آن مرد داس ندارد ، کلید کمباین دارد
تاریخ انتشار : دوشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۳ ساعت ۰۶:۵۱
Share/Save/Bookmark
 
وبلاگ کلبه طلبگی  نوشت:

چشمم را در کلاس شلوغ دبستانی باز کردم که سکوت مبهی من را درگیر خود کرده بود در حالی که همصدا با معلم می خواندیم:

آن مرد اسب دارد.

آن مرد داس دارد.

آن مرد سبد دارد.

آن مرد با اسب آمد.

آن مرد در باران آمد.

من بچه بودم هنوز نمی توانستم رابطه ی بین این جملات را برای خودم حل کرده و خود را از ابهامی درد آور بیرون آورم .

گمانم این بود که اینبار نیز بازیچه ی دست نویسندگان شده ام...با این خیال که کدام روباه احمقی پنیر میخورد...؟؟؟

تک تک کلمات برایم ابهام داشت! آن مرد، داس، سبد، اسب، باران .

شرح حال من در روزهایی که خودم در انتخابش نقشی نداشته ام برایم سخت است حتی نمی خواهم دفتر عمرم را ورق زده به گذشته برگردم و خاطرات تلخی را بخوانم که حتی خودم برای خودم ننوشته ام.

فقط بگویم که: پدرم اسبی داشت که از ترس سوارش نشدم

داسی داشت که براثر بی تجربه گی ام دستم را برید،هنوز هم جای زخمش درد دارد...

اما اینکه در هوای بارانی و برفی سبدی به دست گرفته بود یا نه برایم سوالیست بی جواب که برای رسیدن به جواب باید عینکم را عوض کنم!

زمان نادانسته ها را برایم آموخت،دیگر می دانم آن مرد با آن مرد دیگر چه فرقی دارد

می دانم که آن مرد برای نان شبش تلاش می کرد و آن مرد دیگر برای گرفتن این نان!

می دانم که آن مرد فقط و فقط یک داس برای بریدن دستان تلاش گر و پینه بسته ای دارد که بیمه نیست و آن مرد دیگر کلید نه بلکه کمباینی دارد که همه را درو می کند!

و میدانم که آن مرد برای مداوای یک روزه خود اسبش را هم فروخت که پول یک شب بیمارستانش را در بیاورد و دیگر در هوای بارانی هم با اسب نمی آید اما آن مرد دیگر هواپیما دارد که هیچ،حتی کشتی تفریحی دارد و زیر باران هم نمی ماند چون یکی هست که بین باران و او با چترش فاصله می اندازد!

 

درد آور است اینکه کم سواد باشی و نتوانی حرفهای خود را برای یک پرفسور بفهمانی!

اینکه خرج تو برحسب دلار و درآمد تو برحسب ریال باشد،و اینکه قانون فقط برای مستضعفان جامعه باشد...

و خیلی اینکه های دیگر که همه می دانید...

قبول؛ دیگر از داس و سبد حرف نزنیم، داس و سبدی را به چشمان خود دیدیم که نوید داده نشده بود!

از جناب روحانی مچکریم به خاطر این همه آزادی بیان،مچکریم به خاطر این هم عزت و احترام به مردم به خاطر سبدهایی که به نام نیازمندان و به کام توانمندان برای اولین بار به این نحو در کشور عرضه شد و در حالت کلی از وی میخواهیم به خاطر این همه تشکر و چاپلوسی که میکنیم به چند سوال حقوقی ما بی سوادها جواب دهد البته لطفا بدون توهین و بدون داس!

فقط یک سوال دارم؛نمی دانم واقعا ما را کم سواد فرض کرداید یا کم شعور!

مثلا می گویید مصرف سالانه بنزین در ایران برابر مصرف کشور چین یا فلان کشور غربی هست،چرا در مقابل نمی گویید مردم چین پراید سوار نمی شوند و وسایل نقلیه عمومی آن چنانی دارند!یا مثلا می گویید قیمت هر لیتر بنزین فوب خلیج فارس (روی کشتی) نزدیک به یک دلار است.چرا نمی گویید قیمت جهانی پراید و پورشه چقدر است؟!

نمی دانم چون کم سوادم و قانون را نمیدانم

به قول اردلان هه قانون؟
قانون منم
چون پول تو جیب منه
بگو خب.

...................................................................................................................

پ ن : لطفا کمی انصاف داشته باشیم این کلید معمولی نیست که با یک بار چرخانیدن همه مشکلات مردم را حل کند بلکه شبیه کلید گاو صندوق است که بعضا باید برعکس بچرخه و در نهایت برگرده به جای اصلی خودش!

-آن مرد داس ندارد،آن مرد کمباین دارد و آن کلیدی هم که بود واسه همین کمباینه که سوختش بر حسب نرخ ماشین های دولتی عرضه می شود!

-من روزنامه نیستم که بخاطر حرفهایم توقیف شوم ولی قسمتان می دهم برای درو کردنم از داس استفاده نکنید در عوض کمی هوایم را داشته باشید!من بی گناهم.

-یارانه ای را که هرگز به دستم نرسیده را قطع نکرده وحرفهای من را انتقاد تلقی نکنید چون من سواد انتقاد کردن را ندارم! اینها فقط حرفهایی هست که برای خودم می نویسم تا خودم آنها را خوانده باشم.

اللهم عجل لولیک الفرج
کد مطلب: 15421