ما اهل کوفه هستیم یا نیستیم....
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۲ ساعت ۰۸:۰۳
Share/Save/Bookmark
 
وبلاگ فاطمه الزهرا نوشت :
وقتی به یادامام زمان (عجل الله تعالی فرجه) می افتم و می خواهم برای فرج و ظهورشان دعا کنم، دلم می لرزد. خودم را مقایسه می کنم با مردم کوفه! افرادی که خیلی هایشان قطعاً خیلی بهتر از من بوده اند.

وقتی با زبانم تعجیل فرج و ظهور حضرت را خواستار می شوم و با عملم تأخیرش را، چه فرقی با کوفیان دارم؟!!

یاد این پیامک می افتم که «آدم ها لالت می کنند بعد می پرسندچرا حرف نمی زنی؟!»

 
شرم می کنم؛ خجالت زده می شوم (اگر هنوز حیایی باشد!) ولی چه سود نوش داروی پس از مرگ سهراب را؟! وقت گناه باید شرم کنم، وقتی که نفسم، دلم، هوسم، کار خلافی را از من می خواهد باید یاد امامم بیفتم و اینکه گناهم موجب تاخیر ظهورشان است.

وقتی می خوانم «اللهم أعذه من شر کل باغ و طاغ...» خودم را یکی از مصادیق این متجاوزان و طغیان گران حس می کنم و در طنزی تلخ از خدا می خواهم که امامم را از شر من حفظ کند...! یاد گوشواره های حضرت بنت الحسین (صلوات الله علیهما) می افتم که شیعه ای آن را می کند و گریه می کرد!!!

وقتی این جریانات تاریخی را می شنویم انگشت به دهان می مانیم از این بی خردی ها! و حتی لعن می کنیم عاملانش را. غافل از اینکه ما هم همانیم.گناه من مساوی است با آن عمل او... چرا؟! چون از دست من فعلاً همین بر می آید. من توان آن کار را ندارم، به قدر خودم گناه می کنم... و تخم مرغ دزد هم که شتر دزد می شود!

پس با همین مقایسه ساده می توانم بفهمم که چرا امامم (عجل الله تعالی فرجه) نمی آیند. و می توانم بفهمم که اگر در کربلا می بودم یا اگر کربلا تکرار شود، کجای آن ایستاده ام...

زیر علم عباس (علیه السلام) یا فراری به نخلستان های کوفه یا جزء سیاهی لشکر ابن زیاد یا شاید هم خود شمر؟!!

چندان بعید نیست.
کد مطلب: 8123