فرصت طلباني که در هر دولتی به باد مي‌چرخند!
سیاسی نوشت
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۵۱
Share/Save/Bookmark
 
فرصت طلباني که در هر دولتی به باد مي‌چرخند!

حرف نابی از  " دارا کریمی " :

 

جامعه ايراني سال هاست که عناصر ضد فرهنگي را بسان تيرهاي زهر آگين عقل گريز، توسعه ستيز و شايستگي کش بر پيکر خويش تحمل مي‌نمايد. يکي از اين تيرهاي سه شعله که همچنان آتش بر خرمن فرهنگ ايران زمين زده،"رياکاري”،"فرصت طلبي" و"تملق گويي" است. اگر به حسب حروف اول اين واژگان، کلمه «رفت» را در اين مقاله بکار ببريم بيراه نرفته ايم،چرا که در حقيقت بخشي از فرهنگ کهن بوم ما با همين «رفت» به يغما رفته است.

تاريخ ايران از «رفت» حاکمان و اطرافيان آنها نمونه‌هاي زيادي دارد: «ميرزا علي اصغر خان اتابک با سه پادشاه قاجار در قبل و بعد از انقلاب مشروطيت کار کرد و در نزد هر سه صدراعظم بود. وقتي ناصرالدين شاه در حرم حضرت عبدالعظيم ترور شد جنازه اش را با نمايش اين که هنوز زنده است توي درشکه گذاشت و به کاخ سلطنتي برد و اولين کارش اين بود که اين شعر را براي مظفرالدين شاهي که سال‌ها منتظر جلوس بر تخت پادشاهي بود فرستاد:«چرا خون نگريم؟ چرا خوش نخندم؟ / که دريا فرو رفت و گوهر برآمد ». در اين بيت هم تبريک وتسليت وهم تثبيت شغل و تملق همه يکجا آمده است.

در جاي ديگر آمده که "قاآني"براي زکام"حاج ميرزا آغاسي" شعرمي گفت. بلافاصله با روي کار آمدن"ميرزا تقي خان امير کبير”،برايش سرود:به جاي ظالمي شقي نشسته عالمي تقي و... موارد فوق از موارد متعدد فرصت طلبي و ابن الوقتي در طول تاريخ است.از نظر لغوي اوپورتونيسم (OPPURTUNISME ) به معني فرصت طلبي است که اصطلاح مناسب تر آن « ابن الوقتي » است. معني وسيع تر آن نبودن بر يک عقيده و خط مشي سياسي و اجتماعي است و به کساني اطلاق مي‌شود که براي حفظ منافع خود به اصطلاح معروف «نان را به نرخ روز مي‌خورند» و خود را با هر شرايطي تطبيق مي‌دهند. اينان هميشه طرفدار نظام حاکم و حزب و گروهي هستند که در موضع نيرومند تري قرار دارند که با چسبيدن به آن گروه در صدد کسب يا حفظ منافع خود هستند ولا غير.آن‌ها با نسيمي به راست کج مي‌شوند و با بادي به سمت چپ مي‌افتند و اگر وضع حاکم و موجود را به سان گردبادي ببينند به دور خود مي‌چرخند.

اين نان به نرخ روز خورها، نفع خود را بر هر عقيده و اصولي ترجيح مي‌دهند زيرا نه عقيده ي محکمي دارند و نه اراده اي که بر سر آن عقيده محکم بايستند، جلوي پاي خود و منافع کوتاه مدت خود را مي‌بينند. جلال آل احمد در کتاب « يک چاه و دو چاله» عبارتي دارد با اين مضمون: «وقتي ديوار باغ فرو ميريزد سر و کله ميوه چين‌ها پيدا مي‌شود.» تعبير دلنشين آل احمد در اين گفته با ذکر اين مثال متوجه فرصت طلبان و ابن الوقت‌هايي است که هميشه به گاه پيروزي از راه مي‌رسند و غنيمت مي‌طلبند و سهم مي‌خواهند. آن‌ها حتي خود را مستحق ترين افراد در نصيب بردن از موفقيت مي‌پندارند و در مقام صاحبان مجلس براي ديگران هم تعيين تکليف مي‌کنند و خط و نشان مي‌کشند. جالب اينکه همين پهلوانان!! به محض مخاطره اي و بروز مشکلي سر در گريبان مي‌برند و در يک چشم به هم زني به سمتي ديگر مي‌غلطند و بهترين تعبير براي اينان اين است که نه آدمند، که مستخدم دمند، تصوير مبهمي از شبه آدمند، اين موميائيان بر سينه زمان،تاريخ عبرتند، اينان گرچه نقد حال مي‌ستانند،اما برپهلوي فرهنگ تير مي‌چکانند و کشتي توسعه جامعه را به گل مي‌نشانند. آنها منتظراني هستند که مصداق اين ضرب المثل قديمي هستند:
تغاري بشکند ماستي بريزد/ جهان گردد به کام کاسه ليسان
شاعران همانند جامعه شناسان حوزه فرهنگ به اين پديده تلخ فرهنگي پرداخته اند، که از آن جمله مي‌توان به خواجه حافظ شيرازي اشاره داشت. حافظي که شاعر درد است و درد او ريا و عدم صداقت و اخلاص رياکاران و متظاهران روزگار اوست. در شعر او انسانها دو گونه اند، گروهي اهل تزويرو ريا و گروهي پاک و بي غل وغش. تقابل اين دو گروه در برابر هم، به نوعي تقابل فرشته در برابر انسان، در روز ازل است.گروهي از انسان‌هايي که اطراف حافظ را پر کرده اند، شيخ،واعظ، مفتي و محتسب هستند که به علت تزوير، در مقابل حافظ قرار مي‌گيرند و تمام شعر حافظ صحنه ي جدال فکري و انتقاد به رياکاري و دنيامداري و دين فروشي آن هاست.
مي خور که شيخ و حافظ و مفتي ومحتسب/ چون نيک بنگري همه تزوير مي‌کنند
صوفي شهر بين که چون لقمه شبهه مي‌خورد/ پاردمش دراز باد آن حيوان خوش علف
در سپهر سياست ايراني به دليل عدم توسعه سياسي ونبود مرز روشن ميان جريانات سياسي، با تغيير دولت‌ها موجي از خواسته‌ها و مطالبات فضاي سياسي کشور را در برمي‌گيرد که همگي با تابلوي خدمت به مردم به ميدان مي‌آيند. در اين شلوغ کاري سياسي، بازار لابيگري‌ها گرم تر از پيش مي‌شود تا خواسته افراد را به صورت هدفمند پيگيري کنند.
اين بندبازان سياسي که در پيش بيني و رصد کردن هواي سياسي، تکنولوژي پيشرفته سازمان‌هاي هواشناسي را هم پشت سر گذاشته اند،جهت استفاده از مزاياي قدرت و کسب منافع شخصي با شعار دروغين «مستقل» بودن (که هيچ مبناي عقلاني و فکري ندارد )با دغل کاري درهر دوره به رنگ و لباسي درآمده و خود را منتسب و هوادار جريان سياسي حاکم معرفي مي‌کنند.دوره اي با ژست روشنفکري و تفکرات مدرن «فوق اصلاح طلب» مي‌شوند و در دوره اي ديگر در کلام و شعار از تمام مرزهاي اصولگرايي نيز فراتر مي‌روند و در شرايط کنوني کشور، خود را نماد و تجلّي اعتدال معرفي مي‌کنند. اين تشنگان خدمت(!)و مشتاقان اداي وظيفه(!) در دوران اصلاح طلبان،اصولگرايان و امروز اعتدالگرايان همواره در صف اول پذيرش کرسي رياست بوده و از فرط علاقمندي به خدمت در اين مسيراز هيچگونه تعامل(!) و زد و بندي پروايي ندارند. اما آنچه که قابل تامل است عمل صاحبان قدرت در گزينش و انتخاب افراد براي تصدي و رياست بر سازمان و يا ارگاني خاص است.

بدون شک،افرادي که نه براساس شايستگي و لياقت خويش،بلکه براساس شم تيز فرصت طلبي، مقام و منصبي را تصاحب مي‌کند يقينا نمي‌تواند تمام نيروي خود را در راستاي خدمت به مردم متمرکز کنند.زيرا چنين اشخاصي بدهکار رانت دهندگان و افرادي هستند که سکوي پرتاب آنها به جايگاه جديد شده اند و حال که به نوايي رسيده اند تازه بايد در پي جبران آن باشند. افراد شايسته و بالياقت هيچ گاه حاضر نيستند براي رسيدن به چنين موقعيت‌هايي ملاحظات اخلاقي را زيرپا گذارند. درنتيجه وقتي سازوکار انتخاب مديران براساس شايسته سالاري و بدور از هر رابطه اي انجام پذيرد خروجي عملکردها،خدمت صادقانه خواهد بود. اما اگر شيوه رسيدن به قدرت خارج از چارچوب اخلاقي و صحيح آن صورت پذيرد، يقينا نتيجه هم مانند مقدمه خراب از کار درخواهد آمد.

شايد بازخورد عملکرد نهادها و سازمانها خود بهترين نشانه از رويه انتخاب مديران در آن دستگاه‌ها باشد.آنچه عيان است،اين است که به واسطه حضور همين عناصر خرد زائل کن و ضد توسعه، جامعه ايراني نتوانسته بر مدار توسعه يافتگي قرار گيرد.براي برون رفت از اين مهم و آن هم توسع انسان محور،بايد از اين «رفت» (رياکاري،فرصت طلبي،تملق)،رخت بربست.

انتهای پیام
کد مطلب: 18670