نوشتن یا ننوشتن؟
تاریخ انتشار : دوشنبه ۸ مهر ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۲۷
Share/Save/Bookmark
 
وبلاگ سیسوگ نوشت :

امشب نمی توانم که ننویسم به همان دلیلی که مدتی بود نتوانستم بنویسم .گاهی ننوشتن سخت تر از نوشتن است چرایش را نمی دانم ولی نمی توان آنچه در پستوی ذهن تقلای آزادی دارد را حبس کرد ؛ چه بسا آنرابایدبه عالم بیرون تحویل داد تاهم خود را خلاص کرد و هم واژه های محبوس در ذهن را.


"آزاد سازی" واژگان از حبس سینه ، شاید کمترین تلاش وکوچکترین قدمی باشد برای اثبات دوست داشتن "آزادی" و همچنین طی کردن راه حریت . نوشتن من تلاشی است نه برای اثبات زنده بودن ونفس کشیدنم ؛ بلکه برای اثبات دوست داشتن "زندگی کردن "در جامعه ای است که شاید دیگرانی اززندگی کردن در آن گریزان باشند.

اما چالش اساسی این است که برای چه کسانی بنویسم ؟

نوشتن برای کدامین مخاطب ؟ آیا در شرایط اقتصادی موجود که هر کس سر در گریبانِ خلوتِ خویش فرو برده وشرمنده یِ زن و فرزندش است کسی حس وحالِ خواندنِ وبلاگ آنهم از طیف اجتماعی را دارد؟ و بقول دوستی :اگر قرار است چیزی بخوانیم لا اقل از نوعی باید " که دمی بیاساییم ازاین دنیا و شر و شورش" نه اینکه مغموم تر شویم . اما چه کنم که نه زبانم شیرین است و نه طبابت پیشه ام است.

اما معتقدم واژگانی که جنب وجوش آزاد شدن ازحبس سینه آرام قرار از آدمی را می گیرند خود ، کوی به کوی راهشان را پیموده و نفر به نفر را مخاطب خویش قرار می دهند و به اندرونِ خلوتِ سرهایِ در گریبان رفته ، راهی خواهند یافت. واحیانا اگر این واژگان واژگانی سست وبی جان باشند در پیش پای ادا کننده اش خواهند خفت و خواهند مرد.

بازخواهم گشت و بازهم خواهم نوشت وباز هم خواهم گفت. برخلاف برخی توصیه ها که می گویند " سرتان را بندازید پایین وزندگی تان را بکنید" مـعـتـقدم برای زندگی کردن " حتما باید سر را بلند کرد و بلند هم نگه داشت".


کد مطلب: 9686