او گدا نیست فقط گرسنه است
تاریخ انتشار : شنبه ۵ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۰۷:۴۳
Share/Save/Bookmark
 
وبلاگ دانشجویان زمین شناسی نوشت :
پسرک تازه متوجه شد غذا رسیده همه دور ماشین جمع شده بودند ظروف خود رو تحویل می دانند تا مقداری غذا بگیرند، از جایش برخواست دنبال ظرفی بود برای غذا کسی به او توجهی نمی کرد غذا داشت تمام می شد بلند اعلام کردیم کسانی که غذا گرفته اند بروند تا آنهایی که هنوز غذا نگرفته اند بیایند جلو و غذا بگیرند ، حول تر شد از چند نفر درخواست پلاستیک کرد باز کسی نگاهش نکرد زیر چشمی داشتم نگاهش می کردم هر چه می گذشت دست پاچه تر می شد گرسنه به نظر می رسید تک و تنها بود ، کفگیر واقعا ته دیگ را لمس می کرد از بس درخواست زیاد بود نمی توانستم بیبنم چیکار می کنه آخر دیدم رفت کارتون زیر پایش مقداری کند دوان دوان به ما نزدیک شد کارتون رو به زور دست من داد بلند داد زد زیاد بریز گشنمه نمی دانستم باید چیکار کنم دیده بودم تو پلاسیتک یا ظرف کثیف کسی غذا بخواد اما کارتون تنها دارایی این پسر برای گرفتن غذا بود برایش روی کارتون غذا ریختم از بین جمعیت کارتون رو  دادم دستش کسی اصلا توجه نمی کرد حتی مقداری از غذایش ریخت ، غذا تمام شد موقع برگشت به دانشگاه بغض عجیبی تو گلوم گیر کرده بود کار امروز این پسر ذهنم رو مشغول کرده بود به خودم که نگاه می کردم می گفتم اگر جای ما عوض می شد چه می شد وقتی رسیدم دست خودم نبود چشمانم پر از اشک بود، یعنی چند روز غذا نخورده بود کس و کارش کجا هستند از فکرم بیرون نمی رفت چند روز درست نمی توانستم غذا بخورم  فقط می دانم گرسنه بود انقدر فکرم مشغولش شده بود که غذا بیمزه می شد گرسنه می شدم اما نمی توانستم غذا بخورم دائم می گفتم امروز غذا خورده ، یعنی فقط کارتون داشت .......
دوستانم محرومین را دریابیم ؛ هر کسی غذا ندارد هر کسی ظرف غذا ندارد میشد جای من و او عوض می بود بدانیم دستان محرومین برای درخواست کمک رنگی ندارد
کد مطلب: 11077