شنبه یه عـمـلـیـات رفـتـیم حـریـق مـنـزل.
آخـر عـمـلـیات داشـتـیم لـولـه ها و وسـایـلـو جـم و جـور مـی کـردیم
صـابـخـونـه بـا دلـسـتـر خـنـک اومـد !
گـفـتـم حـاجـی اگـه خـدا قـبـول کـنـه روزه ایم
بـا خـنـده گـفت : عـه مـن فـکر کـردم شـمـا سـخـتـی کار داریـد مـعـاف از روزه ایـد.
گـفـتـم : نه حـاجـی اون واس چـیـز دیـگـه س
آروم بـش گـفـتـم : مـاشاالله چـه روحـیـه ای داری حاجـی ..خـونـه ت بـا خاکـ یکی شـده!
جـواب داد: وقـتـی دخـتر و پـسـرم شـهـیـد شـدن خـاکـسـتـر نـشـیـن شـدم.. اینـا برمیگرده سـر جـاش….
"غـزه ..مـا هـم روزای سخـتی داشتیـم،شـهدا گـواهن..انشاالله پـیروزی نزدیـکـه”