وبلاگ "
آدما" نوشت:
مادری گفت روزی این سخن با دختری
ای که در کاشانه ام همچون فروزان اختری
*************
من تو را چون جان شیرین دوست دارم، دخترم
تو ، به نزد مادرت ارزنده تر از گوهری
*************
سالها ای نازنین، چون باغبان، پروردمت
ای بسا شبها شدم از خواب و آسایش بری
*************
خواهم اکنون پندها آویزه گوشت کنم
پند مام خویش را،جانا به خواری ننگری
*************
دخترم! نیکی و پاکی را شعار خویش ساز
نیکی و پاکی بود آیین هر پیغمبری
*************
از بد و نیک آنچه می کار همان را بدروی
این سخنها را نه پنداری عزیزم سرسری
*************
تا توانی قدر ساعات و دقایق را بدان
کسب دانش کن که نبود به ، ز دانش زیوری
*************
از هوسها دور باش و از خدا غافل مباش
زآنکه نبود جز خدا ، اندر دو گیتی یاوری
*************
از تو می خواهم که موری را نیازاری ز خود
ور خطا دیدی ز یاران از خطاشان بگذری
*************
انتهای پیام/