رفتار نامتعارف‌ لیلاحاتمی‌ در فستیوال‌ کن
تاریخ انتشار : شنبه ۳ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۰۶
Share/Save/Bookmark
 
وبلاگ ترنم سکوت نوشت:
حضور بازیگر زن سینمای ایران در شصت و هفتمین دوره جشنواره کن با رفتارهای حاشیه ای همراه بوده که تأسف و تأثر هنرمندان متعهد و علاقمندان نجیب سینمای ایران را در پی داشته است.

رفتارنامتعارف‌لیلاحاتمی‌ درفستیوال‌ کن

 














گوش کن
فریاد هیهات من الذله حسین را می شنوی؟
وقتی ستارگان وطنی
مانند عروسک در دست یهود و نصرانی
مست رقص و بازی اند
و جالب این که قیافه مسلمانی گرفته اند
باز خوب گوش بده

فریاد علی (ع) از دل تاریخ بلند است 
که با تأسف و حزن

مرگ مرد مسلمان را

از شنیدن خبر کشیدن خلخال از پای زن یهودی
شایسته ملامت نمی داند
حالا کمی بیشتر چشمت را باز کن
و سنگ نگاره های باستان را ببین
تمثال هیچ زنی در آنجا
مثل قیافه بعضی زنان امروزی نیست
و اندام و حرمت تن که به هم وابسته اند

حتی در قالب سنگ بی جان شکسته نشده اند
اما امروز...
برخی الگوهای هنری ما
و بعضی زنان بی هویت این مرز و بوم
بی پروا در خاک اجنبی لخت می شوند
و دست به دست کفار  می دهند

باز به کوچه های تاریخ برگرد
صحنه های غم انگیزی را می بینی

زهرای مرضیه
به جرم پاکی و وفاداری به ولایت علوی
سیلی می خورد و باز و پهلویش را می شکنند
کمی آن سوتر
حسین در گیر و دار رزم
شتابان قصد خیمه ها کرده
گویا به دروغ به او گفته اند
که خیمه گاهت مورد حمله قرار گرفته
کمی جلوتر بیا
تا برسی به داستان اسارت زینب
که داغدار اما چون کوه استوار
مقابل دشمن قد علم کرده
و خطبه می خواند
صدای او صدای علی است
و هیأتش نیز
اما چنان در چادر و  حلقه زنان سنگر گرفته
که تیر طعنه دشمن بر او کارگر نیست
و هرچند پشتش خمیده و دلش  داغدیده
اما چادر سیاهش از سر نیفتاده
او صدای هل من ناصر حسین را شنیده
و رساتر از او در جمع دشمنان تکرار کرده
اما بعضی پیروان آن امام عشق و غیرت و این پیغامبر صبر و عفت

بازنده میدان خودباختگی شده اند
و با تیغ بی حیایی و خنجر بی غیرتی
بر پیکر حسین (ع) ضربه می زنند و می خندند
یا نمی دانند چه می کنند
یا به پوچی رسیده اند
و این داستان همچنان ادامه دارد
شاید بگویی این حرف ها مال قرن ها پیش بوده
و شاید به یاد نیاوری پیکر قطعه قطعه شهدا را
اما حتما خوانده ای وصیت نامه هاشان را
قریب به اتفاق شان نوشته اند
که ای زن و خواهر مسلمان
ارزش سیاهی چادر تو
بیش از سرخی خون من است
و هنوز دارند شهید می آرند
استخوان و پلاکی بیش نیستند
اما سند حریت

و هویت و آزادگی ما هستند
و در این میان
من و تو
با سکوت و همراهی مان
و او با بی غیرتی و بی حیایی
دانسته یا ندانسته
آبروی دین را نشانه گرفته ایم
و هویت ایرانی را فروخته ایم
و با این که می بینیم
تکفیری ها
چگونه در عراق و سوریه و بحرین

تن زن مسلمان را حراج می کنند
و بی حیایی را رواج می دهند
اما باز
قدر و ارزش آزادی و امنیت خود را نمی دانیم
و پاسدار هویت و حریت و حیای خود نیستیم
و به اسم هنر و جشنواره و فستیوال
دیروز در وطن
امروز در کن
و شاید فردا در پکن
 زن را به نام فرهنگ
و صورت های قشنگ و صورتک های  ننگ
به جنگ اندیشه و انسانیت برده و می بریم
و بی خبریم که اگر
خواهران و زنان و دختران من و تو
بخواهند
از این مجسمه های خوش آب و رنگ
اما بی آبرو و رها چون سنگ
الگو بگیرند
باید آرزوی مرگ کنیم
یا در فرصت باقی مانده درست زندگی کنیم
که مرگ نزدیک است
و زندگی این گونه چون شب تاریک است
و در غریبستان ندای تبارک یزدان
شیطان شایسته تبریک است
اما وای به روزی که خدا قهرش بگیرد
و وای به ما که شکر نعمت هایش را فراموش کرده ایم
و وای به آنان که دین را بازیچه دنیا قرار داده اند.
کد مطلب: 16833