جنگ نرم درفضای سایبری ورسانه
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۲ ساعت ۰۳:۱۷
Share/Save/Bookmark
 
وبلاگ طرح با تو حرف ميزند نوشت :
بی‌گمان جنگ نرم، هنر مدیریت ذهن و قلب بشر است؛ از این رو علوم اجتماعی چون روان شناسی، جامعه شناسی، مردم شناسی، فرهنگ شناسی، فلسفه اجتماعی و مانند آن نقش بسیار کلیدی را در این جنگ ایفا می کنند. بهره مندی از ابزارهای تاثیرگذاری چون رسانه و تبلیغ نکته ای است که در جنگ روانی از دیرباز در قالب شعر، طنز، هجو و داستان های حماسی و اسطوره سازی در دستور کار قرار گرفته است.
در جنگ سخت، جسم انسان، برده می شود، ولی در جنگ نرم، جان انسان بنده می شود. تفاوت این دو به طور روشن بر کسی پوشیده نیست؛ کسی که برده می شود هر از گاهی با مخالفت های خواسته و ناخواسته اش هزینه هایی را بر طرف پیروز در جنگ تحمیل می کند و هرگز اجازه نمی دهد تا اشغالگر و برده گیر بتواند روح آرامش و آسایش را به خود ببیند، چنان که در سال های اخیر در جنگ افغانستان و عراق، متجاوزان و اشغالگران روسی و آمریکایی با آن مواجه بودند.
اما در جنگ نرم نه تنها طرف مغلوب نسبت به غالب واکنشی منفی از خود نشان نمی دهد بلکه با تمام افتخار بندگی خویش را اعلام کرده و با تمام مال و جان خویش در خدمت پیروز میدان جنگ نرم می باشد و با ایثارگری هزینه های بندگی را می پردازد و با عشق و علاقه در خدمت ارباب و معبود خود قرار می گیرد جنگ نرم، جنگ آیندگان
بی گمان انسان ها در طول تاریخ تجربیات گران سنگی در همه زمینه ها آموخته اند. تراکم دانش های تجربی و تاریخی به بشر این امکان را می دهد تا مسیر آینده خویش را براساس تجربیات پیشین، اصلاح، تغییر و سامان دهد.
تجربیات پیشین بشریت، این دانش را فراهم آورده که جنگ سخت نه تنها هزینه بر برای هر دو سوی جنگ است و پیروز میدان به همانند اندازه مغلوب، هزینه های جانی و مالی می پردازد، بلکه هزینه استمرار و بقای غلبه و تسلط حتی چند برابر هزینه های تحقق ابتدایی پیروزی است؛ افزون بر اینکه این غلبه هرگز دایمی نخواهد بود و مغلوب همواره در کمین غالب است تا در زمان ضعف و سستی بر او غلبه کرده و انتقام بگیرد.
تجربه به بشر آموخته که تسلط بر جسم اگر همراه با تسلط ذهن و قلب بشر باشد، نه تنها هزینه ای ندارد یا هزینه های آن نسبت به جنگ سخت بسیار اندک است و این هزینه های اندک هم بیشتر مادی است تا جانی؛ بلکه به او آموخته است که این تسلط، هم از پویایی بیشتر برخوردار است و هم هزینه ها را جبران کرده و شخص را فراتر از بردگی به بندگی می کشد و جامعه را از استقلال به وابستگی تمام می کشاند. این گونه است که طرف غالب در جنگ نرم، با کسانی روبه رو می شود که آگاهانه و عاشقانه سلطه و هیمنه طرف غالب را می پذیرد و به این ولایت و سلطه افتخار می کند.
براین اساس، جوامع متمدن به جای جنگ سخت در اندیشه جنگ نرم و به دست آوردن راه های تسلط بر قلوب و اذهان هستند تا به جای بردگی، بندگی را به دست آورند.
جنگ نرم، جنگ روانی
جنگ نرم، مبتنی بر عناصر و مؤلفه ها و ابزارهایی است که ارتباط تنگاتنگی با ذهن و قلب بشر دارد؛ زیرا هدف در جنگ نرم، القای اندیشه و فکر از سویی و تغییر عواطف و احساسات از سوی دیگر است؛ بنابراین، از ابزارهای کارآمدی بهره گرفته می شود که بتواند فکر و عاطفه انسانی را تغییر دهد و هدایت ذهن و قلب شخص و یا جامعه را در اختیار گیرد.
در جنگ نرم، تسلط روانی، یکی از مهم ترین اهداف قلمداد می شود. از این رو تأثیرگذاری بر روان آدمی با اشکال گوناگون چون ایجاد تزلزل، اضطراب، تشویش، تردید، تشکیک و مانند آن به عنوان مهمترین عوامل تخریب بنیادهای هویتی شخص و جامعه در دستور کار قرار می گیرد؛ زیرا هر شخص و جامعه ای براساس یک بینش و نگرشی عمل می کند. بنابراین، تغییر در بینش ها و نگرش هایی که در طول زمان شکل گرفته، نیازمند تغییرات آهسته و فرآیندی است.
البته ایجاد تغییرات به سادگی امکان پذیر نیست؛ زیرا شخص در یک فرآیندی به بینش و نگرشی خاص رسیده است که هویت و شاکله وجودی او را شکل می دهد؛ پس هر گونه تغییری را در این زمینه بر نمی تابد و به شدت با آن مقابله می کند. ایجاد تغییرات سریع و شتاب آلود همواره با واکنش منفی و عصبی همراه خواهد بود و حتی درجه مقاومت را افزایش می دهد به گونه ای که دیگر غیرقابل نفوذ خواهد شد.
برای این که کمترین مقاومت در این زمینه صورت گیرد می بایست روان شناسی انجام گیرد و معلوم شود که انسان ها در صورت همراهی و در شکل فرایندی، دست از مقاومت بر می دارند و تغییرات آهسته و گام به گام را که در شکل همراهی انجام می گیرد می پذیرند.
برای تغییرات ریشه ای لازم است که نخست ایجاد تشکیک و تردید در بنیادهای فکری و عاطفی و هویتی شخص یا جامعه است تا در هنگام هجوم بعدی خلع سلاح شده و کمترین مقاومت را از خود بروز دهد.
بنابراین، جنگ نرم مبتنی بر جنگ روانی است، زیرا هویت و شخصیت فرد و جامعه در یک جنگ روانی است که تخریب می شود و هرگونه مقاومتی را از وی سلب می کند.
مردم و قدرت نرم
مبنایی ترین عنصر قدرت نرم، مردم هستند، برخی دیگر از عناصر قدرت نرم عبارتند از: سرمایه اجتماعی، اعتماد عمومی، مشارکت عمومی، فرهنگ عمومی، آموزش های عمومی و تمام داشته هایی که در مردم وجود دارد، محلی گرایی، بومی گرایی، خرده فرهنگ ها، فرهنگ های سنتی و لایه های مختلفی که در درون مردم وجود دارد.
این چیزی است که اتفاقاً ما باید بیشترین تمرکز را برایش داشته باشیم چون ما نقطه قوتمان این است، ما یک فرهنگ تازه متولد شده بی ریشه در دنیا نیستیم، ما ملتی هستیم که بزرگترین روسای جمهور دنیا به احترام فرهنگ این مردم کلاه خود را از سرشان بر می دارند، فرهنگی که چند هزار سال ریشه دارد، در دنیا تمدن ساز بوده و این چیزی است که مشخصه و ویژگی مردم ایران است این هیچ ربطی به این دولت، دولت قبل وآینده ندارد، اصلی ترین ویژگی قدرت نرم ایران مردم هستند. اگر ما بتوانیم از ظرفیت های مردم برای مقابله با این هجمه های خارجی استفاده بکنیم بیشترین موفقیت را کسب خواهیم کرد.
اما از این ظرفیت ها و پتانسیل ها و سرمایه های مردم چگونه وکجا ها باید استفاده شود؟ اولین چیز استفاده در رسانه است. یک اصطلاح در علوم ارتباطات به نام تصویر ملی یا ایمیج یا انگاره ملی وجود دارد. کشورها را با این ایمیج ها و تصویر ها می شناسند. هویت ملی در دنیا با تصویر ملی مشخص می شود، یعنی آن نگاه تصور و تجسمی که یک ملت از خودش دردنیا به جا می گذارد، وقتی شما می شنوید آلمان یا مردم آلمان چه تصویری در ذهنتان شکل می گیرد؟ وقتی می گوید مردم افغانستان چه تصویری شکل می گیرد؟ وقتی می گوید مردم ژاپن یا چین یا کشورهای عربی چه تصویری شکل می گیرد؟ این تصویر، تصویری است که در دنیا قدرت آفرین است و حرف می زند، ما در داخل ایران در ترسیم این تصویر ضعف داشته ایم.
برای ایجاد یک تصویر مطلوب از ایران باید از ساده ترین ابزارها استفاده کرد از جمله پیشنهادات عملی که رسانه هایی مانند صدا و سیما قادر به اجرای آن هستند، نشان دادن زندگی افراد عادی جامعه است. وقتی یک توریست وارد کشور می شود وارد فرودگاه می شود تصویرش از ایران به هم می ریزد، چرا؟ چون فکر می کرده وارد ایران که بشود باید سینه خیز برود الان همه جا خشونت و بمب و موشک و اینها است، حتماً یقه اش را می گیرند می اندازند زندان! الان قرار است یک حادثه ای برایش رخ بدهد، وقتی وارد ایران می شود تعجب می کند ، در سال ۱۳۷۶ کنفرانس سران اسلامی برگزار شد خیلی از خبرنگار های کشور های عربی وارد ایران که شدند کنفرانس را ول کردند رفتند در خیابان از خانم هایی که رانندگی می کردند فیلم می گرفتند از آنها سوال شد اینها که جذاب نیست فیلم برنامه کنفرانس اسلامی را بیایید بگیریدگفتند نه این برای ما مهم تر است این برای ما عجیب است ما به دنیا باید این تصاویر را مخابره کنیم یعنی که تصور واقعی از ایران نداشتند کما اینکه ما فکر می کنیم در عربستان مردم با شتر رفت وآمد می کنند در حالی که آن تصویر تغییر کرده به نظر من اولین چیز تغییر دادن تصویر ذهنی مردم دنیا از مردم ایران است این هم با نشان دادن زندگی اجتماعی ایران فراهم می شود مثل نشان دادن وضعیت خیابان های ایران، مردم چه طور کار می کنند، پوشش مردم چه طوری است، کار مردم چه طوری هست، مردم چه طوری غذا می خورند، ما کجا ها رفت وآمد می کنیم، اماکن دیدنی ایران کجا است، نقاط طبیعی و اکولوژیکی چی هست اینها را با راه اندازی شبکه هایی مثل شبکه مستند که تلویزیون راه انداخته، می توانیم ایجاد کنیم. این تصویر وقتی به وجود بیاد دیگر بگویند مردم ایران مردم تروریست هستند ایران یک کشور خشونت طلب است ایران به دنبال جنگ است این تصویر ها فرو می پاشد و دیگر آنها موفق نمی شوند روی این موضوعات برنامه ریزی بکنند.
شبکه های اجتماعی در جنگ نرم
موضوع بعدی نقش شبکه های اجتماعی در جنگ نرم است . برای درک مفهوم شبکه های اجتماعی یا رسانه های هم گرا باید به تاریخچه ابداع اینترنت و فناوری هایی که اصطلاحاً اینترنت پایه یا آی پی پایه هستند بپردازیم. خیلی ها معتقدند اختراع یا ابداع اینترنت هم یک بخش فرآیند تکمیل نظام سرمایه داری غرب است مثلاً مانوئل کستلز، هربرت شیلر و بسیاری از نظریه پردازان جامعه اطلاعاتی این دیدگاه را دارند به خصوص نظریه پردازان مکتب انتقادی که اینترنت و فناوری های اطلاعاتی را ادامه نظام سلطه غرب می دانند و معتقدند مثلا یک کمپانی چند ملیتی که در آمریکا بود یک شاخه اش در کره و یک شاخه اش در آلمان فعالیت می کرد یک شاخه اش در برزیل بود این برای اینکه خودش را اداره کند نیاز به یک شبکه همزمان فرا ملیتی داشت. آنها می خواستند زمان ها و مکان ها را یکی بکنند وکنترل مرکزی داشته باشند .این دیدگاهی است که خیلی راجع به آن بحث و نظریه پردازی شده و به نظر می رسد که تا حدی هم این دیدگاه درست باشد چرا که بیشترین بهره وری از ظرفیت های اینترنت و شبکه های اطلاعاتی را خود غربی ها کرده اند اما این اینترنت در طول حیات خودش دو سه دوره را سپری کرده یک دوره تا سال ۱۹۹۰ هست ۱۹۶۹-۱۹۹۰ دوره نهفتگی اینترنت نام دارد و نزدیک دو دهه را سپری کرده و فناوری های که در این بستر جاری بود عمدتاً ایمیل و بی بی اس ها و شبکه های خیلی فرد به فرد و معدود بود، حتی ما وارد وب نشده ایم، ۱۹۹۰ که تیم برنزلی وب را ابداع کرد ما دنیای وب را شاهد بودیم که عصر انفجار عمومی وب بود ولی مشخصاً عرصه اصلی این دوره از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۰ عمدتاً عصر اطلاع رسانی یک سویه بوده یعنی از طرف سازمان ها، دولت ها، دستگاه های بزرگ، کمپانی ها به سمت مردم اطلاع رسانی می شده از سال ۲۰۰۰ به این طرف ما شاهد یک فناوری جدیدی که اسمش را وب تو پوینت او یا وب ۲ گذاشتند و شبکه های اجتماعی یکی از زیر ساخت های وب۲ محسوب می شوند اما این وب۲ چی می گوید برای اینکه مفهوم سوشیال نت ورک را درک بکنیم اول باید بدانیم وب ۲ چی هست وب ۲ در واقع یک ساختار فنی را ایجاد می کند که افراد بتوانند در بستر اینترنت به صورت چند سویه با هم ارتباط داشته باشند تعامل و ارتباط متقابل داشته باشند و حتی می توانیم بگوییم ارتباطات دو سویه تعاملی بلکه ارتباطات چند سویه و شبکه ای و گروهی گروه ها و مجموعه ای از افراد تیم ها و آدم های با سلایق و علایق یکسان با هم ارتباط برقرار می کنند این دوره، دوره ای است که به شدت محتواها از تولید به گروه های بزرگ و شرکت ها به سمت تولید توسط آدم ها و افراد وگروه ها تغییر پیدا می کند البته این ظرفیت های متعددی را برای کشورهای در حال توسعه ایجاد کرده و ما باید بتوانیم در جای خودش ما به درستی از آن استفاده کنیم.
اما کارکردی که این شبکه ها دارند و بزرگترین آن فیس بوک است با یک چیزی حدود ۵۲۰ میلیون کاربر در سال ۲۰۱۰ اگر ما بخواهیم به لحاظ جمعیتی فیس بوک را با دنیا مقایسه کنیم سومین کشور پرجمعیت دنیا بعد از هند و چین می شود و بعد سایت هایی مثل توئیتر که اصطلاحاً میکرو بلاگ هستند پیام های کوتاه را می دهند خود پدیده وبلاگ ها وبلاگستان خود ما در این بخش در ایران خیلی ظرفیت داریم و من از منتقدانی هستم که معتقدم در ایران از این ظرفیت وبلاگ ها نتوانستیم استفاده کنیم، ما در وبلاگستان جهان خیلی ظرفیت داشتیم چون پیشرو بودیم و باز تاکید مردم وقتی من در بحث قدرت نرم گفتم مردم، در اینجا وبلاگ ها مردمند دیگر دولت نیست، دولت وبلاگ نویس نیست مردمند که وبلاگ می نویسند و ما تا رتبه های سوم و چهارم جهانی پیش رفتیم یعنی توانستیم قدرت خود را در دنیا به رخ بکشیم در همین موضوع وبلاگ ها در موضوع جنگ نرم در تحریف نام خلیج فارس ایرانی ها آنچنان قدرت خودشان را نشان دادند که یک زمانی دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی در سفر نیویورک درکنار آقای ریس جمهور گفت که ما خوستار تکرار جنبش های نرم افزاری شبیه خلیج فارس هستیم
فعالیتهای سایبری ایران
راجع به فعالیت هایی که در فضای سایبر در ایران انجام شده به چند نکته اشاره می شود:
ما یکی از کشورهایی هستیم که بسیار با تاخیر قانون مبارزه با جرایم رایانه ای و اینترنتی را تصویب کردیم البته این قانون هنوز هم به طور کامل اجرا نمی شود یعنی شاید اگر این قانون زودتر تصویب می شد دیگر نیاز به این اقدامات سلبی فعلی بریخ دستگاه های اجرایی نبود یعنی دستگاه قضایی خودش می توانست اینها را کشف کرده و با آنها برخورد کند و جلوی اینها گرفته شود ولی این فضای رها شده که وجود داشت و عملاً هیچ کنترلی براین فضا نبود باعث شد که یک عده بیایند سایت های مستهجن و فساد انگیز ایجاد کنند جوان ها را به انحراف بکشانند و بعد دستگاه هایی مثل سپاه مجبور شوند خودشان وارد عمل شده و با اینها مقابله بکنند ولی من بحثم فراتر از اینهاست من معتقدم در فضای جنگ سایبر ایران بایستی قدرت دفاعی خودش را در این فضا تقویت بکند بخشی از این قدرت دفاعی در چارچوب پدافند غیر عامل کشور قرار می گیرد که من اطلاع دارم کارهای خیلی خوبی در این بخش دارد صورت می گیرد. بخش دیگر در فضای عمومی است یعنی قدرت هکر های ایرانی، قدرت بازدارندگی امنیتی سایت ها و وبلاگ های ایرانی و فعالین وکاربران ایرانی، اینها هم بخشی از این فضا است که با آموزش و با بالا بردن سواد رسانه ای و سواد دیجیتالی امکان پذیر است.
اما در خصوص شبکه های ماهواره ای یک مقدار وضعیت پیچیده تر است اولاً کل این دو فضا یعنی تکنولوژی های اینترنتی و تکنولوژی های ماهواره ای معمولاً ضدش را در خودش دارند یعنی شما یک سایت را فیلتر می کنید فردا یک سایت دیگر باز می شود یک روش را می بندید ۱۰۰ روش دیگر درست می شود علت هم این است که سر منشا این تکنولوژی غربی ها است یعنی یک راه را شما می بندید یک راه دیگر را ابداع می کنند حمایت می کنند پول تزریق می کنند ایجاد می شود و دوباره در دسترس قرار می گیرد. پس در این صورت یا ما باید به کشورهایی بپیوندیم که درب را به طور کامل به روی اینها بسته اند مثل کره شمالی و ویتنام و بخشی از کوبا، این ها در را بسته بودند خیال خودشان را راحت کرده بودند و می گفتند ما این تکنولوژی ها را نداریم و به طور کامل ممنوع هست و زیر ساخت هم فراهم نکردند در نتیجه خیالشان راحت بود صورت مساله را پاک کرده بودند، اما در ایران این طور نیستیم سیاست های کلی که مورد تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار گرفته و رهبر معظم انقلاب تایید کرده توسعه شبکه های اطلاع رسانی است.
با در نظر داشتن منافع ملی و تعالیم اسلامی به نظر می رسد باید با توجه به این راهبرد، با استفاده از ظرفیت این شبکه ها ما به تقویت درونی خود و تولید محتوا و تربیت نیروی انسانی متخصص بپردازیم و ساختار های دولتی و دفاعی و امنیتی خودمان را در این حوزه تقویت کنیم. اگر این کار صورت بگیرد به نظر من حتی شاید بسیاری از این خلاها و مشکلاتی را که وجود دارد نیاز نباشد که این اقداماتی راکه الان هست را انجام بدهیم. به این می گویند اقدامات پیشگیرانه به جای اقدامات درمان گرایانه.
در مورد شبکه های ماهوارهای هم وضعیت به همین ترتیب است. ما الان ۳ شبکه جام جم، شبکه العالم، شبکه برون مرزی، شبکه پرس تی وی داریم و قراره شبکه اسپانیولی خبر راه اندازی شود. هر چقدر از این شبکه ها راه بیفتد کم است من به شما می گویم اگر یک شبکه زنده داشته باشیم که فقط طبیعت ایران و اجتماع ایران و مردم ایران را نشان بدهد این هم در خارج و هم در داخل مخاطب دارد کما اینکه بنده در شبکه های ماهوارهای دیدم که در روسیه شبکه ای است به نام راشیا تراول گاید که نشان می دهد مردم آنجا چه جوری ماهیگیری می کنند چه جوری از کوه بالا می روند چه جوری راه می روند در خیابان چه طور از اماکن بازدید می کنند محیط کار چی هست صنعت چی هست رودخانه چی هست درخت و دارشان چی هست یعنی آن دارد برای من تصویر می سازد ما از این کانال ها ۱۰۰ تا هم داشته باشیم کم است قطعاً اگر شما کمیت را درست بکنید و حتی از ظرفیت های بخش خصوصی هم با نظارت وکنترل صدا وسیما استفاده شود.
ممکن است گفته شود که در این زمینه مشکل قانون اساسی وجود دارد اما بنده اعتقاد دارم موقع آن فرا رسیده که همان طور که در چارچوب اصل ۴۴ بسیاری از معضلات را در این زمینه حل کردیم با مشورت کارشناسان در رابطه با صداوسیما راهکارهایی اتخاذ کنیم. من نمی گوییم آن اصل زیر پا گذاشته شود بلکه می تواند چارچوب جدید تعیین شود، می تواند صدا و سیما کنترل و نظارت سیاست گذاری، تبیین راهبردها، تعیین مدیران وکنترل بعد از پخش همه اینها را بر عهده داشته باشد ولی اداره تولید سوژه محتوا پخش و انتشار را بر عهده بخش هایی که توانش را دارند بگذارد. حتی بر عهده سازمان های دولتی. چرا الان سازمان گردشگری ما ۵ تا شبکه تلویزیونی ندارد؟ چه طور است که در شمال عراق در یک منطقه ای که یک دهم خاک ایران هم نمی شود ۱۵ تا ۲۰ شبکه تلویزیونی وجود دارد؟ یا به عنوان مثال ما در ترکیه در همسایگی مان ترکیه ۲۰۰ تا شبکه خصوصی دارد و افغانستان طبق آمار جدید ۵۶ شبکه دارد؟ چه طور هست که آنها می توانند و ما نمی توانیم؟ مگر بزرگترین و پر مخاطب ترین شبکه فارسی زبان را یک شرکت بخش خصوصی در افغانستان با نام فارسی وان راه اندازی نکرده است؟ اینها ضعف هایی که وقتش است به فکرش بیفتیم منفعتی که از طریق نشان دادن فرهنگ، اجتماع وتکنولوژی و طبیعت ایران و افکار ایرانی وجود دارد خیلی بیشتر از آن ضرر هایی که ما الان در چارچوب منحصر کردن آن به ساختار دولتی داریم تحمل می کنیم.

 

انتهای پیام/
کد مطلب: 498