وبلاگ پنجاه و هفت ؛ هرچه هست از بی هنری ماست! / دوای درد باشیم نه نسخه دوانما…
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۲ ساعت ۱۶:۵۰
Share/Save/Bookmark
 
وبلاگ قابوسنامه  نوشت:

؛نارضایتی ما نسبت به وضع جهان در تمامی ساختار نظری و ظاهری تمدن نفسانی اش از همان سال ها در امتداد همان نگاهی جوشید که با هنر اش روزگاری مردمان شرق را بدون جنگ به باور دینی خود تبلیغ و سپس وارد نمود.نه خونی ریخت و نه خشونتی طلبید!  این روزها نیز حتی آثار آن دوران در سرزمین مشرق زمین گویای این تأثیر است. بدون شک سرگردانی این روزهای ما در واژگان و معانی و دعوا بر سر بیان ها از بی هنری ما نشأت می گیردو بی ارتباط با نرسیدن مفاهیم به فرم های قابل ارائه برای عموم نیست.

هنر و هنرمند بودن اگر از تعاریف تکنیکی اش بگذریم، که بیشتر متعلق به همین رنگ باختگی ما در عرصه های گوناگون می باشد، در این خاک و در این فرهنگ معنای دیگری به خود می گیرد.اگر هنر را با آرت(ART) گره نزنیم و خود را در جغرافیای سرزمینی با تاریخ و فرهنگی کهن بدانیم، به آمیختگی آن با مسیر الهی این امت بر خواهیم خورد. حتی اگرهنر در سطحی نگری ما، فرش زیر پایمان و کاشی مسجد محله و یا کوزه ها و ظروف قلم زنی شده کهنه ی ما تعریف شود، ذات اسلامی خود را همچنان دارد. ویا هنر  اگر سنتی بیان شود، باز آغازی بر یک پایان است و می تواند تجلی فرهنگی باشد که از ذات الهی آن خبر می دهد نه نفسانیت! از منش و عمل صالحانه…. بی توجهی و رضایت ما نسبت به حداقل های هنر در این دوران رنج آور ترین مسئله است. حال که اندک صالحانی دراین دوران براساس احوال ما، مسیر تعالی ملت ها را با مسیر هنر و هنرمندان مسلمان پیوند می زنند و در وسع خود مجامعی شکل می دهند و صد توصیه می کنند بر ارزش و اعتبار هنر و هنرمندان… و اما هنر چیست و از کجا شروع می شود؟! و مگراین  گوهر گران بهای این سرزمین که ذاتش خیال جمع شدن با مفاهیم و معانی مغرب زمین را ندارد، می تواند به فراموشی سپرده شود؟

به قول استاد:

“رضایت به آنچه که هست و قناعت به  وضع موجود، هنر را می کُشد و ریشه ی آن را می خشکاند. کسی که از وضعش راضی است هنرمند نمی شود. نارضایتی، یعنی بیشتر و بهتر خواستن، سنگ اول ساختمان هنر است.”/۱

نخستین قدم قدرشناسی در هنر است

فراموشی و بی توجهی ما نسبت به این گوهر گران بها شاید از پس این روزمرگی های وارداتی ابزار و اسباب غیر، حاصل می شود که باید هر چه سریع تر خط شکنانی به تبعیت از امام  به میدان بیایند و اولویت ها و ارزشگذاری را  با هنر و هنرپروری و قدرشناسی اهالی آن پیوند دهند. وقتی واژگان پرتکرار در بیان مفاهیم موجب کلیشه سازی و بی اثری نیت و همت ما می شود باید نقطه را سر خط گذاشت وبا بیانی هنری  شعری نوشت! و به قول امام از این پس دوای درد باشیم نه نسخه دوانما…

“ملتی که سینما ندارد، مثل انسانی است که زبانی از زبانهای مورد تفاهم و تکلم را بلد نیست. فرض بفرمایید کسی که در کشور ما، همه ی لهجه های محلی – زبانهای ایرانی – را بلد است، این فرد، گستره ی فهم و تعاطی افکارش نسبت به کسی که بلد نیست، چقدر زیاد است! با همه حرف می زند، با همه تفاهم می کند، به همه تفهیم می کند و از همه می گیرد. یا کسی که زبانهای غیر ایرانی – بیگانه – را  بلد نیست، چقدر تفاوت دارد؟ لغت هنر هم همین است. کسی که از تئاتر، نقاشی، عکس یا شعر چیزی نمی فهمد، راه های معرفت به رویش بسته است. ملتی که هر کدام از این ها را ندارد، دریچه یی به روی او بسته است”/۲

بی تفاوتی به ارزش ها در اجتماع و نیز ناکارآمدی آن در منظرمان نامرتبط باهمین احوال ما نیست. عده ای که بن بست بی تأثیری ارزشهایشان را دلیلی بر بی همتی می پندارند و مردم را متهم به گریزان بودن از ارزش ها می کنند ویا اندوه “وامصیبتا” سر می دهند. شاید بهتر باشدکه با نگاه به تاریخ این سرزمین تصویر دقیق تری را از جغرافیای خود به ذهن بسپاریم تا پیوند میان نظر و عمل “هنرمند مسلمان ایرانی” را دقیق تر دریابیم. بی توجهی به هنر موجب دور ماندن آن از اجتماع خواهد شد و به عنصری تزیینی و محدود به زمان تفسیر می شود.  اجتماع نیز  دراثر بی توجهی به داشته ها و ایجاد خلاء در خودباوری فکری و فرهنگی، به شیفتگی فرهنگ خودساخته غرب مبتلاء خواهد شد. “وقتی شعبه ای خاص از هنر را بلد نیستی مثل این است که انسان لغتی را فرانگرفته باشدملتی که سینما ندارد مانند این است که زبان مشترک را بلد نیست” /رهبری

”سنت قدردانی و قدرشناسی” داشته هایمان در هنر و یا تشویق و تبلیغ به حضور و رونق بخشی به مجامع هنری درشعر، سینما، موسیقی و نمایش های آیینی و سنتی و هنرهای تجسمی نخستین قدم در راستای اقتدار و ایجاد سپر فرهنگی درمقابل هجمه ها و سپس تأثیر فرهنگی در جهان خواهد بود. بدون شک این مسیر به تولید در جهت رفع خلاء ها و آسیب های فرهنگی منجر خواهد شد. آن گونه که در عرصه سینمایی در اکران های مردمی “جشنواره سینمایی عمار”  و در “نوشت افزار ملی” در این سال ها نیز شاهد بودیم. پیوندی مبارک میان جریان هنری و ارزش های ایرانی اسلامی در قالب یک کالامصرفی!  این پیوند به آزاد سازی تمامی ظرفیت ها خواهد انجامید…

این جریان نه با دستور و عملکرد سازمان و نهادها، بلکه با حضور همین فعالین فرهنگی-اجتماعی مردم نهاد در فعالیت های عرصه اجتماعی امکان پذیر خواهد بود. بکار گیری ظرفیت بستر های مردمی همچون مساجد و کانون ها و هیئت هایمان در جهت ضریب یافتن ارزش هنر و هنرمند در اجتماع و همچنین کارآمدی اهالی هنر برای رهایی از بن بست منورالفکری در این روزها بیش از پیش لازم است.

این فاصله بین ولادت و گورستانی که ما طی میکنیم اساسا برای این است که ما بتوانیم زندگی بعد را بسازیم حالا اگر بیاییم در همین روال زندگی در عالم شعر و ادبیات و موسیقی و نقاشی و گرافیک و داستان نویسی و هنر کاری پیدا کنیم که هم شاد شویم هم وظیفه را انجام دهیم هم سرنوشت ملت را تحت تاثیر قرار دهیم هم یکسری را هدایت و هم رضای الهی خوب چه چیز با این برابری می کند؟این والاترین این بهترین است/
کد مطلب: 9328