عبور از لذت،‌ رسیدن به عزت

27 فروردين 1393 ساعت 11:15


وبلاگ حقیقت محض نوشت: ما اقتصادخوانده‌ها اگر بخواهیم مطابق باورها و فروض اقتصادی سخن بگوییم، همه‌ی تلاش‌های بشر و خواسته‌های او را باید به «لذت‌جویی» او ربط دهیم. لذت‌جویی جرمی بنتهام،‌ریشه و مبنای تحلیل اقتصادی است. یعنی یک اقتصاددان بر این باور است که هر انسانی تنها به دنبال بیشینه کردن لذت خویش است. از این منظر، مطلوبیت مصرف یک کالا، بر اساس لذتی که فرد از مصرف آن انتظار دارد تعیین می‌شود و هر تلاش و حرکتی، تنها زمانی از نظر اقتصادی معنادار و قابل تفسیر است که نهایتاً به مصرف و لذت ناشی از آن ختم شود. چنین برداشتی از انسان، ریشه در دیدگاهی مطرود در روان‌شناسی دارد که از آن با هدونیسم یاد می‌کنند. یک ویژگی دیگر این نگاه این است که از منظر این دیدگاه، تلاش انسان برای برطرف کردن نیاز نیست، بلکه برای کسب لذت و دفع الم است. به همین دلیل، انسان هرگز از مصرف هیچ کالای مطلوبی، سیراب نمی‌شود. لذا در علم اقتصاد یک پیش‌فرض دیگر نیز مطرح می‌شود؛ و آن این است: هر چه بیشر بهتر! انسان از این منظر موجودی حریص است و زندگی او نهایتاً‌ مصروف همین است که به لذات سیری‌ناپذیر خود بپردازد و برای ارضای هر چه بیشتر شهواتش بکوشد. اما سایر علوم انسانی چنین نگاهی انتزاعی به انسان ارائه نمی‌دهند، بلکه برخی انگیزه‌های دیگر بشر از حیاتش را نیز مدنظر قرار می‌دهند. به عنوان مثال علم مدیریت، دیدگاه‌های روان‌شناختی دیگری را در مورد نیازهای بشر برمی‌گزیند. یکی از این دیدگاه‌های «هرم نیازهای اساسی مازلو» است. بر اساس این دیدگاه، ‌انسان دارای پنج مرتبه نیاز است که با برآورده کردن هر سطح از نیازهایش،‌ به نیازهای سطح بالاتر توجه خواهد نمود. این پنج سطح به ترتیب عبارتند از نیازهای زیستی (مثل غذا و پوشاک و مسکن)؛ نیازهای امنیتی (مثل تامین جانی و امنیت شغلی)؛ نیازهای اجتماعی (مثل نیاز به تعلق خاطر و محبت)؛ نیاز به احترام؛ و نیازهای خودشکوفایی (یعنی نیاز به بالفعل سازی توانایی‌های بالقوه).   niaz مازلو معتقد است انسان تنها با برآورده نمودن سطوح پایین‌تر نیازهایش متوجه سطوح بالاتر می‌شود و به برطرف نمودن آنها می‌پردازد. از طرفی مازلو نیز با نامحدود بودن تمایل بشر به کسب این خواسته‌هایش مخالفتی ندارد. منتها معتقد است وقتی فردی یکی از سطوح نیازهایش را تا حد قابل قبولی برآورده می‌کند، ترجیح می‌دهد اول سطح بالاتری از نیازهایش را هدف اقدامات خود قرار دهد و سپس به بالاتر بردن حظ خود از سطوح پایین‌تر خواسته‌هایش بیشتر کند. برای اقتصادخوانده‌‌ای چون من، که آموخته‌های علم اقتصاد را وحی منزل نمی‌دانم، آشنایی با نگاه‌هایی نظیر تفسیر مازلو از نیازها و خواسته‌های بشری، جالب توجه است. چرا که مازلو به جنبه‌هایی از انگیزه‌های بشر توجه کرده که اقتصاددانان از آن غافلند. شاید این دیدگاه بتواند اغلب رفتارهای انسان‌های عادی را تفسیر کند. اما وقتی این الگوی رفتاری را با الگوی رفتار آرمانی اسلامی، که نمونه‌های کاملش را در حضرت رسول اکرم (ص) و فرزندان پاکش از گذر تاریخ دیده و شنیده‌ایم، مقایسه می‌کنم، متوجه می‌شوم که مازلو نیز از یکی از عناصر مهم تاثیرگذار بر تصمیمات بشر غافل بوده است. و آن عنصر،‌عنصر شناخت است. مازلو می‌گوید انسان مادامی که سرگرم تامین نیازهای سطح پایین‌تر است متوجه نیازهای سطح بالاتر خود نیست. اما بدین نکته توجه ننموده که ممکن است انسان یا انسان‌هایی فراتر از سایر موجودات متوجه نیازهای سطح بالاتر خود باشند؛ حتی اگر نیازهای سطح پایین‌ترشان هنوز تامین نشده باشد. چنین حالتی تنها در حالتی بوجود می‌آید که فرد اگرچه به تمامی سطوح نیاز خود می‌پردازد، اما از نیازهایش «وارسته» باشد. انسان تا وارسته نشود امکان پرداختن به نیازهای سطح بالاتر را نخواهد داشت. مازلو معتقد است که این وارستگی در اثر ارضای سطوح پایین‌تر نیازها پدیدار می‌شود. اما اسلام معتقد است انسان نیازهایی فراتر از همین نیازهای دنیوی دارد، که صرفاً با تامین نیازهای اولیه برای انسان آشکار نمی‌شوند. نیازهایی نظیر نیازهای معنوی، نیازهای اخروی و نیاز به حرکت به سوی کمال (که شاید بتوان به نوعی به خودشکوفایی ربطش داد). آشنایی با این نیازها محتاج وارستگی است و این وارستگی اثر مستقیم تقوا است. تقوایی که تنها با صبر و صلوة (یا به تعبیری نماز و روزه) در انسان پدیدار می‌شود. انسان وارسته حتی ممکن است آنقدر برای نیازهای سطح بالاتر ارزش قائل شود که چشم از نیازهای سطح پایین‌تر بپوشد و دست به اقداماتی بزند که هرگز در ادبیات علوم انسانی متداول غربی قابل تفسیر نیستند. اقدامی نظیر به مسلخ بردن اسماعیل توسط ابراهیم، یا بر دست گرفتن و به میدان بردن علی اصغر شش ماهه، که تنها یک شیعه‌ی راستین می‌تواند بفهمد چه معنایی در زندگی معنوی و سیر الی الله می‌تواند داشته باشد. من این نگاه را به نگاه مازلو ترجیح می‌دهم. چرا که پیروان مازلو باید منتظر باشند که انسان‌های دنیای متصورشان چندین سال را مصروف خورد و خواب و رخت و لباس کنند و به حب شهوات بپردازند تا متوجه نیازهای دیگرشان شوند. حال معلوم نیست انسان چندین و چند ساله‌ای که تازه متوجه نیازش به خودشکوفایی (آن هم به طور ناقص) شده است، آیا فرصت و توان کافی برای پرداختن به این نیازش را دارد با خیر؟ کافی است به انسان‌های بزرگ تاریخ نگاهی بیندازیم. انسان‌هایی که به خودشکوفایی رسیده‌اند؛ حتی با همان نگاه ناقص غربیش! آیا این افراد در رفاه پزرگ شدند و نیازهای اولیه‌شان به بهترین شکل تامین شد تا متوجه به تمایلشان برای خودشکوفایی شدند؟ فکر نمی‌کنم. بلکه بیشتر آنها کسانی بودند که از خورد و خواب و ناز و نعمت خود زدند و زندگی خود را با گذشتن از لذاتش و شهواتش مصروف شکوفا نمودن توانایی‌های خود نمودند. در نگاه ما، نیازی نیست که انسان اول تمام نیازهای سطح پایین‌ترش را برآورده کرده باشد تا متوجه نیازهای سطح بالاترش بشود. یعنی نوزاد درون گهواره‌ای چون عیسی نیز می‌تواند نغمه‌ِ‌ی « إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ» سر دهد. تنها کافی است انسانی با خدای خویش و ظرفیتی که برای رشد و تعالی به بشر داده است آشنا شود تا حتی حسین‌وار دست از دنیای خویش بشوید و با نفسی مطمئنه، و با رضایتی کامل به سوی پروردگار خویش رخت عزیمت بربندد. یا این که کافی است بخاطر تسلیم نشدن در برابر شهوات زلیخایی، تن به زندان دهد تا به عزت و عزیزی مصر برسد و به مقامی برسد که پیامبری دیگر در برابرش سجده کند. به نظر حقیر، رشد و تعالی اجتماعی یک جامعه نیز مثل رشد و تعالی فردی یک فرد است. یعنی تنها ملتی می‌تواند به عزت برسد که ابتدا به وارستگی دست یابد. و این وارستگی نه صرفاً از طریق تامین تام و تمام نیازهای سطح پایین، بلکه با عبور خودخواسته از این نیازها و خواسته‌ها مقدور و میسر است. با این تفاسیر است که می‌فهمم رهبرم از چه سخن می‌راند وقتی می‌فرمایند: «بر حسب قوانين عادى زندگى جوامع بشرى، هر جامعه‌اى عزّتش، قدرتش، آبرو و حيثيّتش، هويّتش بستگى دارد به مجاهدت و به تلاش. با تنبلى و تن‌آسايى، هيچ ملّتى نميتواند مقام شايسته‌اى را در ميان ملّتهاى عالم يا در تاريخ پيدا كند. آنچه كه ملّتها را، هم در تاريخ و هم در دوران خودشان، در ميان ملّتهاى عالم سربلند ميكند، مجاهدت است، تلاش است. اين تلاش، البتّه شكلهاى گوناگونى دارد؛ هم تلاش علمى، هم تلاش اقتصادى، هم تلاش به معناى تعاون اجتماعى ميان افراد، همه لازم است؛ امّا در رأس همه‌ى اين تلاشها، آمادگى براى جان‌فشانى است كه يك ملّت را در ميان ملّتها سرافراز ميكند. اگر در ميان هر ملّتى كسانى وجود نداشته باشند كه آماده باشند از جان خود، از راحت خود، در راه رسيدن به آرمانها صرفِ‌نظر كنند، آن ملّت به جايى نخواهد رسيد. كارى كه انقلاب براى ما مردم ايران انجام داد، اين بود كه اين راه را در مقابل ما روشن كرد؛ آحاد ملّت ما فهميدند و احساس كردند كه بايد در راه آرمانهاى بلند، مجاهدت كنند و در مقابل دشمنان اين آرمانها بايستند؛ و ايستادند.» دشمن می‌کوشد سبک زندگی ما را تغییر دهد و سبکی لذت‌جو را در میان ما جا بیندازد. سبکی که امروزه در میان خیلی از هموطنان‌مان می‌بینیم. سبکی که تمام همّ و غمّش معطوف به خورد و خواب و خوراک و پوشاک است. سبکی که همواره از کمبودها و سختی‌ها می‌نالد و همیشه متوقع و سیری ناپذیر است. سبکی که مصرف برایش اولویت اول است، و لذت، معنای تام و تمام زندگیست برایش. خدایا تو شاهد باش که من به چنین سبکی، اگر نه در عمل، که لااقل در زبان و باورم کافرم، و از تو می‌خواهم من و هم‌میهنانم را در زمره‌ی کسانی قرار دهی که با گذشتن از لذاتشان به عزت حقیقی دست می‌یابند و به تو می‌رسند.


کد مطلب: 14889

آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdcjhoev.uqexozsffu.html

همه با هم
  https://www.baham91.ir