دردهای بزرگ و آدم های بزرگ تر

18 خرداد 1393 ساعت 7:25


وبلاگ شراره ها و شکوفه ها: دیروز به علت مشکل فنی لپ تاپم به دوستی که در این زمینه سر رشته ای داشت سر زدم . بارها از پدرش برایم گفته بود و پدرش را همان جا در محل کار این دوست دیده بودم و سلام و علیکی داشتیم . هر بار هم تلفنی با این دوست که صحبت می کردم طی احوال پرسی از حال پدرش نیز جویا می شدم و می گفتم سلام مرا هم برسان و دوستم هم بدون توضیحات زیاد می گفت حتما ؛ ارتباط من با این دوست دراین چند سال اخیر تلفنی بود و بیشتر به همان حوزه کامپیوتر مربوط می شد و از جزئیات زندگی او و پدرش خبر نداشتم و نمی دانستم که مدتی قبل برای پدرش چه اتفاق دردناکی افتاده که زندگی شان را متحول کرده است .
سه سال پیش این پدر گرامی دوست من در حال رانندگی ، با وانت جلویی تصادف می کند و سکته قلبی می کند و به دنبال آن سکته مغزی هم رخ می دهد . او را به بیمارستان می رسانند و چندین عمل روی مغز و قلب و معده اش صورت می گیرد و نهایتا احیا می شود. دکتر معالج می گوید پدرتان زنده می ماند ولی نگهداری اش فوق العاده برایتان دشوار خواهد بود . اکنون سه سال است این پدر بزرگوار گوشه خانه افتاده است ؛ در حالی که زندگی نباتی دارد و کل بدن وی فلج شده و بخش هایی از مغز هم که به دهان و گلو فرمان می دهد از کار افتاده و غذاها را باید با دستگاهی خرد و نرم کنند و با لوله به معده اش منتقل کنند . پدری که گویایی اش را از دست داده و تنها باید از حس و حال او فهمید چه می خواهد و چقدر گرسنه و تشنه است . پدری که احساسات انسانی اش از غم و شادی ملموس است ولی قادر به بیان آنها نیست و هنگام نماز خواندن فرزندش با حس و حال خاصی با چشمانش تمام حرکات نماز او را دنبال می کند .
پدری که هشت سال نه در گوشه و کنار شهرهای مرزی بلکه در خط مقدم جبهه بیسیم چی بوده و پا به پای فرماندهان در وسط میدان جنگ در حال حرکت بوده  و بعد هم زخمی شده ولی دنبال استفاده از مزایای این سوابق نرفته و اکنون هر ماه هزینه درمانی متفرقه اش از جمله داروهای کمیاب و گران قیمتی را که پزشک معالج تجویز کرده ، حدود شش میلیون تومان است و با مبالغی که بیمه مکمل نیروهای مسلح از حقوق او کسر می کند تنها حدود نزدیک به دو میلیون تومان از هزینه های درمانی اش پرداخت می شود و بقیه هزینه ها را باید این دوست من و برادرش با کار اقتصادی شبانه روزی تدارک ببینند و تکمیل کنند . علاوه بر زحمات زیادی که در مورد دادن ورزش های خاص و مرقبت های ویِژه و نظافت و استحمام  او متحمل می شوند ، احساسات  مادری را هم که شاهد چنین وضع بغرنج همسر خویش است و شبانه روز باید بر پیکر شوهرش که بی حرکت روی تخت افتاده است چشم بدوزد ، می توان حدس زد . این پدر محترم با این که چاق نبوده ولی قد و قامت بلندی داشته و به همین جهت وزن او برای جوانی بیست و هشت ساله زیاد است ولی این دوست ما پیوسته او را بلند می کند و روی ویلچر می گذارد و برای هوا خوری بیرون می برد . زندگی با این قبیل افراد و با این شرایط برای بسیاری قابل درک و تصور و تحمل نیست ولی برنامه روزمره دوست ما و خانواده اش همین روال را دارد . خداوند بزرگ تر از این دردهاست و  انسان هایی آفریده که از درون دردهای بزرگ عشق و ایمان و اراده ای فولادین بیرون می کشند و کلاس درس زنده ای برای زندگی واقعی اند ...  فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَی السَّلْمِ وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَن یَتِرَکُمْ أَعْمَالَکُمْ  ( سوره محمد (ص) آیه 35) .


کد مطلب: 17740

آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdciuyaz.t1ay52bcct.html

همه با هم
  https://www.baham91.ir