نقدی بر مقاله " مبانی تئوریک داعش در فقه شیعه "
سیاسی نوشت
تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۳ فروردين ۱۳۹۴ ساعت ۰۸:۰۸
Share/Save/Bookmark
 
نقدی بر مقاله " مبانی تئوریک داعش در فقه شیعه "

وبلاگ "البرزبان" نوشت:

این مقاله که با تلاشی جدی و دست زدن به هر موضوعی و با رفتار گزینشی فقه اهل تسنن و شیعه و رفتارها و اقدامات گروهک تروریستی داعش ، مصداق بارز " الغریق یتشبث بکل حشیش " را به نمایش گذاشته است دارای اشکالات فراوان و متعددی است که به جهت کثرت اشکالات و خارج شدن از فضای علمی در اصل قابلیت پرداختن و ملاحظه ی نقد محور را ندارد ، لیکن به دلیل آنکه در نقد این نوشتار برخی از ویژگیهای مذهب شیعه و رفتار گروهک داعش مشخص میگردد با این نگاه این سطور تنظیم و ارائه میگردد:
-    در ابتدای مقاله نگارنده با بیان اینکه " ما در اینجا از اینکه «داعش» از چه قدرت هایی پشتیبانی می شود و یا از چه کشورهایی سلاح و تجهیزات می گیرد کاری نداریم " قصد دارد خود را از بسیاری از سوالات که وضوح تفاوت رفتار این گروهک تروریستی با فقه شیعه و حتی اهل سنت را تبیین میکند خلاص کند ، در حالی که در تدوین یک مقاله علمی این کار پذیرفته نیست ، و اساساً در اسلام همکاری و نزدیک بودن به سران کفر و قدرتهای استکباری خود بیان کننده ناحق بودن یک جریان است . آنگاه که از حب و بغض از امام صادق (ع) سوال میشود که آیا حب و بغض جز دین است ؟ ایشان پاسخ میدهند که اصلاً آیا دین جز حب و بغض است ؟ وقتی گروهک داعش نسبت به سران کفر وشرک که سالها و قرنها به مسلمین چه شیعه و چه سنی ظلم کرده اند پیمان دوستی وتسلیحاتی میبنند و نیروهای این گروهک در کشورهای غربی وتوسط اساتید غربی تعلیم میبینند و به اعتراف سران آمریکا (شیطان بزرگ ) داعش ساخته ی آنهاست ، دیگر اساساً بررسی این گروهک بعنوان یک جریان درون دینی اسلام منتفی میشود ، بنابراین در همین قدم اول داعش از جریان اسلام خارج میشود ، نویسنده ی مقاله نیز یقیناً به همین دلیل در ابتدا این موضوع را کنار گذاشته تا بتواند داعش را یک جریان داخل در اسلام معرفی نماید .
-    بلافاصله پس از فرار از نکته ی فوق نویسنده موضوع دیگری را نیز از حیطه بررسی خود خارج میکند که آن نیز بسیار مهم و در تبیین رفتار فقهی و دینی داعش مهم است او مینویسد " . اینکه ایدئولوژی این گروه از نظر فقهی حقیقتِ دینی است یا خیر محلّ بحثِ این مقال نمی باشد " این چشم پوشی از نکته ی قبلی عجیب تر و سوال برانگیزتر است . آیا میشود مبانی فقهی یک گروه را بررسی کرد بدون اینکه به حقیقت دینی بودن یا نبودن آن پرداخت ؟ اگر در فرض بررسی متوجه شویم که رفتار داعش بر اساس حقیقت دینی نیست آیا اساس ادامه بررسی مجاز می باشد ؟ تا اینجا، یعنی در پاراگراف نوشته ی مورد بحث مشخص میشود که با یک مقاله ی علمی واقعی طرف نیستیم و مغرضانه بودن نوشتار مشخص است لیکن در طول بررسی این نکته واضح تر خواهد شد.
-    مقاله با کلامی از دکتر محمد مجتهد شبستری آغاز میگردد و بنظر میرسد این کلام محور اصلی تفکرنویسنده بوده است ، بنابراین لازم است کمی پیرامون کلام دکتر شبستری گفتگو شود. در متن از قول ایشان آمده است که " ... کسی نمی‏تواند به لحاظ دین‏ شناسی بگوید داعش ربطی به اسلام ندارد . از لحاظ دین‏ شناسی اینها هم یک عده آدم‏ هایی هستند که می‏ خواهند اسلام را این طوری پیاده کنند که می‌بینید. القاعده هم به اسلام ارتباط داشت. کافی نیست که بگوییم داعش مسلمان نیست یا القاعده مسلمان نبوده و مسلمانی چیز دیگری است. این حرف‏ ها علمی نیست ..." سوال مهم و اساسی این است که آیا اگر هر کسی در هر دینی ادعا کرد که من قصد دارم بر اساس فهم خودم دین را در زندگی ( حتی بخش شخصی زندگی ) خود پیاده کنم ، عقلاً این حرف پسندیده است ؟ البته با نگاه امثال دکتر شبستری که به پلورالیزم دینی قائل هستند ، این موضوع شاید پذیرفتنی است ، لیکن پلورالیزم دینی امروزه حتی در جوامع سیاسی تولید کنندگان آن نیز قابلیت اجرا نداشته و تنها بیان آن ابزاری بوده برای به چالش کشیدن دین. بدنی معنا که دنیای غرب ، که قائل به لیبرالیسم است و شعار دموکراسی سر میدهد خود تاب اجرای پلورالیزم را ندارد و اگر چه نه در سخن اما در عمل آن را رعایت نمیکند ، نمونه بارز آن مبارزه با حجاب و ممنوعیت آن در کشورهای صاحب ادعای این موضوع مانند فرانسه است ، سوالی که در رفتار دولت فرانسه مطرح است اینست که اگر پلورالیزم دینی صحیح است ، عده ای برداشتشان از دین این است که این نوع پوشش را داشته باشند، علت ممنوعیت آن چیست ؟ به قول مقام معظم رهبری ، اجبار حجاب از نظر غربی ها ممنوع است اما اجبار بی حجابی ممنوع نیست ، یعین اینکه اجبار را با قاعده ی یک بام و دو هوا ترجمه میکنند. بنا بر این اتفاق مهم است که بدانیم آیا به صرف ادعای داعش مبنی بر اسلام گرا بودن آیا مهر تایید مسلمانی بر این جریان قرار میگیرد یا خیر . اگر این موضوع اهمیت نداشته باشد ، باید در طول تاریخ با هیچیک از مدعیان نبوت برخوردی نمیشد ، چرا که به هرحال ادعای دینداری داشته اند  و این دینداری به خدا وصل است ، آنچه آنها را از جرگه دینداران جدا کرده است بررسی تطبیقی ادعای آنها با مدعا و رفتارشان بوده است در اینجا هم نمونه های بسیاری در تاریخ اسلام داریم که ادعای شعبه ی راستین از اسلام داشته اند اما هرگز به عنوان مسلمان شناخته نشده اند ، نمونه ی بارز آن در تشیع فرقه ی ضاله ی بهائیت است .
-    نگارنده ی مقاله پس از این مطلب تقسیم بندیی از فقه ارائه میکند که برای این تقسیم بندی سندی ارائه نکرده و مبنای بسیاری از مطالب خود را این تقسیم بندی قرار میدهد " در تحقیقِ اصلِ و ریشه مبانی داعش می توان گفت فقهِ داعشی در بین روشِ سه گانه فقهی : 1. فقهِ سنّتی 2. فقهِ پویا 3. فقهِ قرآنی، زیر مجموعه مبانیِ «فقهِ سنّتی» قرار می گیرد . مراد از فقهِ شیعی در این نوشتار نیز همین گزارش از فقه است " اینکه با چه استنادی فقه شیعه در برابر و موضوعی غیر از فقه قرآنی و پویا تلقی میگردد در یک مقاله ای که نویسنده ی آن اصرار بر علمی بودن نوشتار خود دارد بایست بیان شود. ضمن اینکه منابع فقه در تشیع چهار موضوع است که اولین و مهمترین آنها " کتاب قرآن " است و تا امکان برداشت فقه از کتاب باشد فقیه در شیعه حتی به سراغ سنت پیامبر (ص) هم نمیرود. بنابراین فقاهت حقیقی در شیعه بر محور قرآن بوده و در مسائل جدید با مبنای قرآن و سنت پیامبر (ص) و نهایت اجماع فقهای قرآن شناس و عقل این فقیهان احکام صادر میشود. نگارنده با طرح این موضوع که فقه شیعه ، فقه سنتی است ظاهراً قصد دارد آن را برای خواننده بدیهی فرض نماید و اجازه ی پرسش را از او بگیرد که این عمل نوعی مغلطه در بحث است.
-    در ادامه مجددا نگارنده از بررسی دو موضوع مهم چشم پوشی میکند که با توجه به نکات بالا اهمیت آنها محرض میگردد : " شروع و ظهورِ عملی داعش را اگر کنار بگذاریم " ... " اینکه استنباطات این گروه از این متون درست است یا خیر ربطی به بحثِ حاضر ندارد " . با اندکی دقت میبینیم که همه ی بررسی گروهک تروریستی داعش با نگاه علمی در همین موضوعات ،نهفته است ، که نگارنده از آنها صرف نظر کرده است .
-    نویسنده ی مقاله پس از توضیحی نسبتاً مفصل در خصوص تعریف و برخی نظرات فقهای شیعه و سنی در خصوص جهاد ابتدایی بیان میکند که  " دیدید که از نظر فقهای شیعه و سنّی «جهادِ ابتدایی» امری مشروع و حتّی واجب شرعی است که باید حدّاقل سالی یکبار انجام شود . گروهکِ داعش در نفس الامر، خمیرمایه کارشان جهادِ ابتدایی بوده است که این عملشان مستند به متونِ فقهی می باشد " در مورد این مطلب نیز باید چند پرسش را مطرح نمود ، اول اینکه روش تعیین فقیه در شیعه  ، اهل سنت  و در وهابیت که داعش از منظر این نقد تئوری های فقهی خود را از آن گرفته با یکدیگر متفاوت است . به این معنا که در وهابیت طلبه پس از یک سال ،آری فقط یک سال تحصیل اجازه ی صدور فتوا دارد ( به همین دلیل است که فتواهایی عجیب و غریب از این گروه ضاله ی ایجاد شده در بین اهل سنت دیده میشود، فتواهایی مانند حرمت خوردن گوجه فرنگی ، حرمت دست زدن زنان به میوه های موز و خیار ، نکاح المیت ، حرمت دوچرخه سواری ، حلیت دست دادن با زن اجنبی برای سران کشور عربستان ، حلیت خوردن گوشت خوک ، حرمت لباس تیم فوتبال منچستر و...) لیکن در اهل سنت حقیقی و در شیعیان یک طلبه باید سالها تحصیل و ممارست کرده تا بر مسند فتوا بنشیند ، بعنوان مثال در شیعه ، فرد پس از ده سال و اتمام سطوح ، وارد درس خارج فقه و اصول شده و حدود ده سال نیز دروس خارج فقه و اصول را در نزد اساتید مبرز فراگرفته و پس از آن با تایید اساتید میتواند مجتهد و پس از انجام حاشیه بر عروة الوثقی و تایید دو مرجع تقلید یا جامع مدرسین به مرجعیت نائل میشود ، یعنی بیش از بیست سال تلاش برای رسیدن به مسند فتوی برای یک روحانی در شیعه لازم است ، آیا میتوان نظر فقهای شیعه و فقیه داعشی را در یک سطح دیده وبررسی نمود؟!!! نکته بعد اینکه اساساً فرماندهان یا رهبران داعش را چه کسی به عنوان فقیه معرفی کرده است ؟ در کدام مرکز علمی درس خوانده یا امتحانی داده اند ؟ به صرف اینکه فردی خود را فقیه بداند و بخواند آیا باید پذیرفت ؟ و آیا این در شأن یک مقاله علمی است که این افراد را فقیه بداند؟ مطلب سوم آنست که در همه تعاریف جهاد ابتدایی ، جنگ با کفار و مشرکین است و یا لااقل با کسانی که اسلام حقیقی را نمی پذیرند ، چه کسانی و در طی چه فرایندی مشخص شده است که مردم سوریه ، عراق و... کافر ، مشرک و یا سرباز زننده از اسلام حقیقی هستند و استفاده از سلاح های کشتار جمعی و کشتار بدون محاکمه مردم و سربازان در کدام بخش از قانون جهاد ابتدایی جای می گیرد؟ و یک سوال مهم و لازم این است ، اگر فقهای این گروه تروریستی واقعا به جهاد ابتدایی با کافران و مشرکین قائل هستند ، چرا هیچگونه تلاشی ولوو در حد صدور فتوا برای مبارزه با یهودیان صهیونیستی که در فلسطین اشغالی هزاران مسلمان را مورد شکنجه قرار داده و به شهادت می رسانند انجام نداده اند ، این اولویت که باید ابتدا از سوریه و عراق جهاد ابتدایی را آغاز گردد را از کدام اصل جهاد ابتدایی یا حکم فقهی استخراج نموده اند؟!! نکته ی جالب اینجاست که نویسنده ی مقاله برای فرار از سوالات احتمالی در این بخش نیز نوشته است  " اینکه خلیفه داعش صلاحیّت دادنِ این حکم را داشته یا خیر منفصل از بحثِ حاضر است "  عجیب است که تعدا نکات غیر مرتبط !! به بحث در مقاله از تعداد نکات مرتبط کمتر است !!! تذکر مجدد این نکته لازم است که اساساً مهمترین تفاوت ادیان الهی با مکاتب مادی و یا فرقه های شیطانی ، در گوینده و صادر کننده ی آن است ، بنابراین آیا علمی است (ادعای علمی بودن مقاله از سوی نویسنده در ابتدای متن مطرح شده است )که بگوییم اینکه صادر کننده ی حکم در این مقام و جایگاه بوده یا نه به بحث مرتبط نیست؟!!
-    پس از موضوعات فوق ، مقاله با یک برداشت یکجانبه و کاملاً مغرضانه نتیجه ای را استنتاج میکند بسیار عجیب و شگفت انگیز است : " . پس با این وجود از دیدِ فقهِ سنّتی شیعی و اهل سنّت قیام و جهادِ ابتدایی داعش امری مشروع تلّقی می گردد " . همانگونه که در سطور قبلی گفته شد ، تقریبا همه ی علمای اهل سنت و تمام علمای شیعه ، داعش را جزئی از اهل سنت نمیدانند ، در تمایز بین فقه مذاهب اربعه و فقه وهابیت که عقبه تئوریک داعش محسوب میشود بیش از چهل تفاوت مبنایی و عمده وجود دارد که حتی یکی از آنها برای خارج شدن یک گروه از یک مکتب کفایت میکند. ضمن اینکه بنا بر فقه اهل سنت و شیعیان اقدام داعش در قالب جهاد ابتدایی ، چه از حیث محتوای اقدام و چه از حیث صادر کننده حکم ، جای نمی گیرد.
-    در بخش بعدی ، نویسنده ی مقاله سعی دارد با نوعی شلوغ کاری ثابت کند که شیعیان و اهل سنت هر کدام دیگری را کافر دانسته و قتل یکدیگر را واجب دانسته اند ، بااستفاده از نام افراد مشهور در اهل سنت و شیعه و معرفی کتب  که پس از مطالعه لااقل در بخش شیعیان بسیاری از مطالب دروغ و مغایر با حقیقت است تلاش نموده است تا سخن خود را مستند و مستدل جلوه نماید ، رد یک نمونه از مطالب برای مشخص کردن غیر واقعی و غیر مستند بودن این بخش کفایت میکند . در خصوص نظر امام خمینی (ره) در مقاله آورده است که : " آیت الله سیّد روح الله خمینی، رهبرِ فقید جمهوری ایران نیز نظری تقریباً مشابه با نظریه صاحب جواهر داده است، او صریحاً می گوید که هیچ فردِ غیرشیعه ای برادر شیعیان محسوب نمی شود و بی احترامی کردن به اهل سنت(سبّ،لعن،غیبت،بهتان) جایز است و هیچ اشکالی ندارد بلکه این عمل نسبت به اهل سنت از ضروریّات مذهب شیعه است " در حالی که امام خمینی (ره) از جمله علمای بزرگ شیعه هستند که ضمن داشتن حکومت و دولت  و ارتش و... هفته ای را بعنوان هفته ی وحدت نام گذاری کرده اند و در صحیفه نور ، ج6 ، ص 133  که از بیانات ایشان است آمده : " ما با مسلمین اهل تسنن یکى هستیم؛ واحد هستیم که مسلمان و برادر هستیم. اگر کسى کلامى بگوید که باعث تفرقه بین ما مسلمانها بشود، بدانید که یا جاهل هستند یا از کسانى هستند که مى‏خواهند بین مسلمانان اختلاف بیندازند." بنظر میرسد در خوشبینانه ترین وضعیت فتاوی علمای شیعه در خصوص ناصبین یعنی فحاشان و هتاکان به ساحت مقدس اهل بیت (ع) را که در بین جامعه اهل سنت هم جایگاه خوبی ندارند را به همه اهل سنت تعمیم داده است که این همان معنای غرض ورزی و جهت دهی غلط به ذهن مخاطب است .
-    در بخش پایانی این بند آورده است : " عموم شیعیان بر اساسِ فتوای فقهاء که سبّ و لعن و هتک خلفاء و اهل سنّت را «دارای ثواب بسیار» و «ضرورتِ مذهب شیعه» می دانند به دشنام دادن و لعن کردن اهل سنّت می پردازند و نسل به نسل این سنّت رشد می کند " این در حالی است که رهبران شیعه ، از مقام معظم رهبری بعنوان ولی امر مسلمین تا آیت الله العظمی سیستانی که بزرگترین مرجع شیعیان در عراق هستند تا سید حسن نصرالله که رهبر شیعیان لبنان است همگی اصرار و تاکید و فتواهای جدی در امر وحدت شیعه و سنی و لزوم تلاش در پیوند بیشتر شیعیان و اهل سنت داشته و هر گونه اختلافی را غیر منطقی و غیر شرعی دانسته اند. در مابین بحث اشاره ای به طواف نسا در شیعیان شده است که در این خصوص نیز بیان این نکته لازم است که طواف نسا و احکام آن ویژه شیعیان بوده و هرگز بر اساس آن اهل سنت در بین علمای شیعه حرامزاده خوانده نشده اند و بر همین اساس است که ازدواج شیعه و سنی جایز بوده و در همه ی کشورهای مسلمان این نوع ازدواج به وفور وجود دارد.
-    گر چه این نقد قصد بررسی نظریات شیعه و اهل سنت را ندارد لیکن به نمونه ای که نویسنده مقاله به آن استدلال کرده با نگاه به نقد مطالب او پرداخته میشود ، درخصوص برداشتهای هر مذهب از دین به نفع خود مثالی می آورد که بیان آن عجیب است : " در تعلیل اضافهِ جمله شهادت ثالثه به اذان آن را شُعارِ مذهبِ شیعه قلمداد می کنند لیکن دست بسته نماز خواندن اهل سنّت را که می تواند شعارِ مذهبِ‌ آنان باشد را بدعت در دین می دانند " سخن  اینجاست که در طول تاریخ اسلام در دوران حیات پیامبر (ص) میزان تاکید پیامبر بر امامت علی ع بعد از رحلتشان تا چه میزان است ، کتاب شریف الغدیر کتابی است که تنها روایت غدیر را از کتب اهل سنت در تایید و تاکید پیامبر ص برای خلافت پس از خودشان آورده است ، حال میزان روایت و یا مشاهدات نزدیکان پیامبر (ص) از خواندن نماز دست بسته توسط پیامبر چه میزانی دارد؟!!! این نوع مثال زدنهای نگارنده ی مقاله نشانه ی اعتقاد او به نسبی بودن اخلاقیات و پلورالیزم دینی میباشد.
-    مقاله مذکور در توجیه اقدامات داعشی ها در عملیاتی انتحاری موضوعاتی را مطرح کرده که باید به آنها توجه کرد از جمله بیان میکند " داعش در جهادِ خویش بر اساس تلقی خود از دین شیعه را «منحرف از مبانی اسلام» و «مرتّد» و «کافر» می داند به همین دلیل است شیعیانی که به آنها نپیوندند را گردن می زند، این نصّ فقهای شیعه است که در جنگِ با کفّار کتابی سه راه پیش روی آنان است : 1. مسلمان شوند و به گروهِ جهادگر بپیوندند 2. در دینِ خود باقی بمانند ولی جزیّه بدهند 3. به جنگ تن بدهند و کشته شوند " سوالاتی در خصوص این چند خط مطرح است ، آیا قبل از شیعیان کفار دیگری برای داعشی ها که حکومتی ندارند وجود ندارد؟ ، آیا راه جزیه یا پذیرفتن آیین صحیح (از نظر داعش ) اساسا به کشته شدگان حملات داعش در سوریه و عراق داده شد؟ ، آیا اساسا داعش با نویسنده ی مقاله در اینکه شیعیان میتوانند جزیه بدهند یا تغییر مسلک موافق است یا نویسنده ی مقاله از نزد خود توجیهاتی برای رفتار داعش ایجاد کرده است ؟ چرا که این نوع توجیه تا کنون از داعشی ها شنیده نشده است .نکته مهم دیگر این است که تعداد بسیار زیادی از کشته شدگان به دست داعشی ها اهل سنت بوده اند ، اول اینکه چرا آنها با داعش مبارزه کردند ؟ آیا جز این است که آنها نیز مانند بزرگان الازهر به سنی بودن داعشی ها قائل نیستند و دوم اینکه ، داعشی ها چرا اهل سنت را کشته اند ؟ آیا به واقع موضوعی جز کشور گشایی و اطاعت از دستورات آمریکایی _اسرائیلی وجود دارد
-    یکی  از مضحک ترین بخشهای مقاله بخش تطبیق جاسوس و خبرنگار است . نویسنده با اعتماد به نفسی عجیب جاسوس و خبرنگار را یکی تلقی کرده و پس از آن کشته شدن خبرنگاران را که در دو سطر توسط نویسنده جاسوس شده اند توجیه میکند : " خبرنگاری در مفاهیمِ قدیمی به عنوانِ «جاسوس» شناخته می شده است " " در روایاتِ موجود در منابع شیعه(بحارالانوار،ج20،ص136،ح30)واهل سنّت(معجم الکبیر،ج3،ص205،ح3066) «جاسوس» همان حکم و موضوعِ خبرنگاری را دارد . اینکه گروهکِ داعش چند خبرنگار آمریکایی را گردن زدند در مبانی فقهیِ شیعی و سنّی چیزِ عجیبی نمی تواند باشد " مضحک و غلط بودن این بخش از متن مقاله علمی !!!! چنان واضح و مبرهن است که نیاز به توضیح ندارد.
-    در بخش بعدی نویسنده مقاله داعش را صاحب حکومت دانسته و در به توضیحاتی در خصوص بغی و حکم باغی می پردازد: " فقهاء باغی را کسی می دانند که «بر ضدّ امام و حاکمِ جامعه بشورد " ؛ " فقهِ سنّتی شیعی و سنّی و با توّجه به تلقی خاص از دین و دیانت، حاکمی که خود را عادل می پندارد می تواند مخالفین خود(باغیان) را زندانی کند و یا گردن بزند . حال اگر گروهکِ داعش که خود را صد در صد عادل می دانند چنین اعمالی را با مخالفینِ خود انجام دهند آیا خلافِ شرع و فقهِ سنّتی کاری را انجام داده اند؟ " گویا نویسنده ی مقاله فراموش کرده اند که حکومتهایی در سوریه و عراق وجود داشته و گروهی به نام داعش علیه آنها شوریده است ، یعنی بر اساس نوشته و نظر علما ، داعشی ها باغی بوده و بایست از بین بروند ، با این تعریف دفاع نویسنده از آنان  چه وجاهتی خواهد داشت؟؟!! همچنین آیا با عادل دانستن داعشیها خودشان را میتوان آنها را عادل دانست؟ اساسا حتی یک نفر پادشاه یا دیکتاتور در عالم سراغ داریم که خود را عادل نداند؟ و در حالی که بسیاری از اهل سنت و شیعیان داعش را غیر عادل میدانند ، نظرشان نباید لحاظ گردد؟؟
-    یکی دیگر از عجایب نوشتار باصطلاح علمی ! این است که  : " ایدئولوژی داعشی بر اساس متونِ فقهی اسلامی : 1. جهاد ابتدایی را جایز می داند و آن را برای احیایِ حکومتِ مدّنظر خود عملی نمود 2. شیعیان را با توّجه به تلقی خاص خود از دین «منحرف از مبانی اسلام» و «کافرکتابی» و «هتک کننده شیخین» می داند و به همین دلیل آنان را گردن می زند زیرا در جهادِ ابتدایی وقتی «کافرکتابی» تسلیم نشود به نصّ فتوایی شیعی و سنّی باید کشته شود، پس وقتی با توّجه به تلقی خاص از دین که مشترک بین شیعه و سنی است «شیعیان» کافرِکتابی شناخته می شوند، زمانی که تسلیمِ عقائدِ جهادگران ابتدایی نگردند از نظر فقه سنّتی کشتن آن افراد جایز است 3. مخالفین حکومتی که خود را عادل می داند ولی مخالفینش آن را عادل نمی دانند حق دارد مخالفین خود را یا حبس و یا تعزیز و یا اعدام کند . " باید از نویسنده ی این مقاله وزین ! پرسید آیا در کشورهای اسلامی یک روز حضور داشته است ؟ اگر حگم شیعه و سنی اینگونه باشد که او گفته پس اینهمه ازدواج بین مردها وزنهای شیعه و سنی که یکی از زوجین شیعه ودیگری سنی است بر اساس کدام قاعده است ؟ اینکه در کشور ایران اسلامی شیعه و سنی کناریکدیگر زندگی میکنند و یچیک جزیه نمیدهند واعدام نمیشوند بر چه مبنایی استوار است این وضعیت در مصر ، سوریه ، عراق ، لبنان و حتی عربستان نیز وجود دارد ، البته در هر جا ممکن است افراطیونی باشند که حس ناسیونالیستی داشته باشند ، مهم قاعده ی زندگی قانونی و فقهی است که کاملا با تخیلات نگارنده ی مقاله متفاوت است .
-    نویسنده ی مقاله که ظاهراً صبر و قرار از کف داده و توان پوشاندن چهره ی ضد شیعی خود را ندارد با وارد کردن تهمت و افترایی به شیعه ماهیت حقیقی خود را برملا ساخته است ، " چیزی که داعش امروزه دارد پیاده سازی می کند همان اقوالاتِ فقهِ سنّتی شیعی و سنّی است . اینکه چرا فقهای شیعه چرا با مخالفینِ خود مانند اهل سنّت چنین کارهایی نکردند علّت خوبی دارد . علّتش این است که در تاریخ هیچ گاه حکومتِ شیعه دستِ یک فقیه نبوده است تا بتواند احکام فقهی را پیاده سازی نماید "  اکنون لااقل بیش از سی و پنج سال از عمر جمهوری اسلامی میگذرد ، کشوری که دین و مذهب رسمی و قانونی آن شیعه است ، خوبست نویسنده محترم ، تعداد کشتار اهل سنت به دست جمهوری اسلامی را اعلام نماید ، حتی یک مورد که به جرم اهل سنت بودن مورد توبیخ و نه حتی قتل قرار گرفته باشد . این چگونه مقاله ی منصفانه ای است که در ابتدای آن اصرار میشود پیش داوری نکنید و هر چه بیشتر مطالعه میشود ، غرض ورزی و دشمنی آن آشکارتر ومبرهن تر میگردد؟؟؟!! در تاریخ نیز نه حکومت صفویه که شیعه بوده و علامه مجلسی بعنوان یکی از بزرگترین فقهای شیعه در آن صاحب نفوذ بوده این کار را کرده ، و نه سلطان محمد خدابنده که به دست علامه بزرگوار حلی ( که ظاهرا نویسنده ی مقاله با ایشان دشمنی جدی دارد ) از نفوذ خود علیه اهل سنت استفاده کرده است .
-    در خصوص کشتار زنان و کودکان به دست داعش نیز نویسنده که سعی در ایجادمغلطه ای برای توجیه دارد بیان میکند : " داعش نیز که از شاخه های برآمده از فقهِ اهل سنّت است نیز همین ایدئولوژی را تصریح می کند، یعنی او هم بر اساسِ همین تلقی خاص از دین خود را حقّ مطلق و دیگران را تابع خود می داند . جهادِ ابتدایی در هر دو فقهِ شیعی و سنّی جایز دانسته شده است . حبسِ و اعدام مخالفینِ حکومتی که خود را عادل می پندارد در هر دو گزارش فقهی تجویز شده است . داعش حرفِ جدیدی نمی زند بلکه دارد قدم به قدم فقهِ1200ساله شیعی و سنّی را پیاده می کند، خارج از مباحث کلامی از لحاظ و دیدِ فقهی داعش دارد مو به مو احکام و نظرات فقهای1200ساله اسلام را پیاده سازی می کند . اینکه گروهکِ اسلامی داعش بچه ها و زنان و ناتوانان مخالفِ حکومتِ خود را نابود می کند بر دو دلیلِ فقهی قائم است :
1.  در بحثِ «جهادِ ابتدایی» گفتیم که فقهاء اعتقاد دارند مردمان جنگ زده از جنگِ ابتدایی اگر کافرِغیرکتابی باشند یا باید تسلیمِ جهادگران شوند یا اینکه کشته کردند و اگر کافرکتابی باشند یا باید تسلیم شوند و یا جزیّه بدهند و یا اینکه کشته گردند، زنان و کودکانی که مقابل داعش که جهادِ ابتدایی کرده بود نه تسلیم شدند و نه حاضر به پرداخت جزیّه گردند، پس طبق فتوای فقهاء کشته شدند .
2.  اگر دلیلِ اوّل را فاکتور بگیریم، در بحثِ جهاد ابتدایی که تجویزش را فقهاء صادر کردند، اصل اوّلی عدم جواز کشتنِ زنان و کودکان و ناتوانان است : «لایجوز قتل المجانین و لاالصبیان و لاالنساء منهم – کشتن دیوانگان،کودکان و زنان جایز نیست»(شرایع الاسلام محقق حلّی،ج1،ص227 . الارشاد الاذهاد،ج1،ص344. مسالک الافهام شهیدثانی،ج3،ص26) ولی در حکمِ ثانویّه فقهاء فتوا دادند که اگر این زنان و کودکان و ناتوانان و دیوانگان سنگر شوند برای حفظِ شهر در مقابلِ جهادگران کشتن آنان جایز است "
این میزان سنگدلی تنها از یک نویسنده ی داعشی برمیاد و نه غیر آن . یادآوری و بیان چند نکته ضروریست ، اول اینکه اهل سنت حقیقی اساسا وهابیون را جز سنیان نمی دانند ، دوم اینکه کودکانکه از خود رایی ندارند و لااقل بایست مانند بسیاری از احکام دیگر تا سن بلوغ آنها تحمل کرد و پس از آن برای آنها حکم صادر نمود ، سوم ، اصلا برای زنان که از قبل بر اساس جهاد النکاح و اجازه فروش زنان حکم صادر شده است ، داعش موضوع جزیه را مطرح نکرده که نویسنده قصد پاک کردن این لکه ننگ را از دامن آنها دارد و بالاخره چه اصراری است که هر که در مقابل داعش است را کافر بدانیم و گروه مقابل را مومن فرض نکرده و نظر آنان را درباره ی داعش را لحاظ نکنیم ، همچنین این نوع تطبیق که نظرات را از کتب استخراج کرده با ملاک سخن و ادعای داعش بسنجیم ، در کدام محکمه علمی پذیرفته است ؟؟ نکته ی عجیب دیگر متن فوق در خصوص حکم به مقابله و قتل زنان و کودکان در حالی است که سنگر شده باشند، در کدام جبهه در سوریه و یا عراق حاکمیت زنان را و کودکان را سنگر انسانی ساخته است ، داعش حتی زنان و کودکان مخفی شده و در حال فرار را نیز دستگیر و شکنجه نموده است ، ضمنا دستور برای از بین بردن سنگر برای فتح است ، داعش پس از فتح تازه برخورد خود با زنان و کودکان را آغاز کرده است ، چگونه میتوان این رفتار و آن احکام را یکسان دانست ؟؟!!
-    همچنین در متن آمده است که : " احمد بن حنبل می گوید : «عبدالله بن أحمد بن حنبل قال سألت أبی عن الرافضی؟ قال : الذی یسب أبا بکر وعمر رضی الله عنهما - هرکس یک رافضی را بکشد بهشت بر او واجب می شود(طبقات الحنابلة،ج1،ص182) و رافضی را کسی می داند که سبّ و لعن خلفاء را می کند " باز هم این پرسش به ذهن میرسد که کدام یک از اهالی کشته شده در سوریه و یا عراق به خلفای راشدین فحاشی یا هتک حرمت نموده اند و در کدام دادگاه با کدام مستندات جرم آنها ثابت شده است و در کنار این موضوع اهل سنت کشته شده که خلفای راشدین را واجب الاحترام میدانند جرمشان چه بوده است ؟؟!!
-    مقاله ی مذکور برای استناد توهمات خود در شیعه مثالی بسیار نابجا میزند " نمونه بارز آن فتوای آیت الله خمینی درباره نوشتار و گفتارهای فردی بنام سلمان رشدی است " ظاهرا نویسنده فراموش کرده سلمان رشدی به ائمه شیعه توهین نکرده بلکه به رسول خدا ص توهین نموده است و حکم امام خمینی ره دقیقا منطبق بر شیوه رسول  خدا ص بود که پس از آزادی مکه درحالی که ابوسفیان واهل خانه ی اورا بخشیدند در مورد چهار نفر که کارشان هجو و توهین به پیامبر بود فرمودند حتی اگر به پرده ی کعبه چسبیده بودند آنها را بکشید، ضمن اینکه دفاع از سلمان رشدی تنها میتواند کار یک ذهن انگلیسی باشد که بعید نیست اساسا نویسنده ی مقاله از این صفت برخوردار باشد.
-    نگارنده ی متن در دفاع بی پروای خود از اقدامات داعش مجدد دست به تهمت یازیده و بیان میکند : " جدای از هرگونه قضاوت درباره درستیِ راهِ اعتقادی گروهک داعش باید گفت اعمال آنها در زمینه فقهیّات همگی مو به مو اجرا شده ی بخشِ کوچکی از فقهِ سنّتی شیعی و عامّه است " با این حساب باید نویسنده ی مقاله مذکور حتما توضیحاتی در خصوص احکام صادره از سوی داعش و وهابیت مبنی بر حلال بودن نکاح با محارم ، حلیت همبستری چند مرد با یک زن بدون عده و خطبه ، نکاح المیت ، جواز لواط ، محرم شدن منشی زن با مدیران ومردان به وسیله ی شیر دادن به آنها ، عدم جواز جنگ با یهود و مشرکان و اساسا خارج از اسلام و ده ها حکم مردود شیعه و سنی دیگر ارائه نماید ، سیاه نمایی در این مقاله در حد اوج مشاهده میشود.
-    در اواخر متن مجددا تعریف جدید والبته غیر قابل پذیرش نویسنده از فقه آمده و بیان میکند " مرادِ ما از فقه شیعه و فقه اهل سنّت در این گفتار، فقهِ روایت محور است . ادعای ما در این نوشتار این است که «عملکردِ گروهکِ داعش تا به حال، گام به گام عمل به فقهِ سنّتی(فقه روایت محور : اخبارگرا) است . این فقهِ سنّتی مشترک است بین فقهِ شیعی و فقهِ اهل تسنن، به عبارتِ دیگر عملکردهای داعش منطبق است در ظرفِ فقهِ سنّتی " اگر کسی مقداری حتی اندک با فقه شیعه آشنا باشد میداند (همانگونه که در ابتدای متن نقد اشاره شد) تمام فقه بر محور قرآن بوده و پویایی فقه شیعه با محوریت قرآن و برداشت قرآنی در مسائل روز جامعه میباشد. اگر منظور نویسنده این است که هرچه در قرآن نیامده نباید به آن پرداخت و فکر کرد، آنگاه باید جواب بدهند که تعداد رکعات هز نماز ، اذکار نماز ، مبطلات روزه و نماز ، مطهرات و بسیاری دیگر از احکام را (چه اهل سنت و چه شیعیان) بایست از کجا و چگونه بدست آورند و البته این نظر همان نظر داعشی هاست که گفته اند هر چه در قرآن یا زمان پیامبر نبوده ممنوع است وبر اساس آن چه قتلها و غارتها که نکردند، نمونه کوچک آن کشتن هجده دختر جوان فارغ التحصیل شده از دانشگاه به جرم برگزاری جشن فارغ التحصیلی بوده است .
-    نکته پایانی اینکه بنظر میرسد داعش در پایان راه توجیهات دینی خود قرار دارد وبرای اینکه خود را جزئی از اسلام ، آنهم اسلام ناب نشان دهد دست به دامن نویسندگانی مانند نویسنده ی مقاله مورد نظر شده تا بتوانند با پیوند دادن اقدامات آنها با اعتقادات اصیل شیعیان و اهل سنت راهی برای توجیه دینی گروهک تروریستی که به نقل غربی ها  و استودن جاسوس فراری آمریکا زیر نظر دستگاه امنیتی غرب و برای تخریب اسلام و ایجاد مزاحمت برای ایران ساخته شده است ایجاد نماید.

 

انتهای پیام

کد مطلب: 20216