وقتی برای توافق‌نامه‌ی ژنو گریه کردم
تاریخ انتشار : جمعه ۲۵ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۲۲
Share/Save/Bookmark
 
وبگاه "شیفتگان" نوشت:
مصطفای عزیز سلام

حال همه ی ما خوب است.ملالی نیست به جز دوری شما.راستی خبر داری که دیپلمات های ما بالاخره با 1+5 به توافق رسیدند؟ خبرش به ما که رسید از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدیم. صدا و سیما جشن گرفته بود.روزنامه ها نوشته بودند دولت تدبیر بالاخره موفق شد.مردم هم خوشحال شدند.سیل تبریک و تهنیت بود که می آمد، اما تو نبودی!

متن توافقنامه را که منتشر کردند زود رفتم که ترجمه ی رسمی اش را پیدا کنم.بعد ترجمه های دیگر و دست آخر متن اصلی اش را.توافقنامه را که خواندم اشک در چشمانم حلقه بست.مثل روزی که تو رفتی.همان روز که در دانشگاه نشسته بودم و خبر دادند تو را کشته اند.آن روز تو را نمی شناختم اما از آن روز با تو دوست شدم.روزی که رفتی."یا لیتنی کنت معک".روزی هم که متن توافقنامه را خواندم گریه کردم.اما گریه ها معانی مختلفی دارند.روزی که توافقنامه را خواندم اشکم بوی خسران می داد.یک روز تو را از دست دادم و بار دیگر همه چیز را.

شرمنده ی تو ام مصطفی! نتوانستم گرمی خونت را حفظ کنم.یخ زدم.تنها کاری که می توانستم بکنم گریه بود.تو و هزاران جوان این مملکت که اگر بودید ... گریه کردم.

توافق نامه برای مردم ایران محرمانه بود.مردم ایران محرم نبودند اما روزنامه های اسرائیلی محرم بودند.جایت خالی! به غربی ها قول دادیم "معادن و کارخانه های نورد اورانیوم" و هروجب از مراکز و ادارات هسته ای مان را برای غربی ها "توصیف" کنیم که بدانند مصطفاهای دیگرمان کجا هستند و کجا را باید بزنند.به غربی ها قول دادیم غنی سازی 20 درصد را متوقف کنیم.غنی سازی 5 درصد را از این به بعد به "اکسید اورانیوم" تبدیل کنیم.تازه کدخدا اجازه تبدیل اکسید اورانیوم به اورانیوم قابل استفاده را هم نداد.بازرسان هر ساعتی که بخواهند برای راستی آزمایی اقدامات ما می آیند و این غیر از بازرسی های عمومی آژانس است.و یک کلمه نگفتند که "ما" چگونه از اقدامات غرب راستی آزمایی کنیم.

احساس حقارت می کنم مصطفی! وقتی می بینم ما قبول کردیم در این 6ماه به قطعنامه های قبلی شورای امنیت که در مسائل هسته ای و غیر هسته ای است عمل کنیم.وقتی می بینم ما اجازه نداریم هیچ چیز نصب کنیم و آنگاه مسئولان ما می گویند برنامه ی هسته ای ما به قوت خود باقی است.وقتی "پژوهش و تحقیقات درباره ی انباشت اورانیوم با غنای 5 درصد" را هم از ما گرفتند، پژوهش را!

در ازای این همه با منت زیاد دارو و مواد غذایی را برایمان آزاد کردند که از ابتدا تحریم نبوده ایم.یعنی اینقدر بدبختیم؟ پتروشیمی را آزاد کردند که اساسا با تحریم کنندگان ارتباطی نداشتیم.طلا را آزاد کردند که اگر نمی کردند هم مشکل چندانی نداشتیم.پول های خودمان را ، آن هم اندکی را و آن را هم به طور قسطی به ما می دهند و از همان برای هزینه ی دانشجویان خرج می کنند بی آنکه ما در آن دخل و تصرفی داشته باشیم.حاکمیت و استقلال ملی ما هم اینگونه مخدوش شد.هیچ تحریمی لغو نشد. با لطف غربی ها ، تحریم نفتی فقط بیشتر نشد.

آنگاه به ما گفتند سازمان تحریم ها فروریخت.مانده ایم قسم حضرت ابوالفضل را باور کنیم یا دم خروس را؟ به ما به دروغ گفتند که تمامی فعالیت های هسته ای ادامه می یابد اما این مخالف صریح است با متن توافقنامه.مردمی که نامحرم باشند ، حتما باید دروغ تحویل بگیرند.توافقی کردیم که روی شاهان قاجار را سفید کرد.اگر آن روز خاک را می دادیم امروز تمامی اطلاعات مان را ،حاکمیتمان را دادیم و خودمان بی دعوا پذیرفتیم برای فعالیت هایمان از غرب اجازه بگیریم.صد رحمت بر ترکمانچای!

مردم مقصر نیستند.هنوز نمی دانند چه کلاه گشادی بر سرشان رفته است.هنوز نمی دانند برای اینکه یک نفر در گزارش 100روزه ژست موفقیت بگیرد و اسلاف را بکوبد ، خون تو را پامال بازی های سیاسی کرد.سبد کالا را با آن اوضاع نابسامان جلوی ما پرت کردند که نفهمیم این سبد غذا شاید همان پولهای نفتی است که اختیار نداریم خودمان نوع مصرفش را تعیین کنیم.

رویم سیاه مصطفی! می خواستم دیگران نگویند این بچه از ابتدا و بی دلیل می خواهد منتخب مردم را بکوبد.دیر است ولی بیشتر از دستم بر نمی آید.به همین سادگی انقلاب را بی اثر کردیم.مردمی که 35 سال با هر تحریم و سختی و خون دل ساختند را مضحکه ی دنیا کردیم.

مصطفی جان! این روزها به ما که از انقلاب و خون تو دفاع می کنیم می گویند افراطی و تندرو.منتقدین این روزها شده اند بی سواد.من بیسوادم.با این بی سوادی ام فهمیدم که چه ظلمی به مردم شده است،اما کابینه ی ژنرال ها هنوز این را نفهمیده است؟

مصطفای عزیز! از روزی که تو رفتی با خودم عهد کردم که تو الگویم باشی.هرچند خیلی سخت است.تو مصطفایی برگزبده ای؛ روشنی و روشنایی می دهی.اگرچه دیپلمات های ما مات شدند اما من هم به اندازه ی توانم و با همه ی بیسوادی ام برای اینکه خون تو گرم و جاری بماند روشنگری می کنم.

 
دوستدار تو؛ هدهد

 
کد مطلب: 12002