کجایید فریادرسان تالاب خشكیده ی هامون!
اجتماع نوشت
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۳۶
Share/Save/Bookmark
 
کجایید فریادرسان  تالاب خشكیده ی هامون!
وبلاگ شهریارزاهدان نوشت :
اون زمانها كه سیستان آباد بود ، رودخانه ها وانهارش پُر آب ، هامون اش سر سبز و خرم  ، مزارع اش پُرثمر و مردمان روستائی اش توانمندو از زندگی خودكفا برخوردار بودند ، گله های گاو بهمراه گاوچرانها از اول صبح راهی هامون می شدند و روستائیانی كه دارای چند گوسفند وبز بودند  نیز همزمان باطلوع خورشید آنهارادراختیار چوپان مشترك روستا قرارمیدادند تا تعلیف دامهای سبك نیز درمراتع روستا انجام گردد.

 
 
اسب ها نیز ازمحل آخورهای بلندشان درخانه ی روستائیان رها و برای چرای روزانه به مراتع و نیزارهای منتهی به هامون سرازیر می شدند جالب ترازهمه اینكه اسبها هنگام طی مسیر به سوی نی زارازمیانه ی مزارع روستا میگذشتند ولی كمترین توجه رابه مزارع سرسبز اطراف خود داشتند وازلحظه ی خروج از روستا هدف غائی شان رسیدن به چمنزار وعلف زار "چُنگ" و یا نی زارهای هامون بود.

آبادانی وسرسبزی سیستان آنچنان وسعت داشت كه هیچ روستائی برای پرورش احشام ودامهایش نیازمند كاشت علوفه دراراضی خودش نبود و دغدغه ی تعلیف آنهارانداشت، همه ی احشام ازطبیعت آباد سیستان بهره مند بودند وبرای صاحبان شان ارزش افزوده بودند.

دم دمای غروب روستا نیز بسیارزیبا می شد ، گاوها بعدازتعلیف 10 تا 12 ساعته سیر و سرزنده به سمت روستا ها سرازیر می شدند ، گاوهای نر باكوهان های درشت درمیانه ی راه  صحنه های زیبائی از شاخ به شاخ شدن بایكدیگر و قدرت نمائی رامی آفریدند وزمانی ازهم جدامی شدندكه چوب گاوچران شاخ آنها رانشانه میرفت وبه این ترتیب باصداهای مهیب گاوی كه به مثابه تهدید وادامه نبرد درفرصت آتی به رقیب بود راه خود رابه سمت روستاها ادامه می دادند.

درمیدان مركزی روستا كه گاوها ازیكدیگر جدا و به سمت خانه ی صاحبان شان میرفتند باردیگر صحنه ی درگیری قوی هیكل ترین گاوها برای سردستگی و نشان دادن زهرچشم به یكدیگر شروع میشد و این درگیری آنقدرادامه پیدا میكرد تازمانی كه رقیب ضعیف تر پا به فرار میگذاشت و با این فرار مراتب قیمومیت خودرابه گاو قوی تر اعلام میكرد.

گله ی گوسفندان خانگی نیز غروب نشده به خانه برمی گشتند وهمزمان بره ها به سرعت برق و باد سراغ مادران شان میرفتند و مادرخانواده برای دوشیدن گوسفندها به داخل آغول میرفت، تفاوت وعده های دوشیدن گاوها وگوسفندان این بود كه گوسفندان درشبانه روز سه بار(صبح - ظهر - عصر) و گاوها در دونوبت صبح وعصر صورت می گرفت.

شكل برگشت اسب ها متفاوت بود ، چون اسبها معمولاً فاقد چوپان بودند و برای برگشت شان به روستا كسی بایدسراغ شان می رفت، یادمه بعداز آمدن از دبستان من و پسردائی ام كه هم سن وسال بودیم برای برگرداندن اسبها عازم" چُنگ " می شدیم، درمیان گله ی بزرگ اسب سراغ اسب سفیدخودمان كه یك كره بزرگ داشت می رفتم ، سینه ودستش روماساژ می دادم خوب كه منو بو میكرد ، می شناخت ودربرابرم آرامش میگرفت.


 من هم آرام ، آرام بدلیل كوتاهی قدم دركنار یك بلندی باپرش سوارش میشدم ، اسب سفید ورؤیائی ام بدون تامل به همراه كره ی سرخ رنگش به سمت روستا راه می افتاد ، اندكی كه ازگله دورمی شد ، سلانه ، سلانه دویدن روآغاز میكرد.  

اوكه سرمست ازتعلیف وآزادی روزانه بود به امید سپری كردن شب وطلوعی دیگر برسرعت خود می افزود ومثل آهو ازروی جوی ها ونهرها می پرید و من كه به این فراز و فرودها عادت كرده بودم و از سرعت آن لذت می بردم خودم را مثل زنبوری به یال وكوپال او چسبانده بودم كه خدای نكرده به زمین پرتاب نشوم ، بالاخره بعداز پیمودن 4كیلومترمسیرراه به مقصد می رسید و باشیهه ی زیبایی مقابل درب منزل روستائی مان توقف میكرد ، كره ی او بعدازدقایقی به اومیرسید ومنهم پیاده می شدم و پایش رامقابل آخور بلندش به زنجیر می بستم.

واقعاً دراین جهان انسانی ودراین كره ی خاكی چه اتفاقی رخ داده كه خداوند این همه نعمت را كه ازآن برخورداربودیم حالا ازمادریغ داشته ودرعوض غضب طوفانهای سهمگین اش رابرما نازل كرده است. 

خدایا من میدانم دربرابرنعمات فراوان توناشكری وكفران نعمت كردم كه حالا آرامش را ازمن گرفته ای، گذشت وبرادری ومروت رافراموش نمودم كه به تكبروغرور جاهلانه مبتلا شده ام ، خدایاقصوروكوتاهی ازمن است، من به درگاه توعجز ولابه دارم، من پیروی ازهوای نفس كردم وبرای همین به درگاه توروآوردم كه گناهانم راببخشی وتوبه ام رابپذیری ودیارمرا كه قبرستان اجدادم است مجدداً آبادگردانی.یاارحم الراحمین. 
کد مطلب: 18979