چرا داعش و گروه‌های مدّعی اسلام‌گرایی به اسرائیل حمله نمی‌کنند؟
سیاسی نوشت
تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۲ تير ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۳۰
Share/Save/Bookmark
 
چرا داعش و گروه‌های مدّعی اسلام‌گرایی به اسرائیل حمله نمی‌کنند؟

وبگاه "نسیم توسعه" نوشت:

وضعیت منطقه آسیای جنوب غربی و به خصوص کشورهای اسلامی این منطقه بعد از گذشت حدود ۵ سال از تحولات بیداری اسلامی (بیداری عربی – انسانی) ، همچنان در پرده‌ای از ابهام و البته تنش، منازعه و درگیری‌های قومی، نژادی و مذهبی قرار دارد. شعله‌های جنگ و درگیری در سراسر کشورهای اسلامی این منطقه در حال گسترش است، شعله‌هایی که ناشی از ظهور نوعی تروریسم اسلامی یا صهیونیسم اسلامی است!

وضعیت نامناسب و دردآور بسیاری از کشورهای اسلامی و عربی منطقه طی چند سال اخیر را باید نشانی از یک سیاست و راهبرد عمیق برخی دولت‌ها و حاکمان جهانی و منطقه‌ای دانست که در فکر تغییر مرزهای جغرافیایی و البته تمدنی، فرهنگی، نژادی و مذهبی منطقه به سود خود هستند.

آیا همه حوادث روی داده در تحولات بیداری اسلامی یا بهار عربی از سوی خود مردم این کشورها رخ داده است؟

آیا قدرت‌های بزرگ جهانی و منطقه‌ای بر رویدادهای بهار عربی تأثیرگذار نبوده و از آن سود نبرده‌اند؟

چرا سمت و سوی این تحولات از انقلاب مردمی مبتنی بر احکام اسلامی و انسانی به سوی خشونت‌های مذهبی و قومی تغییر جهت داد؟

آیا واژه جهان اسلام برای نامگذاری این مجموعه از کشورهای اسلامی و رویدادهای نوظهور کنونی، مناسب می‌باشد؟

تحولات بیداری اسلامی که در ابتدا دارای آرمان‌های اسلامی و انسانی بود، خیلی زود به ورطه امیال و خواهش‌های سیاسی و قدرت‌طلبانه مذهبی و قومی افتاده و صحنه‌ای شد برای نمایش چهره‌ای نامناسب از اسلام طبق خواسته غرب و اسلام‌ستیزان. مدعیان اسلامگرایی و اجرای احکام اسلامی در کشورهایی مانند تونس، مصر، لیبی، سوریه، عراق و … به فکر کسب قدرت و برتری سیاسی بر رقیبان افتاده و برای کسب قدرت به ایجاد جنگ وکشتار داخلی در کشورهای خود دست زدند.

همه این اتفاقات در حالی صورت گرفت که مسایل مهم جهان اسلام مانند: فلسطین و اشغالگری اسرائیل،کشتار مسلمانان در کشورهای غیر مسلمان مانند میانمار، آفریقای مرکزی و … به امری روزانه و عادی تبدیل شده است!

در حالی که مدعیان رهبری جهان اسلام و با عناوینی مانند خادمین حرمین شریفین و … در حال حمایت و پشتیبانی مالی، نظامی، تجهیزاتی، سیاسی و رسانه‌ای از گروه‌های تروریستی النصره و داعش هستند تا بتوانند ضمن تسویه حساب قومی و مذهبی در منطقه، برتری سیاسی و مالی خود را به رخ دولت‌های اسلامی منطقه بکشانند، اسرائیل با تمام توان در حال حمله به غزه و دیگر مناطق فلسطین اشغالی بوده و روزانه بر سر مردم مسلمان این کشور، بمب می‌ریزد!

رهبران و حکومت‌های حامی گروه‌های تروریست موجود در منطقه و به خصوص داعش و النصره که شامل عربستان، قطر و ترکیه هستند، طی چند سال اخیر با اتخاذ مواضع دوگانه و متضاد موفق شده‌اند تا ضمن ایجاد نفاق و تنش در میان محور مقاومت ضداسرائیلی و غربی منطقه، این محور مقاومت را نسبتاً تضعیف نموده و دچار برخی نزاع‌های داخلی میان گروه‌های مقاومت با کشورهای اصلی حامی مقاومت یعنی ایران و سوریه، نمایند. این رویه و سیاست تفرقه‌افکنانه سران مرتجع و دولت‌های دست‌نشانده غرب در منطقه را باید را باید یکی از مهم‌ترین خدمات آنان به اسرائیل و امریکا دانست.

دولت‌های اردوغان در ترکیه و قطر طی چند سال اخیر توانسته‌اند تا ضمن اجرای یک سیاست مزورانه، برخی گروه‌های مقاومت مانند حماس را با خود همراه ساخته و آنان را از آرمان‌ها و پشتیبانان اصلی مقاومت دور سازند. کسب افکار عمومی، پرستیژ در میان مسلمان، دستیابی به رهبری و هدایت جهان اسلام و معرفی خود به عنوان قدرت برتر و تأثیرگذار منطقه‌ای و متحد امریکا را باید از جمله اهداف و آرمان‌های سران ترکیه، قطر و عربستان در ایجاد گروه‌های تروریستی داعش و النصره دانست که سعی دارند تا به این وسیله به آرمان  متوهمانه چند دهه‌ای خود و امریکا برای محدودسازی قدرت ایران در منطقه و جهان جامه عمل بپوشانند!

سوءاستفاده برخی کشورهای منطقه از تحولات بیداری اسلامی را می‌توان از همان آغاز این تحولات مشاهده نمود. نمونه بارز این پدیده را باید در تعارض و تقابل دیدگاه ایران و ترکیه در مورد ماهیت این تحولات دانست، آنجا که اردوغان و دوستانش از این تحولات با عنوان بهار عربی و آزادی مردم عرب، یاد کرده‌اند و ایرانیان از رویدادهای آزادی‌بخش مردم مسلمان با عنوان بیداری اسلامی یاد نموده‌اند.

در کنار تحولات بیداری اسلامی و رهایی مردم از حکومت‌های استبدادی، می‌توان برخی دسیسه‌ها و سیاست‌های تجزیه‌طلبانه ضد جهان اسلام را نیز به خوبی مشاهده نمود. سیاست تجزیه‌طلبانه و ایجاد روند خودمختاری غرب و امریکا در کشورهای سودان، عراق، سوریه و حتی ایران را باید از جمله اهداف قدرت‌ها و دولت‌های دست نشانده آنان در تحولات بیداری اسلامی دانست.

این تقسیم و تجزیه کشورهای مهم جهان اسلام را می‌توان سیاستی در راستای تقویت جایگاه و تضمین بقای اسرائیل دانست، سیاستی که اکنون در سوریه و عراق با شدت و به هر نحو ممکن در درحال پیگیری است.

تقویت گروه تروریستی داعش از سوی عربستان، ترکیه و البته با برنامه‌ریزی و حمایت امریکا و انگلیس را باید یکی از همین سیاست‌های تضمین حیات و بقای اسرائیل در آسیای جنوب غربی دانست، سیاستی که اکنون از جانب برخی گروه‌ها و قومیت‌های داخلی عراق مانند آقای مسعود بارزانی رهبر حزب دموکرات کردستان و رئیس دولت اقلیم خودمختار کردستان عراق دنبال می‌شود!

آنچه امروز در جهان غیرمنسجم اسلام در حال وقوع است را باید نمونه‌برداری افراطی برخی گروه‌ها و بلکه سران دولت‌های متظاهر به اسلام  از داستان تشکیل اسرائیل دانست که به دنبال ابجاد یک موج “دیگری‌ستیزی” یا تقابل مذهبی در جهان اسلام هستند. این تقابل مذهبی و قومی را باید نوعی صهیونیسم اسلامی دانست که در راستا و موازی با صهیونیسم یهودی و صهیونیسم مسیحی در حرکت بوده و خدمات متقابلی با صهیونیسم یهیودی و مسیحی دارد!

به هر حال تحولات سوریه و عراق نشان می‌دهند که مشکل اصلی  تفرقه جهان اسلام را نباید در اشغالگری اسرائیل یا زیاده‌خواهی غرب و امریکا دانست، بلکه باید از عدم انسجام و همبستگی در جهان اسلام به عنوان عامل اصلی این رویدادهای تلخ نام برد. وجود مهره‌های دست‌نشانده و آموزش دیده امریکا و متحدان پشت‌پرده اسرائیل در در رأس دولت‌های منطقه و از جمله ترکیه، قطر، عربستان و … را باید عامل مهم رویدادهای کنونی عراق و سوریه دانست، رویدادهایی که هدف نهایی آنها به محدودسازی نظام جمهوری اسلامی ایران و قدرت شیعیان در منطقه و جهان، ختم می‌شود.

چرا داعش و النصره که در نزدیکی مرزهای اسرائیل بوده و ادعای برقراری حکومت اسلامی دارند، به کمک مردم فلسطین نمی‌روند؟

چرا این گروه‌ها به ترکیه و سواحل آن نمی‌روند تا احکام اسلام را اجرا نموده و به خصوص جهاد نکاح را جهانی سازند؟

  سواحل ترکیه را باید یکی از مناطق بکر و ایده‌آل برای اجرای احکام اسلامی دانست که گروه‌های تروریستی النصره، داعش و … می‌توانند به آنجا رفته و با برقراری یک حکومت اسلامی تحت هر نامی مانند خلافت و … ، احکام اسلامی را به اجرا درآورند.

در حال حاضر که فلسطین از سوی اشغالگران آن یعنی صهیونیست‌ها مورد حمله قرار گرفته و هزاران مسلمان بی‌گناه و بی‌دفاع این کشور از سوی اسرائیل به خاک و خون کشیده می‌شوند، هیچکدام از این گروه‌های تروریستی مدعی اسلامگرایی نه تنها به تهدید اسرائیل نمی‌پردازند، بلکه اصلاً در این مورد سخنی نگفته و موضعی نمی‌گیرند!

در حالی که مسلمانان فلسطین در غزه و دیگر مناطق این کشور مورد ظلم و کشتار صهیونیست‌های یهودی قرار دارند و این اقدامات حتی از سوی یهودیان راستین نیز مورد اعتراض قرار گرفته است، گروه‌های تروریستی داعش، النصره، بوکوحرام و … در جهان اسلام به قتل و کشتار مسلمانان مشغول هستند، اگر این گروه‌های تروریستی، خود را مسلمان می‌نامند، باید اقدام آنان در کشورهای سوریه، عراق و نیجریه را خودکشتاری مسلمانان نامید!

رویدادهای عراق، سوریه و دیگر کشورهای تحت عملیات گروه‌های تروریستی مانند داعش، النصره و … از یک‌ سو، حملات اسرائیل به غزه و دیگر نقاط فلسطین و کشتار مردم مسلمان آن از سوی دیگر و سکوت و بی‌تحرکی این گروه‌های مدعی اسلامگرایی و رهبران آنان مانند اردوغان، ملک عبدالله و آل‌ثانی نشان می‌دهد که این گروه‌های تروریستی و سران دولت‌های حامی آنان را نباید مسلمان نامید بلکه آنان صهیونیست‌هایی هستند که خدای آنان با خدای مسلمانان متفاوت است و خدای این گروه‌ها و حاکمیان آنان را باید امریکا و اسرائیل دانست.

مهم‌ترین بازخورد این حوادث همزمان با فعالیت گروه‌های تروریستی و حملات اسرائیل به فلسطین را باید در محرز شدن ماهیت تروریستی و غیراسلامی بودن این گروه‌ها برای مسلمانان سراسر جهان دانست، مسئله‌ای که ایران و رسانه‌های آن باید به انعکاس آن پرداخته و افکار عمومی مسلمانان را نسبت به ماهیت و اهداف غیر انسانی این گروه‌ها و حامیان آنها، آگاه و حساس نمایند.

 

انتهای پیام

کد مطلب: 18192