دوست واقعی کیه ؟کسی میدونه؟؟؟
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۱۹
Share/Save/Bookmark
 
وبلاگ هم پیمان نوشت:

دوست واقعی...

روزی عارف پیری بامریدانش ازکنارقصرپادشاه گذرمیکرد،شاه که درایوان مشغول تماشااورادیدوبه سرعت به نگبانانش دستوردادتااستادپیررابه قلعه بیاورند.عارف به حضورشاه شرفیاب شد.شاه ضمن تشکرازاوخواست تا نکته ای به شاهزاده اش بیاموزدتادرآینده اوتاثیرداشته باشدوباعث موفقیت اوشوداستاددستش راداخل کیسه کردوسه عروسک ازآن بیرون آوردوبه شاهزاده عرضه نمودوگفت:بیااینان دوستان توهستنداوقاتت راباانهاسپری کن.شاهزاده

باتمسخرگفت:من که دخترنیستم باعروسک بازی کنم عارف عروسکی رابرداشته وتک نخی راازیکی ازگوشهای آن عبوردادکه بالافاصله ازگوش دیگرخارج شد سپس دومین عروسک رابرداشته واین کارراتکرارکردامااین بارتکه نخ ازگوش عروسک داخل وازدهانش خارج شد.اوسومین عروسک راامتحان نمود.تکه نخ درحالی که درگوش عروسک پیش میرفت ازهیچ یک ازدوعضویادشده خارج نشد

استادبلافاصله گفت:ای شاهزاده اینان همگی دوستانت هستنداولی که اصلابه حرفهایت توجهی نداشته،دومی هرسخنی که ازتوشنیده همه جابازگوخواهد کردوسومی دوستی اس که همواره برآنچه شنیده لب فروبسته.شاهزاده فریادشادی سردادوگفت:پس بهترین دوستم همین عروسک سومی است ومن هم اورامشورامورات کشوری خواهم نمود.عارف پاسخ دادنه وبلافاصله عروک چهارم راازکیسه خارج نمودوان رابه شاهزاده دادوگفت:این دوستی است که بایدبه دنبالش بگردی شاهزاده تکه نخ راگرفت وامتحان نمودباتعجب دیدکه:

نخ همانندعروسک اول ازگوش دیگراین عروسک خارج شدوگفت:استاداین که نشد.عارف پیرپاسخ داد:حال مجدداامتحان کن.برای باردوم تکه نخ ازدهان عروسک خارج شد.وبرای بارسوم تکه نخ درداخل عروسک باقی مانداستادروبه شاهزاده کردوگفت:شخصی شایسته دوستی ومشورت توست که بداندکی حرف بزند،چه موقع به حرفهایت گوش نکند وکی ساکت بماند.!

"ان شاالله همه دوستاتون همینطوری باشن"

"چادرمشکی برایت امنیت می آوردخیالت تخت گرگها همیشه به دنبال شنل قرمزی هستند"
کد مطلب: 5727