۱
 
نامه می‌نویسند به رهبر معظم انقلاب اما سرگشاده!
تاریخ انتشار : شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۵۸
Share/Save/Bookmark
 
وبلا گ (افاضات عقل کل)‌نوشت:

















نامه می نویسند به رهبر انقلاب و دغدغه هایشان را مطرح می کنند اما سرگشاده!

اگر نوشتن این نامه ها از باب خیرخواهی امام مسلمین است پس چرا خصوصی نمی نویسید؟ چرا نامه ای را که خطاب به رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی) می نویسید در جامعه منتشر می کنید؟ چرا متن نامه ی شما خطاب به رهبری را حتی اپوزیسیون خارج نشین و رسانه های بیگانه نیز باید بدانند و با آن جدول اتهاماتشان علیه نظام را کامل کنند؟! چرا دم از اخلاق می زنید اما خود ، آن را زیر پا می گذارید!

این چه رویه ای است که چند سالی است جریان دارد؟ خدا لعنت کند آنکه این رویه ی نامه نگاری سرگشاده به رهبر انقلاب را باب کرد.

مگر امام نفرمود که پشتیبان ولی فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد. آیا نوشتن نامه سرگشاده به ولی فقیه ، پشتیبانی از ولایت فقیه است؟ آیا نوشتن نامه سرگشاده از باب دلسوزی و خیرخواهی است یا راهی است برای تحمیل نظر خود بر ولی فقیه؟ یا شاید خودشیرینی برای کاندیدای رد صلاحیت شده!

آیا ولی فقیهی که باید با یک اشاره ی او میلیون ها نفر آماده جانفشانی در راه اسلام شوند باید با نامه ی سرگشاده مورد خطاب قرار گیرد؟! مگر امام خمینی (ره) نفرمود «ولایت فقیه همان ولایت رسول الله (ص) است» آیا اینگونه حرمت نگه می دارید؟!

اصلا مگر شما کی هستید که بی پروا برای ولی فقیه تان تعیین تکلیف می کنید؟ بعضی از شما ها را اگر از نسب هایتان جدا کنند دیگر ارزش قابل ذکری برایتان باقی نمی ماند تا در سایه ی آن خودنمایی و ابراز وجود کنید.

اگر در زمان امام خمینی (ره) به آن حضرت ، نامه سرگشاده می نوشتید مسلما شهید مطهری از اولین کسانی بود که واکنش نشان می داد. چون آن استاد بزرگوار با وجود اینکه مشاوری زبده و امین برای امام راحل عظیم الشان بود اما در کوچکترین مسائل نیز از محضر امام کسب تکلیف می کرد نه اینکه بخواهد تعیین تکلیف کند!

پا را از گلیم خودتان درازتر نکنید. اگر مخالفان نظام ، نامه سرگشاده می نویسند ما آن را به پای عداوت و حماقتشان می گذاریم اما این اقدام مدافعان نظام را به حساب چه چیزی بگذاریم؟!



انتهای پیام/







کد مطلب: 1542
 


 
زی زی
United States
۱۳۹۲-۰۴-۰۶ ۰۸:۵۵:۵۴
نامه سرگشاده بود بلکه اثر داشته باشد نه مثل یاسین در گوش زبان بسته خواندن (47)