یادداشتی بر فیلم «چ»، آخرین حرف حاتمی‌کیا
تاریخ انتشار : جمعه ۲ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۲۱
Share/Save/Bookmark
 
وبگاه "فرصت برای مردن بهتر، در حکم کیمیاست" نوشت:

فیلم «چ» اثر هنرمند گرامی ، ابراهیم حاتمی کیا ارزش آنرا دارد که هم به صورت تفسیری و هم به صورت نشانه شناسانه به آن نگاه شود همچنانکه می دانیم نگاه تفسیری در پی "چیستی" بازنماهای عناصر ساختمانی اثر است و پس زمینه های مختلف اثر اعم از پشتوانه های تاریخی ، سیاسی ، روان شناختی و فلسفی اثر را مورد مداقه قرار داده و تاثیر هریک را بر روی ساختار اثر به تفسیر می کشد

تفسیری که متضمن پاسخگویی به چند پرسش اساسی است  اول اینکه انگیزه تحریر یا خلق چنین اثری از جانب هنرمند چه بوده است ؟ آیا هدف خالق اثر، طرح مسئله ای اجتماعی یا معضلات تاریخی است؟ یا انگاره های ذهنی خود را به تصویر کشیده است ؟ دوم اینکه در کل ،خالق اثر، چه می خواهد بگوید و همه تلاشش را برای القای کدام مفهوم بکار برده است؟

پس اگر بخواهیم به نتیجه مطلوبی برسیم باید پی ببریم که آخرین و تازه ترین حرف ابراهیم حاتمی کیا در سینمای ایران چیست ؟

البته اینکار کار سختی نیست چون هرچه  هنرمند تواناتر باشد فهم چیستی و چرایی سخنش آسانتر است ولی با این حال آثاری وجود دارند که در پس یک آسانی قابل رویت سختی غیر قابل رویتی هم در مسیر فهمشان وجود دارد که باید مورد تدقیق قرار گیرد

مارتین اسیلین (البته در باره تئاتر) می گوید : همه چیز اثر از شکل گرفته تا نام شخصیت ها ، دکور، نور، رنگ ، لباس و کلیت اجزاء تشکیل دهنده و همه وهمه نشانه هایی هستند از ذات ماده اثر، یعنی صورت اثر (صرف نظر از ماده تشکیل دهنده آن) به عنوان تبلور ذات ماده خود ، گویای ارزش های نهفته در بطن آن است

البته گاهی هم اتفاق می افتد که مخاطبی از طریق یک نشانه یا اجتماع نشانه های اثر مفاهیمی استخراج کند یا به اکتشاف معانی ای برسد که احتمالاً مد نظر و مراد نشانه ساز (خالق اثر) نبوده و لاجرم قصد انتقال پیامی را نیز از طریق آن نداشته است

با این مقدمه راقم این سطور معتقد است اساساً فیلم «چ» بر خلاف آنچه مشهور شده است در مورد زندگی شهید مصطفی چمران نیست و به قصد به تصویر کشیدن زندگی و رزم آن بزرگوار ساخته نشده است  و این مهم در گام اول از نام فیلم (بعنوان یک نشانه) پیداست ،حاتمی کیا نام فیلم خود را «چ» گذاشته است نه چمران و شاید هم منظورش «چ» مثل چمران باشد و نگارنده این سطور به نگاه استاد فراستی شدیداً انتقاد دارد که در فیلم دنبال شخصیت چمران می گرددو می نویسد :

«مشکل اول فیلم خود شخصیت چمران است. اگر او را از فیلم برداریم یا تبدیل به رزمنده ای بی نام و نشان اش کنیم با بیش و کم همین خصوصیات و کنش ها ، چه می شود؟ شخصیت چریک عارف و متفکر چمران تا حد بسیاری در نیامده. کمی منفعل است. استاد جنگ های چریکی و استراتژی و تاکتیک چریکی نیست. در مقابل حرکات دشمن شارپ نیست. تاخیر دارد. عرفانش هم غایب است. یک صحنه عبادت چیزی نمی رساند. خلوت ندارد. متفکر است و بیشتر سیاسی و اهل پلمیک اما در جواب دشمن راجع به زن و فرزند کم می آورد. یشتر مردم دوست است و ملی تا متفکر. اولین اسلحه گرفتنش خیلی حرفه ای است – با دوربین خوب – اما نه ایرانی. شلیک کردن های بعدی اش بهتر است. این که فیلمساز می گوید چمران اوست، قبول. اما چقدر به چمران واقعی نزدیک است؟ مساله این است. درباره یک شخصیت بسیار مهم و مانده در تاریخ حرف زدن ، شعار ندادن وخصوصی - و شخصی- نکردن اش سخت است. قطعا فیلمساز به جنبه هایی از شخصیت نزدیک تر است و از جنبه هایی دورتر. اما این توجیه کافی نیست. هم باید یک شخصیت درست و واقعی و چند بعدی در بیاید و هم نگاه فیلمساز به او غایب نباشد. نه اینکه فقط با نگاه فیلم ساز مواجه باشیم. حس کلی شخصیت، خلوت و جلوت اش و دیالکتیک آن مهم است، که در فیلم نیست. و جنگ و صلح. آیا چمران اساسا صلح طلب بوده –و قطعا نه سازش کار- یا چریک اما عارف؟ اینها دو چیزاند. آیا می شود سیاسی نبود ، اهل جنگ نبود ، عارف نبود و... و درباره همه این ها در یک آدم حرف زد؟»

مصطفی چمران در سال 1358 از طرف دولت مرکزی وقت جهت خواباندن غائله پاوه به این شهرستان سفر کرده است پاسداران جان برکف هم مدتهاست مشغول دفاع از مردم مظلوم پاوه در مقابل تجزیه طلبان کُرد هستند چمران، جنگی را که در حقیقت برادر کشی است قبول ندارد و سعی می کند جلوی آنرا بگیرد نماینده ارشدی از ارتش به جنگی عاقلانه و با تاکتیک (همچنانکه آموخته است) اعتقاد دارد و پاسداران جان برکف و شهادت طلب امام خمینی (ره) فقط به فکر دفع دشمن و یا شهادت هستند ،رییس اکراد فریب خورده ماتریالیستی است که فقط ریشه جغرافیایی اش کُرد است و گرنه آموزه های غربی و اسراییلی تمام ذهن و دلش را اشغال کرده است ؛ در این بین زنی (که نقش آنرا خانم مریلا زارغی به خوبی ایفاء کرده است) با نوزادی در بغل که نشانه ملموسی از زایش و تداوم حیات است مثل چمران می اندیشد هرچند که چمران را نمی شناسد و علاقه ای هم در اوایل فیلم به وی نشان نمی دهد بلکه او را بعنوان کسی که از مرکز آمده تا آتش جنگ را شعله ورتر سازد می بیند و گلی را که چمران روی اسلحه شوهر زخمی اش گذاشته را با نفرت دور می اندازد

و نگارنده متاسف است که یکی از دوستان منتقد شخصیت فوق الذکر "هانا" را سمبل ترس می داند و چنین می نویسد :

«شخصیت موثر دیگر در این بستر “هانا” است. او نمایش یک ترسو است. حفظ وضعیت موجود هدف غایی اوست. توانایی مرزبندی و شهامت دل بریدن ندارد. انتخاب یک زن برای این شخصیت ریسک بزرگی بوده است اما ارتباط تاریخی زن و زمین کمک بزرگی به این نقش کرده است. هانا تصویر سازش و تسلیم، فرار و حقارت است. جالب است که ضعف اش را با پزهای توجیه گرانه ای می پوشاند: “من نمی توانم جان کسی را بگیرم” “تو وظیفه ات رو انجام دادی” “گوله بندازی گوله میندازند” و. ..و چه کسی می تواند انکار کند که جنگ با وجود آنکه شهید و شهید پرور کم ندارد ولی ترسو و توجیه گر هم زیاد دارد»



این در حالیست که با شخصیت "هانا"؛  فیلم  حاتمی کیا به فیلم "زندگی زیباست" رابرتو بنینی پهلو زده است یعنی کسی که می خواهد زندگی را به هر نحوی که شده زنده نگه دارد ، عجبا! تلاش برای زنده ماندن و حفظ بنیان خانواده ترس است ؟!.

بگذریم در ادامه فیلم مردم پاوه چنان شکست می خورند که فقط اندکی از آنان باقی می ماند مذاکره چمران با رییس جبهه مخالف سودی نمی بخشد وجنگ به داخل شهر کشیده می شود و چمران همراه عده ای از مردان ،زنان و کودکان و تعداد قلیلی از پاسداران و مبارزان محلی در مکانی امن مخفی می شوند و هر لحظه انتظار مرگ (به قول چمران) و شهادت (به قول وصالی ، فرمانده پاسداران) را می کِشند اما در واپسین لحظات دستور فرمانده کل قوا امام خمینی (ره) باعث می شود ژاندارمری و ارتش دست از تساهل و کاهلی کشیده و دشمن را از پاوه بیرون کنند چمران؛ همراه اندک مردم باقیمانده رهایی می یابد

مجال اندک این مقاله اجازه نمی دهد که داستان را کامل بنویسم با وجود اینکه لازم بود چون سکانس به سکانس فیلم دارای نشانه هایی است که ما را به آخرین حرف حاتمی کیا در سینمای ایران نزدیک می سازند و البته «چ»همچنانکه توضیح داده شد  به معرفی یک یا چند  شخصیت محدود نمی‌ماند و آن را بهانه و زمینه‌ای برای بیان پیام و طرح ضرورتی اجتماعی و سیاسی در شرایط کنونی کشور قرار می‌دهد که نگارنده بخاطر پرهیز از اطاله کلام به  این قسمت فیلم نمی پردازد

چمرانی که در فیلم «چ» می بینیم یک شخصیت تاریخی نیست یک تفکر است که بین تفکرات دیگر مانده و شاید در تاریخ ما مدفون شده است ،تفکری که شاید تفسیر دیگری از تفکر دینی است و شاید هم تفسیری متفاوت، از تفکرامام  خمینی (ره) ، اما هرچه که هست با تفکرات موازی خودش هم سان نیست ،

مریلا زارعی نقش زنی را بازی می کند که برادرش جزو دشمنان و شوهرش جزو دوستان است و در بغل بچه ای دارد که سر در گم ترین کاراکتر ابراهیم حاتمی کیا  است  سمبلی از نسل آینده نسلی که در آن گیر و دار ، دست به دست  می گردد و آخرش هم با سرنوشتی نامعلوم در پایان نامعلوم فیلم (از نظر خوشی و ناخوشی )گم می شود ،سرنوشت آن بچه چه خواهد شد؟ آیا او قصاص پدر را می گیرد ؟ آیا او انتقام دایی را خواهد گرفت ؟ اگر بله از چه کسی ؟ از کسانی که کشتندش یا از کسانیکه از مرکز آمدند و آتش جنگ را شعله ور کردند؟ یاانتقام پدر خود را از خانواده مادری می گیرد ؟

و بخاطر همین است که حاتمی کیا این کاراکتر را گم می کند ، نماینده ارشد ارتش از اینکه دولت مرکزی به جای نیرو ی تازه نفس برایش فشنگ فرستاده است عصبانی می شود و به نشانه اعتراض و به بهانه آوردن نیرو با بالگرد برمی گردد چرا که او نه پاسدار خمینی است نه بسیجی کُرد اهل پاوه ، او یک نظامی تعلیم دیده است که به جنگ نابرابر اعتقادی ندارد (صرف نظراز شخصیت تاریخی این کاراکتر،آنچه فیلم به ما نشان می دهد مورد بررسی است )

پاسداران می مانند؛ اما احساسشان جوابگوی گلوله دشمن نیست و چمران تنها کسی است که به مردم می اندیشد نه فقط مردمی که به او پناه آورده اند بلکه مردمی که در دست تفرقه گرفتارند ،چمران ، قرآن به سر می گیرد او به ملیت و مذهب اعتقاد دارد ، قران به سر می گذارد و از ریختن خون برادر اجتناب می کند ؛ او حافظ تمامیت ارضی کشور است ولی معتقد است با برادر کشی این مهم محقق نمی شود

عصای امام خمینی(ره) بالا می رود ودوستانِ تبدیل به دشمن شده،  با زور ارتش، و ژاندارمری از شهر رانده می شوند اما چمران زیاد خوشحال نیست و شاید به فکر زنی است که اکنون نه برادر دارد و نه شوهر و نه خبری از کودکش ، نمی داند از که کینه به دل بگیرد و یا ازبرای که گریه کند

نگارنده این سطور عادت ندارد تا تردید خود را ترویج نماید  ولی مردد است که براستی آخرین حرف حاتمی کیا، تایید چمران خمینی است یا چمران بازرگان ؟

کد مطلب: 16801