن مبارزه با استبداد و استعمار و استكبار، زير سؤال بردن مشروعيت شاه و حكومت سلطنتي، تودهاي كردن مبارزه، آشكار كردن ناتواني احزاب و گروهها در براندازي رژيم، ريشه اصلي بدبختي را به دولتهاي سلطهگر خصوصاً آمريكا معطوف كردن، گوشزد كردن خطر اسرائيل و صهيونيسم و تحول در فضاي سياسي – فرهنگي حوزههاي علميه ميباشد. 2- در دور تجديد قوا و سازماندهي: ويژگيهاي مبارزه امام شامل: بكارگيري مبارزه منفي، سالم سازي جامعه با افشاگري، نفي رژيم طاغوت، طرح ايده حكومت اسلامي و ولايت فقيه، توأم كردن مبارزه با بيداري و آگاهي مردم و هدايت حوزهها و انديشمندان دانشگاهها به سمت مقابله با طاغوت، ارائه يك چهره شكست ناپذير از مبارزه مردم، برداشتن موانع مبارزه، بهرهگيري از ابزارها، اماكن و ايام مذهبي، بكارگيري راهبرد تعليم، تسخير و پيشبرد مرحلهاي انقلاب ميباشد. 3- در دوره انفجار و پيروزي: ويژگيهاي مبارزه امام شامل: انتخاب بازرگان بعنوان نخست وزير دولت انقلابي، بدست گيري فرماندهي عمليات و هدايت مردم در مسير پيروزي، تأكيد بر محور روحانيت و ارزشهاي اسلامي، تأكيد بر استراتژي بسيج مردمي، تهاجم بيوقفه به رژيم، بهرهگيري از روشهاي مسالمتآميز در عين حال راديكال، به حداقل رساندن زمان و تلفات در مبارزه، بكارگيري راهبرد ملي و بنيادي و… ميباشد.
-احزاب و تشكلهاي وابسته به جريان اسلام فقاهتي:
1-مؤتلفه اسلامي: اين تشكل از ائتلاف سه جمعيت«گروه جبهه مسلمانان آزاده، گروه مسجد شيخ علي و گروه اصفهانيهاي مقيم مركز» در سال 1342 و به عنوان نخستين تشكل در دامن نهضت اسلامي روحانيت به رهبري امام خميني بوجود آمد. از رهبران مؤتلفه آقايان صادق اماني، محمدصادق اسلامي، مهدي عراقي، حبيباله عسگراولادي، سيداسداله لاجوردي، سيدعلاءالدين ميرمحمد صادقي، هاشم اماني بودند. در كنار آن يك شورايي از روحانيت متشكل از آقايان مرتضي مطهري، سيدمحمد بهشتي، محيي الدين انواري، و با همكاري محمدجواد باهنر، اكبر هاشمي رفسنجاني بر كار مؤتلفه نظارت ميكرد. شاخصه مهم اين جمعيت اعتقاد به تشكيل حكومت مذهبي و مكتبي و نيز شيوههاي تجديد غربگرايانه پهلوي مثل تشكيل انجمنهاي ايالتي و ولايتي بود. مؤتلفه فعاليتهاي سياسي و فرهنگي خود را با فعاليت مسلحانه در آميخت. از جمله اعدام انقلابي حسنعلي منصور در سال 43 بدست بخارايي در تحقق اهداف مكتبي بود.
انتشار نشرياتي چون بعثت و انتقام(با همكاري محمد تقي مصباح يزدي و مصطفي حائريزاده) بود. پس از اعدام منصور، اعضاي مؤتلفه دستگير و به اعدام و زندانهاي كوتاه و طولاني مدت محكوم شدند. در اواخر سال 56 تشكلي تحت عنوان حزبالله ايجاد كردند. هيأتهاي مؤتلفه در طول سالهاي 57-44 به تكثير اعلاميههاي امام و توزيع آن در سراسر كشور ميپرداخت. اعتراضات مردمي را رهبري و سازماندهي ميكرد و مهمترين عملكرد آن، تربيت كادر مؤمن و لايق براي اداره و هدايت انقلاب و نظام جمهوري اسلامي بود.
2- روحانيت مبارز و مدرسين حوزه: از مشخصترين نمونههاي روحانياني كه در تاريخ معاصر با رويكرد فقهي و حاكميت شريعت بر جامعه به مبارزه با عرفيگرايي پرداختند ميتوان در دوره ناصري به ملاعلي كني، در عصر مشروطه به شيخ فضل الله نوري و در دوره پس از شهريور 1320 به سيد مجتبي نواب صفوي اشاره كرد. بعد از فوت بروجردي، حركت فرهنگي – سياسي روحانيان به رهبري امام خميني از دهه 40 بر ضد تجدد اقتدار گرايانه و غربگرايانه عرفي در حكومت پهلوي، به يك لحاظ، استمرار همان رويكرد مبارزه عليه سكولاريسم غربگرا در سطح و ابعاد وسيعتر بوده است. از سال 1342 تا 1357، حسينعلي منتظري در قم، مرتضي مطهري در تهران، سيدمحمد حسيني بهشتي در تهران و آلمان، سيدعلي خامنهاي در تهران و مشهد، اكبر هاشمي و محمدجواد باهنر در تهران و ديگر روحانيان مبارز، به عنوان ياران امام به فعاليت ادامه دادند. اين روحانيان كه بعدها جامعه مدرسين و جامعه روحانيت از ميان آنها تشكيل شد مهمترين چهرههاي فعال رويكرد فرهنگي – سياسي دينگرايي بودند.
روحانيت مبارز تحت رهبري حضرت امام علاوه بر فعاليتهاي سنتي حوزه و روحانيت و مرجعيت، به فعاليت سياسي براي مقابله با مشكل اصلي يعني حكومت نامشروع و عرفي و غربگراي پهلوي ميپرداخت و قصد تشكيل حكومت اسلامي و حاكميت احكام فقهي شيعي را بر كشور داشتند. انتشار نشريه مخفي«بعثت» كه بيشتر جنبه سياسي و پرخاش و افشاگري داشت و آقاي هاشمي رفسنجاني آن را اداره ميكرد و نشريه«انتقام» كه جنبه ايدئولوژيكي آن قوي بود و آقاي مصباح يزدي آن را اداره ميكرد و در حل مسايل مالي هم هيأتهاي مؤتلفه نقش اساسي داشتند، از اقدامات روحانيت مبارز بود.
اعضاي فعال روحانيت، قبل از انقلاب در تهران، هسته مركزي جامعه روحانيت مبارز را شكل داد كه مطهري، بهشتي، خامنهاي، باهنر، موسوي اردبيلي، مفتح، هاشمي رفسنجاني و مهدوي كني از جمله آنها بودند كه در مساجد تهران فعاليت ميكردند. صدوقي در يزد، طاهري در اصفهان، دستغيب در شيراز، هاشمينژاد در مشهد، قاضي طباطبايي در تبريز و صادق خلخالي در قم از جمله ديگر روحانيان فعال در آستانه انقلاب بودند.
3- سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي: در سالهاي منتهي به پيروزي انقلاب اسلامي چند گروه مسلح به صورت جداگانه با هدف مبارزه اسلامي عليه شاه و عمدتاً پس از اعلام رسمي ماركسيست شدن سازمان مجاهدين خلق ايران تشكيل شد. اسامي هفت گروه كه بعداً سازمان اوليه مجاهدين انقلاب اسلامي را از اتحاد خود تشكيل دادند عبارتند از:
الف) گروه منصورون(ارتش انقلابي خلق ايران): اين گروه توسط شهيد غلامحسين صفاتي دزفولي تشكيل شد. اين شهيد توسط مادري تربيت شده بود كه حافظ كل قرآن مجيد بود. شهيد صفاتي پس از رسوايي ماركسيست شدن سازمان مجاهدين خلق ايران(منافقين) از اين سازمان جدا شد و گروه منصورون را تشكيل داد. از چهرههاي شاخص اين گروه آيتالله راستي كاشاني، دكتر محسن رضايي، دكتر محمدباقر ذوالقدر و دكتر علي شمخاني اشاره كرد.
ب) امت واحده: بهزاد نبوي كه خود زماني از كادرهاي ارشد آموزشي سازمان مجاهدين خلق ايران(منافقين) بود، پس از رسوايي ايدئولوژيك آن سازمان در سال 1354، به تدريج ارتباط خود را با سازمان ياد شده قطع كرد و از اوايل سال 1355 سازمان مسلح جديدي را به طور مخفي پايهريزي كرد كه بعدها امت واحده نام گرفت. امت واحده از نيروهاي داخل زندان همچون محمد سلامتي، بهزاد نبوي، محسن آرمين، پرويز قدياني و نيز علي شجاعيزند، محسن مخملباف، فريدون وردينژاد و رحماني تشكيل شد.
ج) گروه موحدين: توسط شهيد حسين علمالهدي كه از آيتا… خامنهاي و شهيد هاشمينژاد خط ميگرفت تشكيل شد. از ديگر اعضاي آن محمد رضوي و حسين شيخ عطار است.
د) گروه فلاح: توسط شهيد محمد منتظر قائم تشكيل شد. و از ديگر اعضاي آن مرتضي الويري است.
ه) گروه توحيدي بدر: با تلاش حسين فدايي دبير كل فعلي جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي، بنيان گذاشته شد و از عناصر بارز آن ميتوان به علي عسگري، حسن اسلامي مهر، شهيد قلمبر، شهيد طابهنژاد، شهيد ندايي و شهيد اخوت و احمد توكلي اشاره كرد.
و) گروه توحيدي صف: سردار شهيد محمد بروجردي اين گروه را در سال 1355 تشكيل داد. اعضاي آن بيشتر اصفهاني و با شهيد محمد منتظري در ارتباط بودند. از اعضاي بارز آن ميتوان به شهيد سلمان صفوي، اكبر براتي، حسين صادقي و محمد عطريانفر اشاره كرد.
ز) گروه توحيدي خلق: اين گروه عمدتاً از دانشجويان مبارز مقيم آمريكا شكل گرفته بود. سيد مصطفي تاجزاده و حسن واعظي از اعضاي برجسته آن بودند.
اين هفت گروه در فروردين 58 با اشاره به تأكيد حضرت امام خميني مبني بر وحدت گروههاي مبارز، طي نشستي در تهران سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي را اعلام كردند.
کد مطلب: 17460
آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdchvknz.23nq-dftt2.html