خواهرم حجابت..برادرم نگاهت..
تاریخ انتشار : سه شنبه ۴ تير ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۵۰
Share/Save/Bookmark
 
وبلاگ پلاک شهادت نوشت:
صبح زود روز انتخابات بعد دیدن حضرت آقا در تلوزیون و انداختن رای شون در صندوق و شنیدن پیام حضرت آقا رفتم به نزدیکترین محل رای گیری نزدیک منزل..

با اینکه اول وقت بود اما صف طویلی شکل گرفته و جمعیت در بیرون و خیابون هم ایستاده بودند.اولین کسانی که از محل رای گیری بیرون اومدند خانواده شهیدی از شهدای شعبانیه و مسجد جامع شهر که در محله مون زندگی می کنن بودند.

بعد کمی در صف موندن رفتیم داخل ..کنار دستم مردی مسن داشت اسم کاندید مورد نظرشو داخل برگ تعرفه می نوشت..سعید جلیلی و با گفتن بسم الله رای اش رو داخل صندوق انداخت..

دست خودم نبود بلند بهش گفتم احسنت!

رای خودم رو که مزین به اسم دکتر سعید جلیلی شده بود رو نوشتم و در صندوق انداختم.

یکی از دوستان پیام داد میتونی بیای کمک برای بازرسی مسجد جامع؟

مسیرمو به سمت مسجد جامع عوض کردم و خودم رو رسوندم به مسجد..مسئولین شهر برای رای گیری به مسجد جامع میومدن و موقعیت حساسی داشت..با توجه به انفجاری که در اعیاد شعبانیه در اینجا اتفاق افتاده بود ،جز مسجد جامع در هیج جای شهر مردم برای رای دادن موقع ورود بازرسی نمی شدند..

از بچه های صدا و سیما اومده بودن و با دیدن انگشت رنگی ام یه مصاحبه رادیویی هم ازم گرفتن..اشاره کردم به اینکه چشم همه مسلمونای دنیا به رای من و شما بستگی داره و از صحبتهای حضرت آقا هم نقل کردم..

تا ساعت 2 مشغول بودیم و با رای دهنده هایی که میومدن و می رفتن گاهی صحبت می کردیم..

بازرس صندوق اومد و گفت اگر کسی دستبند بنفش و سبز و ..داشت ، بهش تذکر بدیم از دستش در بیاره..

در این بین یکی از خانواده شهدا که رای داده بود گمان کرد ما تو رای گیری دستی داریم، گفت: خوب بود اما ..

بغض کرده بود و کمی بیشتر صحبت می کرد اشکش جاری میشد..پرسیدیم چطور؟

محل رای گیری مسجد رو زیرزمین انتخاب و مرتب کرده بودند.دوربین بطور زنده کنار صندوقها روشن بود و گاهی ارتباط مستقیم با کشور و استان از محل برقرار می شد..

وقتی ایشون می خواستن رای خودشون رو در صندوق بندازن دو تا جوون با دستبندهای بنفش با انگشتهایی به شکل V جلوی دوربین مانور می دادند و خوشحالی می کردند..

خانواده شهید از این حرکت جوونها عکس العمل نشون میدن و مخالفت می کنن..جوونها بدون توجه بر خوشی خودشون اصرار داشتن ..مادر شهید از پسر شهیدش که در همین مسجد به شهادت رسید میگه و میگه به حرمت خون شهدا حیا کنید و جواب میشنون ما که ندیدیمشون!! و بغضی که خانواده و مادر شهید از مسجد به خانه بردند ..

کسانی که رای میدادن و وقتی برمی گشتن می گفتن خدا کنه کسی بیاد بالا که ولایتی باشه و پیرو رهبر..

ما هم دعا می کردیم..

تا اینکه با پیامهایی که شب انتخابات میومد و نشان از شمارش آرا می داد، دستمون اومد کی رای میاره..

پیامهای حامیان روحانی شروع شد...و وقتی رئیس جمهور منتخب مردم معرفی شد.. جوانهایی که ظرفیت بدنشان را در خیابانها آزاد می کردند و در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی بحث اختیاری بودن قانون حجاب و آزادی بیان میشد و... به ما باز هم یادآور میشد که کار ما شروع شد..نه از 4 سال دیگه بلکه از همین الان و باید پاسداری کرد از خون شهدا ..

خدا توفیقمان دهد در این راه قدم برداریم و ان شاء الله شهادت قسمتمان شود..

به احترام خون شهدا خواهرم حجابتـــــــ ،
برادرم نگاهتـــــــــــــــــ و ديگر هيـــــــچ!



انتهای پیام/
کد مطلب: 3066