قول فرشته
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۲ ساعت ۰۷:۰۱
Share/Save/Bookmark
 
وبلاگ مهندسین سیستان نوشت :
فرشته تصميمش را گرفته بود پيش خدا رفت و گفت خدايا ميخواهم زمين را از نزديك ببينم اجازه ميخواهم و مهلتي كوتاه، دلم بي تاب تجربه اي زميني است خدا درخواست فرشته را پذيرفت، فرشته گفت تا باز گردم بال هايم را اينجا ميگذارم اين بالها در زمين چندان به كار من نمي آيند.خداوند بال هاي فرشته را بر روي پشته ايي از بال هاي ديگر گذاشت و گفت بالهايت را به امانت نگه ميدارم اما بترس كه زمين اسريت نكند زيرا كه خاك زمينم دامنگير است.فرشته با خنده گفت خيالت راحت باز ميگردم حتما باز ميگردم . اين قولي ست كه فرشته به خدا مي دهد...

فرشته به زمين آمد و از ديدن آن همه فرشته ي بي بال تعجب كرد.او هر كه را مي ديد به ياد مي آورد.زيرا او را قبلا در بهشت ديده بود. اما نمي فهميد چرا اين فرشته ها براي پس گرفتن بال هايشان به بهشت بر نمي گردند.روزها گذشت و با گذشت هر روز فرشته چيزي را از ياد برد و روزي رسيد كه فرشته ديگر چيزي از آن گذشته ي دور و زيبا به ياد نمي آورد نه بالش را و نه قولش را...

فرشته در زمين ماند و هرگز به بهشت برنگشت.
کد مطلب: 8209