تنوع قومیت، تهدید یا فرصت؟!

19 اسفند 1392 ساعت 17:35


وبگاه "فرصت برای مردن بهتر، در حکم کیمیاست" نوشت: اشاره : همه کاندیداهای ریاست جمهوری در سال 1392 بلا استثناء از حقوق اقوام صحبت کردند ، هر کدام هم به نوبه خود از این رهگذر، سبد آرایشان را، شارژ کردند ، اما راقم این سطور نمی داند که چرا بحثی به آن مهمی ، که هر از گاهی مشکلاتی ایجاد می کند در حاشیه مسائل سطحی گم شده است و به آن پرداخت نمی شود ، اما بنده ، در حد سواد اندک خود تلاشی در این مورد نموده ام با ذکر دو نکته : 1- حقیقتاً پژوهش ها و یافته هایم را ، مثل وحی مُنزل درست نمی دانم ، و بی صبرانه منتظر نقد شما فرهیختگان هستم 2- این نیز فراموش نشود که نویسنده این مطلب هرجند ضعیف، اما خود مدرس زبان ترکی در دانشگاه محقق اردبیلی بوده است ، و زبان مادری اش را بیش از بسیاری از افراد که ادعاهایی دارند دوست می دارد ؛همین             تنوع قومیت ، فرصت یا تهدید  اِنّا خَلَقناکُم مِن ذَکَر وَالاُنثی وَ جَعَلناکُم شُعُوباوَقَبائلا لِتَعارَفُوا انَّ اَکرَمَکُم عِندَالله اَتقاکَم
ما شما را از یک مرد وزن آفریدیم وشما را بصورت گروه گروه و قبیله قبیله قراردادیم باشد که بدانید گرامی ترین شما نزد خدا با تقواترین شماست
بدیهی است که فرهنگ هر ملتی شناسنامه و هویت ، آن ملت است و در واقع فرهنگ، کارت شناسایی یک ملت در بین ملل دیگر است که موجب تمایز آن ملت میگردد و در واقع این فرهنگ ملی هر ملت است که به آن هویت می بخشد به عبارتی فرهنگ ملی هر سرزمینی، دارای خصوصیات و ویژگی های خاص آن سرزمین است که تحت عناصر تاریخی، جغرافیایی، مذهبی ، عقیدتی و کلیه آن خصوصیاتی که رنگ و بوی خاصی دارد و به آن ملت، هویتی متفاوت از دیگران می دهد، شکل می یابد
در کنار فرهنگ ملی با توجه به اینکه در دل یک ملت ممکن است قومیت های دیگری با خرده فرهنگ های خاص خودشان ، هم وجود داشته باشد تعریفی دیگر تحت عنوان فرهنگ قومی معنی پیدا می کند "ویکتور کوزولف" قوم شناس معروف معتقد است: قوم یا همبودی قومی، یک سازمان اجتماعی تشکیل یافته ای است که در پهنه سرزمینی معین قرار دارد و شامل مردمانی است که در طول تاریخ با هم پیوندهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خویشاوندی و ... برقرار کرده اند، دارای زبان، ویژگی های فرهنگی ( که شامل دین و دینداری نیز می شود) پیوندهای خویشی، ارزش های اجتماعی و سنت های مشترک می باشند.
بر همین پایه محققان شاخصه های عمده شگل گیری قومیت را: «خود آگاهی قومی »،         « زبان مادری»،« سرزمین نیاکانی»،« ویژگی های روانی – فرهنگی» و« شیوه زیستن » می دانند . بر موراد فوق می توان ابعاد تاریخی؛ سیاسی را نیز افزود که می توانند به وجوه متمایز کننده یک قوم از یک قوم دیگر تبدیل شوند.
تنوع قومیت در درون یک ملیت، پدیده ایست که می تواند به صورت بالقوه تهدید یا فرصتی برای آن ملّیت باشد و تهدید بودن یا فرصت بودن آن بستگی به نحوه عملکرد فعالان فرهنگی اجتماعی و سیاسی و نیز نحوه تصمیمات استراتژیک رهبران آن جامعه دارد
در ایران از قدیم الایام تنوع قومیت ها بوده و تاریخ نشان داده که این تنوع همواره یکی از چالش های مهمِ حکومت ها بوده است چرا که در طول تاریخ وجود تنوع قومیتی زمینه سوء  استفاده دشمنان را فراهم کرده تا آنها بتوانندبا ایجاد جریانات فکری و مکاتب فلسفی و جنبش های سیاسی ، یکپارچگی ، اتحاد واتفاق ملت ایران را هدف قرار دهند یکی از این جریانات ، جنبش فرهنگی و سیاسی ای بنام پان ترکیسم بوده ، که در طول تاریخ برای زمامدارانی که حفظ یکپارچگی  سرزمینشان و حفظ تمامیت ارضی و فرهنگی مملکتشان مهم بوده ، حائز اهمیت و کانون توجه بوده است لیکن در برخی از مقاطع تاریخی برخورد و تقابلی ابلهانه صورت گرفته و در برخی از مقاطع برخوردی منطقی و خردمندانه.
 در این نوشته قبل از پرداختن به این موضوع مهم ، به قدری که در حوصله این نوشته باشد به جریانشناسی و پیشینه این جریان (پان ترکیسم و پان آذریسم) می پردازم   درنیمه دوم قرن 19اندیشه پان ترکیستی مانند موجی برای تشکیل یک امپراتوری سراسر ترک ،از چین تا اروپا ایجاد شده بود که همواره با صخره بزرگی بنام ایران ، رویا رو بود چراکه نگرش پان ترکیسم به سوی شرق ،یعنی آسیای میانه و چین بود و این راه لاجرم می بایست از مسیر ایران بگذرد و به همین دلیل تهاجم پان ترکیسم در طول تاریخ متوجه ایران ،یکپارچگی سرزمینی ،تمدن و فرهنگ مردمان آن، بوده است و بدیهی است که اقدامات واکنشی هم بخاطر تاکید بر وحدت ملی ایران و دفاع از زبان فارسی بوده و این تقابل بیش از هر منطقه ای در آذربایجان و میان روشنفکران آذری مشاهده می گردد
ایستادگی شیخ محمد خیابانی در برابر پان ترکیست ها و مداخلات آنها در امور ایران به تبعید او از سوی ارتش عثمانی انجامید و بدین گونه بود که آذربایجان به خط مقدم جبهه دفاع از میهن در برابر پان ترکیست ها تبدیل شد مخصوصاً با در نظر گرفتن اینکه تعدادی از فعالان مسلمان قفقاز نیز تحت گرایش های پان ترکیسم عثمانی قرار داشتند و مواضع ضد ایرانی اتخاذ کرده بودند
این مواضع به جایی رسید که پان ترکیست هایی نظیر سلیمان نظیف ،آذری های ایران را "برادران یتیم ما" و زرتشت پیامبر را "پیامبر ترک"  نامیدند و تشکل های مختلف از جمله "انجمن ترک اجاقی" را که مواضع آن علیه تمامیت ارضی و فرهنگی ایران بود تشکیل دادند . نویسندگان و فعالان سیاسی و فرهنگی ایران ضمن پاسخ به دعاوی پان ترکی درباره زبان فارسی جهت تقویت آن بعنوان زبان ملی و رسمی ایران به ویژه در نقاط آسیب پذیری چون آذربایجان و نیز روشنگری در باره آذربایجانِ تاریخی ،یعنی نفی آذربایجان نامیده شدن اران و تاکید بر محدود بودن آذربایجان به سرزمین های شمال شرق ایران (در دوران قدیم) کوشیدند
احمد کسروی با نوشتن جزوه پژوهشی و تاریخی اش ،یعنی آذری یا زبان باستان آذربایگانی دعاوی پان ترکیستی را درباره قدمت زبان ترکی در ایران زیر سوال برد و لهجه های زبان فارسی آن منطقه یعنی زبان آذری را به جامعه فرهنگی معرفی کرد . اقدامات دیگری نیز توسط برخی از فعالان فرهنگی و سیاسی جهت دفاع و پاسداشت وحدت و هم بستگی و هویت ملی به منصه ظهور رسید که در بستر تاریخ ،برخی از این اقدامات منفور و برخی از آنها قابل قبول و برخی قابل تامل و نقد هستند
یکی دیگر از اقدامات سیاسی که در تاریخ برعلیه جریان پان ترکیسم و با نیت تلاش در عرصه دیپلماسی برای کاهش تنش بود اقدام رضا شاه در ممنوع کردن هرگونه بحث درباره این مسئله و دامن زدن به آن و جلوگیری از چاپ و نشر آثار به زبان آذری به عنوان سیاست رسمی دولت ایران بود که در ادامه این مقاله به آن پرداخته خواهد شد
لازم به ذکر است که اندیشه سیاسی پان ترکیسم از ایدئولوژی هایی بود که در اواخر حکومت امپراتوری عثمانی میان نخبگان سیاسی ترک شکل گرفت و گسترش یافت این اندیشه،  بر پایه تصورات تاریخی و فرهنگی و عمدتاً زبانی در صدد متحد ساختن همه ترکان جهان در یک کشور و در زیر یک حکومت بنام" دولت بزرگ توران بزرگ"  یا ترکیه بزرگ بود عمده تفکر پان ترکیست ها در شناسایی و تعریف عنصر ترک بر پایه و اساس زبان مشترک ترکی شکل گرفته است  و بر این باورند که هر آنکس که با این زبان گفتگوکرده یا می کند وابسته به ملت بزرگ ترک است
ساده اندیشی است اگر تصور کنیم این فکر زاییده فکر خود ملت ترک یا آذری زبان است و  یک کنکاش مختصر در ابعاد تاریخی این اندیشه، نشان می دهد افرادی مانند لئون کوهن که از اروپایی های یهودی تبار بود میل زیادی برای نشان دادن برتری ترکها نسبت به دیگر ملتهای منطقه، داشت در حالیکه تبعه فرانسه  و یهودی بود وی پس از انتشار کتاب خود تحت عنوان تاریخ ترکان، با جمع کردن فعالان ترک در پاریس عملاً تلاش می کرد تا افکار ناسیونالیستی را در ذهن آنها تقویت نماید
یا آرمینوس وامبری ،یهودی مجارستانی که در خدمت دولت انگلستان قرار داشت و از جمله خاورشناسانی بود که بیشترین تاثیر را در جنبش های پان تورانیستی در همان دوران نخست، گذاشت و ادعا کرد که مردمی که در حد فاصل چین و بالکان زندگی می کنند همه از یک ملت کهن شمرده می شوند و نیز سعی داشت به ترکان عثمانی تلقین کند که بر همه ملل شرقی برتری دارند و باید در سایه اتحاد ترکی سعی کنند مجد و عظمت گذشته را بازیابند ،خود فرزند یک یهودی بود و تنها تلاشش خدمت به سیاستمدارانی بود که می خواستند دولت عثمانی و روسیه را (جهت ناتوان کردن هر دو) و تکه پاره کردن نواحی عرب نشین عثمانی جهت استیلای اروپایی ها ،رو درروی هم قرار دهند
پس به راحتی می توان در قضیه  تفکر پان ترکیسم، رد پای دولت های غربی و گاه شرقی علی الخصوص صهیونیست جهانی را احساس کرد و دید و نمی توان این جریان فکری را برخاسته از اندیشه و احساس ملت های تُرک زبان یا آذری زبان دانست هر چند که این احساس و اندیشه ، مورد سوء استفاده بانیان و ادامه دهندگان این تفکر قرار گرفته و می گیرد
ذکر این نکته هم لازم است که پان ترکیسم در آغاز راه در قالب یک گرایش ادبی بروز نمود و در جهت حذف واژه های غیر ترکی از زبان و پالایش آن از واژه های بیگانه ، تلاش نمود؛  اما همین گرایش زمینه ساز پژوهش هایی شد که بستر داعیه های بعدی را ایجاد کرد و راه را برای بسط و گسترش ایده های توسعه طلبانه و الحاق گرایانه بعدی هموار ساخت؛ طوریکه در قفقاز، پررنگ بودن نقش پان ترکیست ها تحت تاثیر فعالیت های عامدانه بسیاری از پژوهشگران یهودی تبار اتفاق افتاد
انقلاب اکتبر 1917پان ترکیسم را به ظاهر سرکوب کرد اما این آرامش ظاهری بود و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991دوباره جانی در رگهای پان ترکیسم دمید و پان ترکیست ها را به احیای دوباره این جنبش امیدوار ساخت،تشکیل "مجمع خلق های ترک تبار" در قازان خبر از نهادینه شدن جنبش پان ترکیستی می داد آنان در این تشکلی که  به ظاهر،با اهداف فرهنگی ، ایجاد شده بود ، فعالیت های اجتماعی و اقتصادی را در اولویت قرارداده بودنداما ورود به فاز سیاسی اهداف خویش را هرگز فراموش نکرده و در انتظار فرصتی مناسب چشم به آینده دوخته بودند، و همچنین بعد از فروپاشی شوروی؛ پان ترکیسم به یکی از اصول سیاست خارجی ترکیه تبدیل شدو از آنجاییکه پان ترکیست ها اجرای اهداف جریان پان آذریسم را لازمه تحقق اهداف خود می دانند لذا در جمهوری آذربایجان بیشتر روی پان آذریسم تاکید می گردد و البته سیاست های اسلام ستیزی ،تضعیف مذهب تشیع و ایجاد دولت لائیک در جمهوری آذربایجان از اهداف مشترک ترکیه و غرب است
و همین موضوع باعث ایجاد تشکل های فرهنگی و سیاسی مانند                "حرکت ملی" "حزب جمهوری خواه خلق"   "بزقورد- گرگ خاکستری"   "جبهه خلق"    "حزب مساوات"   "حزب استقلال ملی"   "اتحادیه آذربایجان واحد" "جنبش دموکراتهای ملی گرا" "حرکت بیداری ملی جنوب آذربایجان" "جبهه خلق آذربایجان" "احزاب احرار" و... گردید که اهداف مشترک این احزاب رسیدن به یک ملت واحد است که لازمه آن ایجاد خدشه در یکپارچگی ایران است ضمناً باید اذعان  داشت که تلاش اکثر این  احزاب  روی   فونداسیون  تحریف  وقایع  تاریخی ( مانندتحریف معاهده های گلستان و ترکمن چای)،ابداع اصطلاحات مجعولی مانند آذربایجان شمالی و آذربایجان جنوبی ، تبلیغات منفی علیه ایران و مصادره به مطلوب کردن چهره هاو مفاخری نظیرنظامی و شهریارو دیگر موارد، بنا نهاده شده بود طوریکه روی جلد کتاب درسی «آتا یوردو» نقشه آذربایجان تا قزوین ایران را دربر می گیرد
پدیده پان ترکیسم و پان آذریسم پیش از آنکه پدیده ای درون زا باشد ایده ای برون زاست و برخی از اندیشمندان آمریکا و صهیونیسم را از مهمترین حامیان ترویج آن می دانند و البته کشورهایی مانند سوئد نیزیکی از مراکز فعالیت های گروه های پان آذریستی است و کنگره آذری های جهان در آنجا فعالیت می کند، اما اینکه چرا باید جهان غرب ،صهیونیسم ،آمریکا و دیگر دول استعمارگر دنبال این سیاست ها باشند و چرا به موازات تهاجم فرهنگی ، دنبال تهاجم اعتقادی و قومی هستند سوالی است که جواب آن نیازمند تامل بیشتری است
  کار فرهنگی بهترین راه برای تبدیل تهدیدِپدیده قومیت به فرصت همچنانکه ذکر گردید تنوع قومیت همانگونه که می تواند تهدیدی برای وحدت ملی محسوب گردد در صورت مدیریت صحیح و اتخاذ شیوه های مناسب فرهنگی سیاسی می تواند به فرصت تبدیل شود یا به عبارتی دیگر می توان از تعصبات قومی در جهت تقویت وحدت ملی استفاده کرده ( همچنانکه خمینی کبیر در هشت سال دفاع مقدس با تاکید بر روی مشترکات اعتقادی از غیرت دینی و ملی آذربایجانی ها برای دفاع از کیان و خاک ایران استفاده کرد و شهدایی مانند باکری را کشف و تربیت نمود)
در طول تاریخ همه زمامداران ایران (اعم از چهره های منفی و مثبت)، به مقوله تفرقه قومیتی به عنوان تهدیدی بالقوه نگریسته و سعی در تقابل با آن بوده اند لیکن برخی از آنها قابل تحسین و برخی قابل تنقیدند به عنوان مثال شاه اسماعیل صفوی با اعلام زبان فارسی به عنوان زبان رسمی و یکپارچه ایران و مذهب تشیع به عنوان مذهب رسمی ایران سعی کرده است که از اتحاد و اتفاق ملت بزرگ ایران پاسداری نماید
پادشاهان قاجار با عدم کفایتشان هیچگاه توان ایجاد اتحاد ملی را نداشته و هرکدام به نوبه خود قسمتی از مملکت را به دست اجانب سپرده اند ، رضا خان سعی کرده بر اساس فرمول خودش یعنی استبداد مطلق، با مقوله قومیت ها مواجه شود؛  وی سیاست های دیکتاتورانه ای را در مقابل ملت کُرد و ترک اتخاذ نموده است طوریکه دستور تبعید بسیاری از اکراد را صادر نموده و تدریس و تحصیل زبان ترکی و آذری را ممنوع کرده و مقرر نموده است که چاپ و نشر کتاب و نشریه به زبان آذری و ترکی جرم تلقی گردد و ای بسا ناخواسته و ندانسته باعث افزایش آتش زیر خاکستر جریان تفرقه قومی شده است
بعد از انقلاب ، ظرفیت بزرگی برای تبدیل "تهدیدِ قومیت" به "فرصت قومیت" ایجاد گردید علی الخصوص در مورد آذربایجان که خود مهد تشیع به شمار می رفت و آن هم آویختن به مکتب اسلام وتشیع بود و البته آموزه های به حق اسلام که هیچ قوم و قبیله ای را بر اقوام دیگر برتر نمی شمارد و شرط برتری را صرفاً تقوا و پرهیزکاری می داند. اما با توجه به اینکه برای ملت بزرگ ایران بعد از انقلاب 57هر روز یک بحران ایجاد نموده اند به نظر می رسد هنوز تمام انرژی مسئولین امر صرف دفع تهدید قومیت شده و تاکنون امکان تبدیل آن به فرصت قومیت فراهم نشده است .بمب گذاری ها و ترور های اوایل انقلاب ، جریان انحرافی خلق مسلمان ،هشت سال دفاع مقدس، سنگ اندازی های مسیر سازندگی ،تحریم ها و... همه و همه موانع عظیمی بوده که در مسیر راه کسانی قرار گرفته که وظیفه شان تبدیل تهدید قومیت ها به فرصت بوده ، هر چند که در مقاطع حساسی مانند زمان دفاع مقدس این اتفاق افتاده است
شاید بررسی دقیق نحوه برخورد با این مقوله در تاریخ بتواند چراغ راهی برای تصمیم گیری درست و اتخاذ شیوه مناسب باشد (که در حوصله این نوشته نمی باشد) ولی با اندک نگاهی هم می توان دریافت که چه مدلهایی جوابگو نبوده است و به تشدید مشکلات منجر گردیده است  
نگارنده این مقاله، همواره بر اقدامات فرهنگی به موقع تاکید داشته ودارد مدل برخورد ناموفق رضاخان با مقوله قومیت گرایی به خوبی نشان دهنده این واقعیت است که برخوردهای غیرفرهنگی و دیکتاتورمابانه با یک مقوله فرهنگی و اعتقادی ،نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه با پاک کردن صورت مسئله موجب افزایش پنهانی مشکل فرهنگی می گردد. البته ذکر این نکته بسیار مهم هم لازم است که اقدام فرهنگی زمان خاص خود را می طلبد، متاسفانه گاهی شاهد آن هستیم که اقدامات فرهنگی بعد از سپری شدن زمانشان به انجام می رسند که در این صورت حکم نوشداروی بعد مرگ سهراب را دارند به عنوان مثال زمانیکه عده ای جاهل اسباب دست دشمنان ، قرار می گیرند احساساتشان با اشعار وافکار دشمنان تحریک می گرددو به خیابانها می ریزند و بربالای بام فرمانداری می روند تا پرچم کشور خود را به زیر بکشند، زمان ، زمان برخورد فرهنگی نیست ، بدیهی است کار فرهنگی در چنین زمانی ، نتیجه نخواهد داد ؛چون برخورد فرهنگی ، برنامه ریزی و  اجرای برنامه های متعدد فرهنگی برای آنست که مشکل به صورت پیشگیرانه و  ریشه ای حل شود و کار به برخوردهای دیگر نکشد
متاسفانه یکی از مشکلات فرهنگی در کشور ما این است که اقدامات لازم فرهنگی به موقع انجام نمی پذیرد هرچند که تمام چالش های پیش رو توسط مقام معظم رهبری رصد شده و به موقع تذکر داده میشود ، خطر تهاجم فرهنگی دشمن ، لزوم مهندسی فرهنگی، لزوم نهضت نرم افزاری در حوزه های علمیه و دانشگاه، لزوم رعایت خطوط قرمز در مباحث مذهبی و عدم اهانت به اعتقادات اقلیتها مخصوصاً اهل تسنن ، لزوم رعایت اتحاد و پرهیز از دامن زدن به تفرقه ، همه و همه ازتذکرات به جای مقام معظم رهبری هستند که اکثراً به دلیل تساهل متصدیان اجرایی؛ مغفول مانده اند ، انگار باید در نقشه های جغرافیایی، خلیج فارس را خلیج عرب بنویسند تا ما بدانیم و بفهمیم که بایداز راههای فرهنگی به مردم خودمان و مردم جهان تفهیم نماییم که خلیج فارس همیشه فارس بوده و خواهد بود، انگار باید دشمنان دین کاریکاتور موهن  بکشند و مطالب موهن بنویسند تا ما یادمان بیفتد که پیامبرمان را به جهانیان معرفی کنیم و در باره حضرتش، کتاب بنویسیم و فیلم بسازیم و نیز انگار باید دشمنان ملت، احساسات قومی جوانان تفهیم نشده ما را تحریک کند و به خیابانها بریزد تا ما یادمان بیفتد که ، ایران بزرگ از تنوع قومی برخوردار است و باید برای این تنوع برنامه های مختلف فرهنگی نوشته شده و اجرا گردد، امید است همه متولیان کارهای فرهنگی ، برنامه ریزی های لازم را جهت تبدیل تهدیدِ پدیده قومیت به فرصتِ پدیده قومیت ، تدوین نموده و به بهترین شکل ممکن آنرا در بستر زمانی مناسب اجرا نمایند، برنامه های کوتاه مدت ، میان مدت و دراز مدت...


کد مطلب: 13013

آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdchxvnz.23nxzdftt2.html

همه با هم
  https://www.baham91.ir