نماز و نقش آن در طهارت روح
تاریخ انتشار : يکشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۳۱
Share/Save/Bookmark
 
وبلاگ نماک نوشت:

نماز جامع‏ مراتب کمالیه است. هرچند در آداب و اذکار ظاهر،نماز همگان‏ یکی است،



اما در باطن،نماز هرکس خاص‏ خود اوست؛که: «الطرق الی اللّه‏ بعدد انفاس الخلایق».

نماز دارای مراتب و مقاماتی است که در هر مرتبه‏ نماز با مرتبه‏ی قبل فرق دارد. وقتی صورت نماز رو به قبله‏ی ظاهری‏ است و روی جسم به سوی کعبه، باید باطن نماز رو به صاحب کعبه باشد و روی دل به سمت خدای دل. پس رسیدن به قله‏ی رفیع‏ و ثمین یقین، هرچند دشوار است، لیکن امری است ممکن الوصول و لازم الحصول تا آدمی به غایت عبادت و بلکه به غایت‏ آفرینش خود برسد و در جوار رحمت حق و یا به عبارت دیگر در جوار حضرت حق، به جاودانگی، جمال و کمال ابدی دست یابد.


اسلام آوردن پایین‏ترین درجه‏ی کمال است و بعد از آن ایمان است و سپس تقوا و در نهایت یقین
نماز عصاره‏ ی اسفار اربعه‏ است



اهل معرفت و عرفان مراتب‏ سلوک قلبی و شهود باطنی را در قالب چهار سفر می‏پیمایند که‏ بیان آن‏ها به قرار زیر است:



1ـ سفر من الخلق الی‏ الحق:  سالک عارف می‏کوشد تا از طبیعت جسم و ماده عبور کند و عوالم برزخ و مثال را نیز پشت‏ سر بگذارد تا به ذات حق واصل‏ شود و حجابی میان او و خدا نباشد.



2ـ سفر بالحق فی الحق:  در این سفر،سالک پس از شناخت ذات حق،با استعانت‏ از او به شناخت کمالات و اسما و صفات خدا می‏پردازد.



3ـ سفر من الحق الی الحق‏ بالحق:   در این مرحله،عارف به‏ میان خلق بازمی‏گردد.اکنون او ذات حق را با همه چیز و در همه‏ چیز می‏بیند.و در قرآن کریم‏ است که: «فاینما تولوا فثم‏ وجه اللّه»[بقره/115]:به هر کجا روی آورید،همان‏جا روی‏ خداست.



4ـ سفر فی الخلق بالحق:   در این سیر،عارف به هدایت‏ مردم و کمک به آن‏ها می‏پردازد تا آنان را نیز در رسیدن به اصل‏ خویش و وصل حق،یاری دهد.



نماز جامع مراتب ذکر شده‏ی عارفانه است و در حقیقت،سیر مراحل چهارگانه و حتی کمترین مرتبه از سفر اول نیز،بدون استعانت از نماز میسور هیچ کسی نبوده و نیست.به همین دلیل است که نماز بر پیامبران گذشته نیز که‏ سالک برخی مراتب کمال و واجد مراتبی از عروج بودند،واجب‏ بود.
آن‏جا که عارف از خلق به حق می‏رود،به مقام ملکوت راه‏ می‏یابد و سپس عقول را پشت سر می‏نهد تا به ذات می‏رسد، در واقع از کثرت به وحدت بار می‏یابد.و آن‏جا که به خاطر خصیصه و ویژگی بشری‏اش به زندگی مادی و گذران جسمانی‏ می‏پردازد،از وحدت به کثرت باز می‏آید.و نماز نیز چنین‏ است.چرا که گاهی افعال و اذکار نماز از کثرت به وحدت‏ است،مانند: «الحمد للّه»؛ گاه در همان وحدت است، مانند: «ربّ العالمین،الرّحمن الرّحیم،مالک یوم الدین»،گاه‏ از وحدت به کثرت است،مانند «ایّاک نعبد و ایّاک نستعین»؛ گاه با حفظ وحدت در کثرت است،مانند: «اهدنا الصراط المستقیم،صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم‏ ولا الضالین.»



هم‏چنین نیّت کردن،سفر اول است و در اوصاف خدا تأمّل‏ نمودن و قرائت کردن و به رکوع و سجده رفتن،سفر دوم است. آن‏گاه به رسالت پیامبر شهادت دادن،سفر سوم و به همه‏ی‏ بندگان صالح خدا رو کردن و به آن‏ها درود فرستادن،سفر چهارم.تفاوت عرفا،در تعداد سفر و میزان مرتبتی است که در اسفار پیموده و یافته‏اند.البته هر مرتبت و هر سفر،اثری‏ مخصوص و معرفتی ویژه و یقینی خاص به خود دارد که مرتبت‏ بالاتر علاوه بر آن را دارد و مرتبت مادون کمتر از آن را.البته هر سالک در مراتب بالا از مراتب پایین‏تر خبردار است و سالک‏ مانده در مرتبت پایین بی‏خبر از مراتب بالاست.



هر مرتبه‏ای از نماز نیز،اثر مناسب آن مرحله و یقین و معرفت مخصوص به آن مرتبه را داراست. اسرار نماز نیز مراتبی‏ دارد که هر درجه‏ی بالا نسبت به پایین باطنی است و مستور،و هر مرتبه‏ی پایین نسبت به بالا ظاهری است و مشهود.آن‏که‏ مراتب بالاتری از درجات کمالیه را در پرتوی نماز یافته است، چیزی را می‏داند و می‏یابد و می‏بیند که فروتر از او نسبت به آن‏ بی‏خبر است.



کمال در پرتوی نماز حاصل می‏شود.یعنی این که انسان‏ می‏تواند به کمال برسد؛و بلکه به وصال که برتر از کمال است. کمال برتر از سرّ الهی،سرّ الهی برتر از حیات روحانی،حیات‏ روحانی برتر از حیات ملکوتی،حیات ملکوتی برتر از حیات‏ حیوانی و حیات حیوانی برتر از حیات نباتی است.و این عروج‏ و صعود و شدن و از قطره به دریا پیوستن،تنها در پرتوی نماز حاصل می‏شود.



نماز و طهارت روح



نعت«طهارت»به صفات جلال پروردگار عالم برمی‏گردد. خدای بزرگ دوگونه صفت دارد:صفات جمال و صفات‏ جلال.صفات جمال از صفات ثبوتی و برتری‏های وجودی‏ حضرتش است و صفات جلال،از صفات سلبی به شمار می‏آیند که در آن‏ها زشتی‏ها و پلیدی‏ها را از وجود مبارکش دور می‏کند. «طهارت»،یعنی پاک کردن و زدودن و بنابراین، چیزهای ناپسند به وسیله‏ی این کار از شخص دور می‏شوند. خود طهارت از مظاهر صفات جلال آفریدگار بی‏همتاست. همان‏گونه که در ذات حضرت باری،صفات جمال و جلال‏ هست،در بستر کردار هم،این خداوند است که چنین صفاتی‏ را در خود دارد.



گروهی از صفات به جلال و جمعی دیگر به صفات جمال‏ او برمی‏گردند و طهارت از مظاهر جلال است.نظافت یا طهارت برای پاک کردن به کار می‏آید که دوگونه است؛طهارت‏ یا حسّی است و نمای بیرونی انسان را صفا می‏دهد و غبارهای‏ ناشایسته را می‏برد،یا معنوی است که درون انسان را جلا می‏دهد و آلودگی‏های روحی و رفتاری وی را از میان می‏برد [



اخلاق و عرفان در وضو و نماز:



امام صادق(ع)فرمود«لا صلاة الا بطهور»]جامع آیات و احادیث نماز،ج 1: 150]



پاک بودن بیرونی و درونی شرط لازم است برای عبادت و بلکه‏ بهره‏مندی از آثار و برکات عبادت،به‏طور اعم و نماز به طور اخص است. وضو واجبی است که با فهم دقیق و عمیق، و عمل به ظاهر و باطن آن می‏توان آماده‏ی سفری معنوی و معراجی‏ روحی شد.چه این که نه ظاهر نماز را می‏توان بدون طهارت‏ ظاهر انجام داد و نه به باطن نماز دست یافت بدون طهارت‏ باطن.



خداوند کریم می‏فرماید «لا یسمّه الا المطهرون» ]الواقعه/79]:  جز دست پاکان و فهم خاصان به آن نرسد.



مرتبه‌ی ظاهری وضو، شستن و مسح کردن برخی از اعضای‏ بدن با آب پاک است که پلیدی‏های ظاهری انسان مرتفع‏ می‏شود.اما باطن وضو،تطهیر قلب و جان با آب تجلیات‏ الهی است.همان‏گونه که آب نازل از آسمان،جسم آدمی را پاکیزه می‏سازد،آب تجلیات خداوند نیز که بر دل انسان نازل‏ می‏شود،قلب باطن او را تطهیر می‏کند.



نمازگزار با شستن صورت که وجهه‏ی ظاهری اوست،قلب‏ خویش را که صورت باطن است،از توجه به ما سوی اللّه پاک‏ می‏کند و با شستن دست‏ها،دست خویش را از گناهان و پیرایه‏های دنیازدگی می‏شوید و با مسح سر و پا،خویشتن را از توجه به عالم طبیعت و رفتن به راه دنیازدگی و گرفتار شدن در شهوات باز می‏دارد. مسح سر، فرو شستن کبر و غرور از سر و زدودن هرگونه یادی و خیالی و فکری جز در مورد حق است‏ و مسح پا، زدودن تردید و تردد از گام نهادن در صراط حق.



در واقع وضو و طهارت برای این است که اعضا و قلب‏ آدمی در تصرف شیطان یا نفس نباشد؛نه ظاهر آدمی گرفتار پلیدی باشد و نه باطن او. ظاهر که گفته می‏شود، شامل نوع‏ لباس و مکان و زمان نیز می‏شود.



نقل از حضرت امام‏ صادق(ع)است که فرمود:«به مؤمنین بگو،نپوشید لباس‏ اعدای مرا و نخورید هم‏چون دشمنان من و مشی نکنید هم‏چون دشمنان من تا دشمن من نشوید چنان‏چه آن‏ها دشمن‏ من هستند» ]آداب الصلاة:89[ غرض این که طهارت‏ واقعی شامل چنین مواردی نیز هست.



در مورد زمان و مکان‏ نیز همان مواردی که در فقه به آن اشاره شده است،مثل غصبی‏ نبودن مکان یا نماز نخواندن در وقت مرده،بلکه به وقت‏ خواندن نماز و امثال آن نیز تماما از همین قبیل هستند.
طهارت باطن نیز مربوط به زدودن هرگونه شرک و خودخواهی و دنیاطلبی و امثال آن است که در سطور آینده به‏ آن‏ها اشارت خواهد رفت.امام رضا(ع)در باب وضو می‏فرماید:«به وضو امر شده است تا آن‏که بنده پاک شود، هنگامی که مقابل خدای جبار می‏ایستد و وقت مناجات کردن‏ او،حق را برای آن‏که مطیع باشد در آن‏چه که او را امر فرموده‏ است و پاکیزه از گناهان و نجاست باشد.گذشته از این،وضو کسالت و خواب را از آدمی دور می‏کند و دل را برای قیام در حضور حضرت پرودگار پاکیزه می‏سازد.
اما این که وضو در دست‏ها و سر و پاها واجب گشته،به‏ آن خاطر است که این اعضا در نماز به کار گرفته می‏شوند.با صورت سجده می‏کند و خضوع می‏نماید و با دست از ذات‏ ذو الجلال سؤال می‏کند و در رحمت و معرفت او رغبت می‏نماید و با سر در رکوع و سجود به خدا رو می‏آورد و با پاها برمی‏خیزد و می‏نشیند]جامع آیات و احادیث نماز،ج 1:161]



در روایتی از حضرت ختمی مرتبت(ص)نقل است که‏ فرمود:«اولین تماسی که با آب پیدا می‏شود و آب را مضمضه‏ می‏کند،شیطان از او دور می‏شود.خدا دل و زبانش را به‏ حکمت نورانی می‏کند.و وقتی در بینی آب می‏ریزد،خدا او را از آتش دوزخ امان می‏دهد و بوی بهشت را نصیبش می‏کند. آن‏گاه رستاخیز فرا می‏رسد و برخی چهره‏ ها سفید و برخی دیگر سیاه می‏شوند،وضو گیرنده را خداوند سرافراز و روسفید می‏کند. او که دست را می‏شوید،خداوند زنجیرها و پابندهای‏ جهنم را بر او حرام می‏سازد.وقتی سر را مسح می‏کند، پلیدی‏های ناشی از گناه را از بین می‏برد.زمانی که پاها را مسح‏ می‏نماید،خداوند پاهایش را بر پل صراط نمی‏لرزاند [اخلاق‏ و عرفان در وضو و نماز:28].



و در حدیث است که:«وقتی نمازگزار هر دو دست را تا مرفق شست‏وشو می‏دهد،گناهان دو دست می‏ریزد. آن‏گاه‏ که سر را مسح می‏کند،گناهان آن می‏ریزد. هنگامی که پاها را مسح می‏کند یا این که در مقام تقیه می‏شوید،گناهان پاها می‏ریزد»]همان،ص 26]



به ظاهر نماز با طهارت ظاهر،به باطن نماز با طهارت باطن‏ و به سّر آن با طهارت سّر می‏توان رسید.پس طهارت جسم و نفس و عقل و سّر لازم و بلکه واجب است.رازیابی نماز بدون‏ توجه به سّر طهارت میسر نیست.نماز به کمال نمی‏رسد،جز برای نمازگزاری که دارای طهارتی همه‏جانبه و تمامیتی رسا باشد؛نه دیگران را اغوا کند و نه خود از حق منحرف گردد. خدا را بشناسد،سر تسلیم فرود آورد،استقامت و ثبات در پیش گیرد،و بین نومیدی از رحمت خدا و طمع به رحمت او و میان شکیبایی و بی‏تابی ایستاده باشد.



گویی وعده‏ی نیکوی‏ خدا برایش عملی شده و وعده‏ی عذاب بر او واقع گشته،مال‏ و متاع خود را در راه خدا بذل نموده و هدف خود را از عبادت‏ پیش رو قرار داده و در راه خدا خون خود را ارزانی کرده و در راه‏ به سوی خداوند رو به او نموده است،و از ماسوای او رو می‏گرداند.در بینی بر خاک نهادن هیچ ناخوشایندی و کراهتی‏ در دل ندارد،رشته‏های پیوند را از غیر آن کسی که او را قصد کرده و به سویش روانه شده و از او عطا و یاری طلبیده است، قطع می‏کند.پس چون چنین نمازی به جای آورد،این همان‏ نمازی است که از فحشا و منکر باز می‏دارد]جامع آیات و احادیث نماز،ج 1:162]
کد مطلب: 243