گل گشتی در سوره انسان(1)
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۹:۳۵
Share/Save/Bookmark
 
به روایت حرف رک به نقل از عرشیا:
هو

از ارزشمندترین صفات کمالیه، عنایت به اجابت خواسته دیگران و برآورده کردن آن می باشد که در مرتبه ای، انسان در داشته اش، بدون آنکه احتیاجی به آن داشته باشد دیگران را نیز سهیم می کند. در مرتبه ای بالاتر در عین لازم داشتن، دیگران را نیز شریک می کند و در مرتبه ای بالاتر، خود را در حرمان نگه می دارد ولی دیگران از داشته اش برخوردار می شوند که این ایثار و نثار می باشد. آنگونه که قرآن می فرماید : «ویؤثرون علی انفسهم و لوکان بهم خصاصه» ، (و [دیگران را] هرچند خود نیازمند باشند برخود برمی گزینند) ، (حشر، 9) و این رویّه در سیر استکمالی به مرتبه ای می رسد که شخص مُعطی و دهنده، نه خود را می بیند و نه آنچه را می بخشد و نه به خاطر بذل و بخشش خود را طلبکار می داند و این به واقع والاترین «نشان آدمیت» می باشد. علی (ع) می فرماید : «اعلی المکارم الایثار» ، (برترین مکارم ایثار می باشد) باز می فرماید : «الایثار زینه الزّهد» ، (آمُدی ، غررالحکم و دُرر الحکم)

خنک آنکه آسایش مرد و زن                             گزیند بر آسایش خویشتن

سوره مبارکه «انسان» که با نامهای : «دهر» و «امشاج» ، «هل اتی» و «ابرار» نیز خوانده شده است، توصیف والایی از کسانی است که به این مرتبه از «عشق دهنده» و احسان به دیگران رسیده اند که در عین نیازمندی، نداشتن را برخود تحمیل می کنند ولی راضی به بی نصیب ماندن دیگران نمی شوند.

در مکّی یا مدنی بودن سوره بین مفسّران اختلاف نظر وجود دارد ولی اجماع عالمان و مفسّران شیعه بر این است که همه یا لااقل قسمتی از این سوره شریفه در مدینه نازل شده است که مقام ابرار و ارزش اعمال صالح آنان را بیان می فرماید. تعدادی از مفسّران اهل سنّت نیز این سوره را مدنی دانستهاند مثلاً قرطبی در تفسیر خود می نویسد: «وقال الجمهور مدنیه» ، (مشهور علما، معتقدند که در مدینه نازل شده است) ، (تفسیر قرطبی، ج10 ، ص6909) و خود نیز یک آیه این سوره را مکّی و بقیه را مدنی دانسته است. (همان) بعضی نیز برآنند که هشت آیه این سوره در مکّه کنار خانه خدا نازل شده است و آیات نه تا بیست و دو در مدینه نازل شدهاند. سیوطی هم در «اتقان» و هم در تفسیر «الدّر المنثور» از عکرمه و ابن عباس نقل کرده است که سوره دهر در مدینه نازل شده است.

همچنین جمع کثیری از عالمان اهل سنت نزول آیات آغازین این سوره را در ارتباط با علی (ع) ، فاطمه (س) ، حسنین (ع) و فضّه دانسته اند. نظیر واحدی در «اسباب النزول» و فخر رازی در «تفسیر کبیر مفاتیح الغیب».

محمد بن ادریس شافعی در سوره معروفی گوید :

الی م الی م و حتی متی                  اعابت فی حبّ هذا الفتی

و هل زُوجت فاطم غیره                     و فی غیره هل اتی هل اتی

تا کی؟ تا کی و تا چه زمانی؟! مرا در محبت این جوانمرد سرزنش می کنید؟ مگر فاطمه (س) به غیر او تزویج شد؟ و مگر «هل اتی» درباره غیر او نازل شده است؟

محورهای عمده آیات این سوره عبارتند از : موهبت آزادی و حق انتخاب برای انسان در بخش اول و آیات آغازین. آفرینش شگفت انسان از نطفهای امشاج و مختلط. پاداش ابرار و نیکان و دلائل استحقاق آنان به این پاداشها و اوصاف پنجگانه ابرار ، اهمیت قرآن و طریق اجرای احکام آن و تهذیب نفس، حاکمیت مشیت الهی در عین برخوردار بودن انسان از اختیار، تذکر در ارتباط با انتخاب راه نادرست زندگی و برنامه پیامبر (ص) برای ایجاد تحول مطلوب آیه آغازین سوره پس از «بسم الله الرحمن الرحیم» می فرماید : «هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئاً مذکوراً» ، (آری! مدتی از روزگار بر انسان سپری شد که هنوز چیزی قابل ذکر نبود) ، (انسان ، 1) در آیه فوق ، «هل» به معنی «قد» میباشد و آیه می فرماید : دوره ای بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود ، پیشتر از این مرحله ای است که انسان هیچ نبود و قرآن در وصف آن مقطع می فرماید : «و قد خلقتکَ من قبلُ و لَم یکُ شیئاً» ، (و خودت را پیشتر آفریده ام در حالی که چیزی نبودی) ، (مریم ، 9) و در آیه ای دیگر در همین سوره می فرماید : «اَولا یذکُرُ الانسان انّا خلقناهُ من قبل و لم یکُ شیئاً» ، (آیا [این] انسان نمیاندیشد که ما در گذشته او را آفریده ایم ، حال آنکه چیزی نبود) ، (مریم ،67) هرچند بخش عمده این سوره، مربوط به قیامت و نعمتهای بهشتی میباشد ولی در طلیعه سوره از آفرینش انسان سخن رفته است که این آفرینش و حیات دنیوی در واقع زمینه ساز نیل به نعمتهای اخروی و بهشتی می باشد از این رو، مهمترین نعمت خدوند بر انسان همین نعمت آفرینش می باشد که در آیات بعد می فرماید : اختیار دست خود انسان است که از این فرصت ارزشمند چگونه استفاده خواهد کرد؟ آن را بالنده و منتهی به ابدیتی سرشار از رضایت خداوند و تنعّم از نعمت خواهد کرد یا با غفلت و پیروی از هوای نفس برای خود عذابی ابدی فراهم خواهد ساخت؟ با توجه به آیه دوم سوره معلوم می شود که مراد از انسان در آیه «هل اتی علی الانسان ...» نوع انسان بوده و عموم افراد را شامل میشود نه اینکه مشخصاً حضرت آدم (ع) باشد.

در شرح عبارت : «لم یکن شیئاً مذکوراً» روایاتی نقل شده، از جمله: امام باقر (ع) میفرماید : «انسان در علم خداوند بود ولی در شمار آفریده شده ها نبود» و امام صادق (ع) نیز میفرماید : «انسان پیش از آفرینش پدیده ای تقدیر شده بود اما آفریده شده نبود) ، (نقل از تفسیر مجمع البیان، آیه اول سوره دهر)

آیه دوم می فرماید : «انّا خلقنا الانسانَ من نطفه امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعاً بصیراً» ، (ما انسان را از نطفهای آمیخته آفریدهایم و به آزمونش میکشیم ، و او را شنوا و بینا ساختهایم) ، (انسان، 2). «امشاج» که در آیه آمده است جمع «مَشَج» بر وزن سبب یا جمع «مشیج» به معنی شیئی مخلوط می باشد. آفرینش انسان از نطفه مخلوط ممکن است اشاره به اختلاط نطفه مرد و زن و ترکیب «اسپرم» و «اوول» یا اشاره به اختلاط مواد ترکیبی نطفه است یا اشاره به ترکیب رقائق روحی و دقائق معنوی میباشد یا معطوف به ترکیب جسم و جان، عقل و نفس و یا تطورات نطفه در دوران جنینی و ... باشد، در ادامه آیه میفرماید : «نبتلیه» او را با بیان تکالیف و بازخواست وظایف در بوته آزمایش قرار می دهیم که اشاره به رسیدن انسان به مقام تکلیف و تعهد و مسئولیت می باشد و این از عنایات خداوند به انسان میباشد که او را در خور تکالیف دانسته است. نقل است که «سید بن طاوس» روز به سن تکلیف رسیدن فرزندانش را جشن می گرفت که شما دیگر مورد محاسبه و بازخواست هستید و خداوند از شما تکالیفی را میخواهد که این تکلیف در واقع «تشریف» میباشد و بزرگان اهل معرفت در ذیل آیه «یاایها الذین امنوا کتب علیکم الصیام ...» ، (بقره ،186) گفتهاند : «لذۀ الندا ، ازال تعب العبادۀ و العنا»

لذت تخصیص تو وقت خطاب                                  آن کند که نآید از صد خُم شراب

                                                                                                                   مثنوی معنوی ، دفتر پنجم ، بیت :4201

از آنجا که آزمایش و تکلیف بدون «آگاهی» و معرفت ممکن نیست در آخر آیه به ابزار شناخت نیز اشاره می کند که انسان «سمیع» و «بصیر» آفریده شده است و در سوره نحل نیز میفرماید : «والله اخرجکم من بطون امهاتِکم لاتعلمون شیئاً و جعل لکم السمع و الابصار و الافئده لعلکم تشکرون» ، (خداوند [است] که شما را از شکمهای مادرنتان، در حالی که هیچ چیز نمیدانستید ، بیرون آورد، و [از پیش] برای شما گوش و چشم و قلب آفرید، باشد که سپاس بگزارید) ، (نحل ،78) ، غرض اینکه این دنیا دار امتحان و ابتلا میباشد. آزمایشگاه است نه آسایشگاه و همه شئون دنیا اعم از خوشی و ناخوشی امتحان میباشد : «بلوناهم بالحسنات و السّیئات لعلهم یرجعون» ، ( و آنان را به خوشیها و ناخوشی ها آزمودیم، باشد که به راه حق بازگردند) ، (اعراف ، 168)

در آیه سوم می فرماید : «انّا هدیناه السبیل اِمّا شاکراً و اِمّا کفوراً» ، (ما او را به راه آوردیم، چه سپاسگزار باشد ، چه ناسپاس) ، (انسان ،3) با توجه به اینکه تکلیف و آزمایش علاوه بر معرفت و شناخت به «هدایت» و «اختیار» نیز نیاز دارد در این آیه میفرماید : ما او را به راه آوردیم چه شکرگزار باشد و هدایت را بپزیرد، و چه ناسپاس باشد و نپذیرد. هدایت در آیه فوق، گستره وسیعی دارد که هم هدایت فطری را شامل میشود و هم هدایت تکوینی و هم هدایت تشریعی را. امکان هدایت را در او فراهم ساخته و در اعماق فطرتش علاقه به پیمودن این راه را قرار داده و انبیاء و رهبران آسمانی را برای هدایت او مبعوث ساخته است و این خودِ اوست که بعد از اتمام حجت : «لئلّا یکون للناس علی الله حجت بعد الرّسل» ، (نساء ،165) باید راه را انتخاب کند، نساب لازم برای هدایت در اختیار همه قرار داده شده است و جای هیچ عذری برای کسی نمانده است. «اِمّا» در آیه «امای تخییریه» میباشد کمیل بن زیاد و حارث بن زیاد باهم برادر بودند یکی از اصحاب سرّ علی (ع) شد و دیگری فرزندان مسلم (ع) را به شهادت رساند. در انتهای آیه: «شاکر» به صورت اسم فاعل آمده است چرا که هیچکس نمیتواند از عهده شکر نعمت برآید و آنگونه که سزاوار است سپاسگزار هدایت شدنش باشد و کسانی که این نعمت عظمی را نادیده میگیرند بالاترین ناسپاسی را مرتکب شدهاند. خداوند اسباب هدایت را در اختیار همه قرار داده ولی آنان بیاعتنایی میکنند و در آیه بعد به فرجام خسران بار کسانی که ناسپاسی میکنند اشاره شده است. «انا اعتدنا للکافرین سلاسلا و اغلالاً وسعیراً» ، (ما برای کافران زنجیرها و بندها و آتش فروزان آماده ساختهایم) ، (انسان، 4) با توجه به اینکه هدایت نعمت بزرگی میباشد کفران این نعمت نیز ناموجّه خواهد بود. نکته قابل تأمّل اینکه آنان در آخرت با غُل و زنجیر گرفتار خواهند شد زیرا که در دنیا «اسیر نفس» بودند و از آزادی بیبهره، آزادی از ارزشمندترین نعمتها میباشد. کسانی در آن دنیا آزاد خواهند بود که در این دنیا نیز آزاد زندگی کرده باشند، به دنیا و تعلّقات و تعنّیات آن گرفتار نباشند، بندیِ نفس و انانیت نباشند و از دست «خود» نازل و فرودین رها شده باشند. مولانا فرماید :

بند بگسل باش آزاد ای پسر                              چند باشی بند سیم و بند زر

                                                                                   مثنوی معنوی ، دفتر اول ، بیت :19

از چنان آزادگی برخوردار باشند که دلبسته این «لماظه» ، (نهج البلاغه ، حکمت 456) و جویده شده پس مانده و حطام دنیا نباشند. گرفتار «خود» نباشند.

به حقی دردهایم را دوا کن                            ز خود بیگانه با خود آشنا کن

خداوندا من از من در عذابم                             به حق خود مرا از من رها کن

                                                                                                      عابد تبریزی

اگر انسان در این دنیا بنده آمال و امیال و مشتهیات نفسانی باشد، در آخرت نیز آنگونه محشور میشود.

آیه بعد [پنجم] میفرماید : «انّ الابرار یشربونَ من کأس کان مزاجها کافوراً» ، (بی گمان نیکان از جامی که آمیزه آن کافور است مینوشند) ، (انسان، 5) از این آیه تا آیه 22 به گونهای پیوستاری و در ارتباط با شأن نزولی خاص، به اوصاف ابرار و نعمتهای بهشتی آنان اشاره می فرماید : «ابرار» مفرد «بَر» و «بار» به کسی گفته میشود که خیر و نیکی او بسیار باشد (قاموس محیط)

جود و احسان توبی آموزش آمیزش است                   هیچ دانا بچه بط را نیاموزد شنا

و این احسان و نیکوکاری نیز با توجه به آیه قبل جلوه شکر خداوند میباشد. انسان اگر واقعاً شاکر باشد نیکوکار هم خواهد بود. اینان از جامی که آمیزه آن کافور است مینوشند و این از چشمهای است که بندگان برگزیده خدا از آن مینوشند : «عینا یشرب بها عبادُ الله یفجرونها تفجیراً» ، (چشمهای که بندگان [درستکار] خداوند از آن میآشامند و روان میکنندش هرگونه که بخواهند) ، (انسان ،6) «تفجیر» به معنی شکافتن و روان ساختن آب یا هرچیز دیگری میباشد و در بهشت برای جاری ساختن چشمه و نهر مانند دنیا نیاز به حفر و وگودبرداری نیست بلکه اراده بهشتی موجب جوشیدن چشمه میگردد. با توجه به دو آیه فوق میتوان نتیجه گرفت که معاد انسان جسمانی میباشد نه صرفاً روحانی. در آیات بعد به 5 صفت «ابرار» و «عبادالله» اشاره دارد که آنان را در خور استحقاق برخوردار شدن از این نعمتها میشمارد و عبارتند از :

الف) وفای به نذر :

از ارزشمندترین صفات کمالیه «وفای به نذر» میباشد. وفای به نذر به صورت شرعی و یا صیغه آن یا عام تر از آن نوعاً وفاداری به عهد و پیمان و قول و قرار از فضیلتهای انسانی میباشد. قرآن در موارد متعددی به وفای به عهد تأکید دارد و میفرماید : «اوفوا بالعقود» ، (مائده ، 1) یا در وصف ابرار میفرماید : «والموفون بعهد هم اذا عاهدوا» ، (بقره ،177) و... مولانا گوید :

تو به یک خاری گریزانی ز عشق                            تو به جز نامی چه میدانی ز عشق

عشق را صد ناز و استکبار هست                           عشق با صدناز میآید به دست

عشق چون وافی است وافی میخرد                      در حریف بی وفا می ننگرد

                                                                                           مثنوی معنوی ، دفتر پنجم

و سنایی نیز گوید :

منگر تو بدان که ذوفنون آید مرد                            در عهد و وفا نگر که چون آید مرد

از عهده عهد اگر برون آید مرد                                از هرچه گمان بری فزون آید مرد

حافظ نیز گوید :

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم               که در طریقت ما کافری است رنجیدن

و ناصر خسرو گوید :

چو عهدی با کسی بستی به جای آر                      که ایمان است عهد از دست مگذار

استاد جعفری گوید : فرار از تعهد، فرار از خویشتن است. اساسی ترین عامل شکست انسانیّت در روزگار ما به شوخی گرفتن و بی اعتنایی به تعهد است.

ب) ویژگی دوم ابرار این است که : «ویخافون یوماً کان شره مستطیراً» ، (و از روزی که شرّش دامنگستر است بیم دارند) ، (انسان ،7) «یوفون» و «یخافون» به صورت مضارع به این اشاره دارد که آنها همواره دغدغه معاد و آخرت را دارند. گویند غزالی گفته است : همه سخنان مرا فردوسی در دوبیت خلاصه کرده است :

ز روز گذر کردن اندیشه کن                                    پرستیدن دادگر پیشه کن

به نیکی گرای و میازار کس                                    ره رستگاری همین ست و بس

از یکی از بزرگان اهل معرفت نقل شده که گفته است : عصاره تمامی سخنان انبیاء و اولیا این است که خوبی خوب است و بدی بد! آنان از روز جزا پروا دارند و نسبت به حسابرسی پیشگاه الهی بی تفاوت نیستند.

ج) سومین ویژگی آنان این است که : «ویطعمون الطعام علی حبه مسکیناً و یتیماً و اسیراً » ، (و خوراک خود را با وجود دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر اطعام میکنند) ، (انسان ،8) آنان در عین حال که به غذا احتیاج دارند آن را به مسکین و یتیم و اسیر میبخشند. «علی حبه» در مرتبه اول به حب طعام برمیگردد و در مرتبه دوم به حب «اطعام» و در مرتبه سوم به حب «الله» که فقط خدا را میبینند و میگویند : «انما نطعمکم لوجه الله لایُزید منکم جزاء و لاشکوراً» ، [در دل گویند] ما فقط برای خشنودی خداوند شما را اطعام میکنیم از شما نه پاداشی میخواهیم و نه سپاسی) ، (انسان،9) آنان به تعبیر ابن سینا «مستعیض» و دنبال بده بستان نیستند و فقط خداوند را میبینند. «لوجه الله» احسان واطعام میکنند و مراد از «وجه الله» نیز احتمالاً «ذات خداوند» میباشد و این مختص اطعام نیست، در همه کارها خدا را در نظر میگیرند.

د) خوف و خشیت عقلانی از خداوند، جهت حسابرسی : «انا نخاف من ربنا یوماً عبوساً قمطرایراً» ، (ما از پروردگارمان در روزی که دژم و دشوار است میترسیم) ، (انسان ،10)

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل          کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها

                                                                                                                    حافظ

«حدیث هول قیامت» و دلواپسی از منازل آن، چنان مهم و ابدیت ساز است که نمیتوان نسبت به آن بیتفاوت ماند بلکه کسانی که از بصیرت و معرفت برخوردارند لحظهای غافل نیستند. همسر عارف وارسته آیت الله میرزا علی اکبر مرندی (ره) میگوید : بیقراریهای او را خصوصاً در دل شب که میدیدم یک بار پرسیدم چرا اینقدر پریشان هستی و در فکری؟ دیگران چطور، تو هم یکی از آنها! فرمود : تعجّب میکنم چطور تا حالا دیوانه نشده ام. (نقل به مضمون).

اوست دیوانه که دیوانه نشد                     این عسس را دید و در خانه نشد

قرآن می فرماید : «وما ادریک ما یوم الدّین. ثمّ ما ادریک مایوم الدّین. یوم لاتملک نفسٌ لنفس شیئاً و الامر یومئذٍ لله» ، (و چه دانی روز جزا چیست؟ روزی که هیچکس، هیچ اختیاری در حق هیچکس ندارد؛ و در چنین روز کار با خداوند است) ، (انفطار ، 17-19) در سوره غافر نیز میفرماید : «یوم هم بارزون لایخفی علی الله منهم شیئی لِمن الملک الیوم لله الواحد القهار. الیوم تُجزی کلّ نفس بما کسبت لا ظُلم الیَوم انّ الله سریع الحساب» ، (روزی که ایشان سراپا آشکار باشند و از آنان چیزی بر خداوند پوشیده نباشد [ندا آید] امروز فرمانروایی از آنِ کیست؟ [پاسخ آید،] از آن خداوند یگانه است. امروز هرکسی بر وفق کار و کردارش جزا یابد، امروز ستمی برکسی نرود، بیگمان خداوند زود شمار است) ، (غافر،16-17) و در سوره قیامت نیز میفرماید: «کلا لاورز. الی ربّک یومئذٍ المستقرّ. یُنبِّؤا الانسان یومئذٍ بما قدّم و اَخّر.» ، (حاشا ، پناهی نیست، سرانجام همه چیز و همه کار با پروردگار توست. در این روز انسان را از آنچه پیش فرستاده یا باز پس داشته است آگاه گردانند) ، (قیامت ،11-13)

نتیجه مراقبه و توجّه به روز حسابرسی و خودپایی در این دنیا موجب می شود که : «فوقیهم الله شرّ ذلک الیوم و لقیّهم نضرَۀً و سروراً» ، (پس از خداوند آنان را از شرّ آن روز در امان دارد و به ایشان تازگی و خرّمی بنمایاند) ، (انسان، 11)

اشاره شد که : آیات فوق در ارتباط با اطعام و احسان امیر المؤمنین (ع) و فاطمه (س) نسبت به مسکین ، یتیم و اسیر میباشد که شأن نزول و چگونگی آن در تفاسیر اینگونه نقل شده است:

«یروی عن ابن عباس ان الحسن و الحسین مرضا فعادهما رسول الله (ص) فی ناس معه فعال : یا اباالحسن لو نذرت علی ولدک فنذر علیّ و فاطمه و فضه جاریه لهما ان بُرِآ مما بهما ان یصوموا ثلاثه ایام فشفیا و ما معهم شی فاستقرض علیّ من شمعون الخیبری الیهودی ثلاث اصواع من شعیر فطنحت فاطمه صاعاً و اختبزت خمسه اقراص علی عددهم فوضعوها بین ایدیهم لیفطروا فوقف علیهم سائل فقال : السلام علیکم اهل بیت محمد مسکین من المساکین المسلمین، اطعمونی اطعمکم الله من مواعد الجنه! فآثروه و باتوا لم یذوقوا الّا الما، واصبحوا صیاماً فلما امسوا و وضعهوا الطعام بین ایدیهم وقف علیهم یتیم، فآثروه و وقف علیهم اسیر فی الثلاثه، ففعلوا مثل ذلک. فلما اصبحوا اخذ علیّ رضی الله عنه بیدالحسن و الحُسین واقبلوا الی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فلما ابصرهم و هم یرتعشون کالفراخ من شدۀ الجوع قال ما اشدما یسؤنی ما اری بکم و قام فانطلق معهم فرآی فاطمه فی محرابها قدالتصق ظهرها ببطنها و غارت عیناها فساء ذلک فنزل جبرئیل و قال : خذها یا محمد ، هنّاک الله فی اهل بیتک فاقرأه السوره» ، (از ابن عباس نقل شده که حسنین علیهما السلام بیمار شدند، پیامبر با جمعی از صحابه به عیادت آنان آمدند، بعضی از آنها پیشنهاد کردند : یا اباالحسن چه خوب است که برای شفای فرزندانت نذری بکنی، آنگاه علی، فاطمه و فضّه که جاریه آنان بود، نذر کردند که اگر حسنین شفا یافتند سه روز روزه بگیرند. هنگامی که حسنین سلامت خود را بازیافتند [و موقع ادای نذر فرا رسید] در خانه غذایی برای خوردن نبود، لذا امیرالمؤمنین علیه السّلام از شمعون یهودی خیبری سه صاع جو قرض رفت [نکته قابل توجه اینکه در آن زمان فدک در اختیار علی و فاطمه علیهما السلام بود و در عین برخورداری از درآمد سرشار فدک در خانه، غذایی برای خوردن نداشتند] و فاطمه (س) از یک صاع آن پنج قرص نان پخت و در سفره نهاد. هنگامی که آماده افطار شدند صدای سائلی شنیده شد : سلام بر شما ای خاندان محمد، مسکینی از مساکین مسلمین بر در خانه تان آمده است، اطعام کنید خداوند از مائدههای بهشتی شما را روزی دهد. آنان نان افطار خودشان را ایثار کردند و فضّه نیز همین گونه غذایش را به مسکین داد و جز آب غذایی نخوردند، فردای آن شب را نیز روزه گرفتند و چون شب فرا رسید و نانشان را بر سفره افطار نهادند، یتیمی بر درِ خانه آمد و باز به همان روال شب قبل، غذای خود را به آن یتیم دادند، روز سوم اسیری از راه رسید و طعام خواست باز آنچه در سفره بود قبل از اینکه بخورند به اسیر دادند. [نکته قابل ذکر اینکه : در زمان پیامبر اکرم (ص) زندان و محبس نبود و اسیران در کنار مسلمانان زندگی میکردند] صبح روز چهارم علی علیه السلام دست حسنین را گرفت و به حضور رسول خدا روان شد، پیامبر اکرم وقتی چشمش به حسنین افتاد که مانند جوجه از شدت گرسنگی میلرزیدند : فرمود چقدر دشوار است برای من که شما را در این حال میبینم، رسول خدا از جای برخاست و همراه آنان به خانه زهرا آمد و او را در محراب عبادت مشاهده کرد که از شدت گرسنگی شکمش به پشتش چسبیده و چشمهایش در گودی فرو رفته! از این منظره پیامبر متأثر شد و در آن هنگام جبرئیل فرود آمد و و گفت : بگیر ای محمد! مبارک باد بر تو این خاندان و سپس سوره «هل اتی» را تلاوت نمود ...

شمع شو شمع که خود را سوزی                         تا بدان بزم کسان افروزی

                                                                                            الحمد لله رب العالمین  
کد مطلب: 13560