۱
 
حکایت خنده دار از شاهکاردو دختر ایرانی
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۰۸:۵۲
Share/Save/Bookmark
 
وبلاگ اینجا همه چی درهمه نوشت:یکی از دوستام با یه پسر خیلی پولداردوست شده بود وتصمیم داشت هر طور که شده باهاش عروسی کنه ،تو یه مهمونی یه دفعه  از دهنش پرید که پنج ساله دفتر خاطرات داره  وهمه چیز وتوش مینویسه  این آقا هم گیر داد  که دفتر خاطراتتو بده منم بخونم

از فردای اون روز مژگان  ومن نشستیم  به نوشتنه یه دفتر خاطرات  تقلبی واسش من وظیفه قدیمی جلوه دادنشو داشتم  10 جور خودکار واسش عوض کردم ،پوست پرتغال مالیدم به بعضی برگاش  ،چایی ریختم روش

مژی هم تا می  تونست  خودشو خوب نشون داد  وهمش نوشت از تنهایی ومن با هیچ پسری دوست نیستم  خیلی پاکم واصلا دنبال مادیات نیستم  وفقط انسانیت برام مهمه

بعد از یه هفته کار مداوم ما وپیچوندن اقای دوست پسر  دفتر خاطراتو برد وتقدیم  ایشون کرد اقای دوست پسر در ایکی ثانیه  دفتر خاطرات رو برفرق مژگان کوبید وگفت

منو چی فرض کردی ؟ اینکه سالنامه 1390 هست !تو 5 ساله داری تو این خاطره مینویسی

واینگونه بود که مژگان  هنوز مجرد است

 

انتهای پیام/
کد مطلب: 5808
 


 
نیاز
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۲-۱۰-۲۸ ۰۰:۴۳:۰۳
داغون!!!!خخخخخخخ (536)