جلوگیری از سازش با نظام سلطه
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۰۲
Share/Save/Bookmark
 
وبلاگ اسرار عشق نوشت : عدم سازش با نظام سلطه و  تلاش برای حفظ اصل استکبارستیزی انقلاب و کمک به جنبش های آزادی بخش و مقاومت اسلامی در بین کارکردهای رهبر معظم انقلاب در طول 25 ساله زعامت، از جایگاه ویژه ای در  فلسفه دشمنی غرب و آمریکا(نظام سلطه) با رهبر معظم انقلاب برخوردار است. اقدامات و تحرکات سازش با آمریکا از سال 1370 تا کنون چند نقطه عطف را پشت سر گذاشته که رهبر معظم انقلاب در هر دوره مانع از تحقق آرزوهای برخی از  جریانات مدعی شده‌اند. با رجوع به بیانات رهبر معظم انقلاب نشان داده می شود که ایشان از سال های 1370 اعتقادی به طرفداران مذاکره و کسانی که راه سازش با امریکا برای حل مشکلات توصیه و تبلیغ می کردند، قبول نداشته و با استدلال به رد آنها پرداخته‌اند. به عنوان نمونه ایشان در سال 1373 می فرمایند: حال عدّه‌اى، ساده‌لوحانه، اين گوشه و آن گوشه مى‌نشينند، حرفى و نِقى مى‌زنند. قلم روى كاغذ مى‌آورند كه: «چرا با امريكاييها مذاكره نمى‌كنيد؟ تا كى مى‌خواهيد اين وضع ادامه داشته باشد؟» آيا اينها نمى‌فهمند در دنيا چه خبر است؟

نمى‌فهمند كه توقّع اين دشمنِ افزون‌خواهِ مغرورِ كم‌خرد و بى‌حكمت چيست؟ تصوّر مى‌كنند همين‌قدر كه ما مذاكرات و روابطمان را با امريكا شروع كرديم، همه‌ى مشكلات تمام خواهد شد؟ نه آقا، قضيّه اين نيست.» در سال 1380 نیز فرمودند: نه فقط رابطه با امريكا، بلكه مذاكره با دولت امريكا امروز برخلاف مصالح ملى و منافع ملت است. اين يك نظرِ متعصّبانه نيست؛ اين يك انديشه و فكر است؛ مذاكره با امريكا - چه در قضاياى كنونى و چه در مسائل ديگر - به معناى باز كردن باب توقّعات و طلبكاريهاى امريكاست. كسانى كه دم از مذاكره مى‌زنند - كه البته سوء نيّت ندارند، دچار غفلتند - توجّه ندارند كه مذاكره با امريكا در هر يك از قضايايى كه اين دولت در آن براى خودش ايده و منفعتى تعريف كرده است- مثل همين قضيه‌ى افغانستان - هيچ فايده‌اى ندارد. چرا؟ چون او مستكبر است و تسليم نمى‌شود.»(8/8/1380)
در سال 88 فرمودند: «تا وقتى دولت آمريكا روش خود را، عمل خود را، جهتگيرى خود را، سياستهاى خود را، مثل اين سى سال عليه ما ادامه دهد، ما همان آدم سى سال قبل، همان ملت اين سى سال هستيم. ملت ما از اينكه باز هم شما شعار بدهيد كه «مذاكره و فشار»، ما با ايران مذاكره ميكنيم، در عين حال فشار هم وارد مى‌آوريم - هم تهديد، هم تطميع - بدش مى‌آيد. اينجور با ملت ما نميشود حرف زد.»(1/1/1388)

در سال 89 نیز فرمودند: «خيلى‌ها بودند از همان اوائل انقلاب، ميگفتند آقا حالا كه انقلاب پيروز شد، ديگر بس است؛ برويم با آمريكائى‌ها مسائل را تمام كنيم! اين معنايش اين بود كه شعار ظلم‌ستيزى انقلاب تخطئه شود. اين را تشويق ميكردند. در طول زمان، بودند كسانى كه دنبال اين بودند؛ يعنى برويم با آمريكا همراه شويم؛ آن كسى كه دشمن اصلى ماست، برويم زير بال او؛ به دامن او پناه ببريم. معناى اين حرف، فروختن قضيه‌ى فلسطين است. معناى اين حرف، اغماض كردن از جنايات آمريكا در عراق و افغانستان و امثال اينهاست. معناى اين حرف، چشم بستن بر روى اين همه ظلمى است كه آمريكا در جهان بر ملتها دارد انجام ميدهد. معناى اين حرف، يعنى به اين مسائل اعتراض نكنيم. خب، عادى كردن روابط معنايش اين است كه ديگر ملت ايران و مسئولين ايران نتوانند صريح اعتراض كنند و حرفشان را بزنند؛ و يك مرحله آن طرف‌تر، تدريجاً مجبور بشوند حرف آنها را قبول كنند. خب، اين ثبات و استقامت، پر زحمت بود؛ اما بابركت بود، رحمت الهى را هم جلب كرد، توجه ملتها را هم جلب كرد.»(15/11/ 1389)


کد مطلب: 17463