شهادت ، هنر مردان خداست
تاریخ انتشار : شنبه ۳۰ شهريور ۱۳۹۲ ساعت ۱۵:۱۵
Share/Save/Bookmark
 
وبلاگ به سوی ظهور نوشت :
يك روز قرار بود تعدادي از نيروهاي لشگر امام حسين (ع) با قايق به آن سوي اروند بروند. حاج حسين به

قصد بازديد از وضع نيروهاي آن سوي آب، تنهايي و به طور ناشناس در ميان يكي از قايق ها نشست و

منتظر ديگران بود.

چند نفر بسيجي جوان كه او را نمي شناختند سوار شده، به او گفتند: «برادر خدا خيرت بدهد ممكن

است خواهش كنيم ما را زودتر به آن طرف آب برساني كه خيلي كار داريم. » حاج حسين بدون اين كه

چيزي بگويد پشت سكان نشست، موتور را حركت داد. كمي جلوتر بدون اين كه صورتش را برگرداند سر

صحبت را باز كرد و گفت: «الان كه من و شما توي اين قايق نشسته ايم و عرق مي ريزيم، فكر نمي كنيد

فرمانده لشگر كجاست و چه كار مي كند » با آنكه جوابي نشنيد، ادامه داد: «من مطمئنم او با يك

زيرپوش، راحت داخل دفترش جلوي كولر نشسته و مشغول نوشيدن يك نوشابه تگري است! فكر مي

كنيد غير از اين است » قيافه بسيجي بغل دستي او تغيير كرد و با نگاه اعتراض آميزي گفت: «اخوي حرف

خودت را بزن». حاج حسين به اين زودي ها حاضر به عقب نشيني نبود و ادامه داد.
بسيجي هم حرفش را تكرار كرد تا اين كه عصباني شد و گفت: «اخوي به تو گفتم كه حرف خودت را بزن، حواست جمع باشه كه بيش از اين پشت سر فرمانده لشگر ما صحبت نكني اگر يك كلمه ديگر غيبت كني، دست و پايت را مي گيرم و از همين جا وسط آب پرتت مي كنم. » و حاج حسين چيزي نگفت. او مي خواست در ميان بسيجي ها باشد و از درد دلشان با خبر شود و اينچنين خود را به دست قضاوت سپرد. او علاوه بر داشتن تدبير نظامي، شجاعت كم نظيري داشت. با همه مشكلات و سختي ها، در طول ساليان جنگ و جهاد از خود ضعفي نشان نداد. قاطعيت و صلابتش براي همه فرماندهان گردان ها و محورها، نمونه بود و از ابهت فرماندهي خاصي برخوردار بود.
حساسيت فوق العاده اي نسبت به مصرف بيت المال داشت، هميشه نيرو ها را به پرهيز از اسراف سفارش مي كرد و مي گفت: وسايل و امكاناتي را كه مردم مستضعف دراين دوران سخت زندگي جنگي تهيه مي كنند و به جبهه مي فرستند بيهوده هدر ندهيد، به آنچه مي گفت عامل بود، به همين جهت گفتارش به دل مي نشست.
حاج حسين معتقد به نظم و ترتيب در امور و رعايت انضباط نظامي بود و از اهتمام به آموزش نظامي برادران و تربيت كادرهاي كارآمد غافل نبود. نيمه هاي شب اغلب از آسايشگاه ها و محل هاي استقرار نيروي لشكر سركشي نموده و حتي نحوه خوابيدن آنها را كنترل مي كرد. گاه، اگر پتوي كسي كنار رفته بود با آرامش تمام آن را بر روي او مي كشيد. او به وضع تداركات رزمندگان به صورت جدي رسيدگي مي كرد.
بنيانگذاري لشگر امام حسين (ع)
با شروع جنگ تحميلي به تقاضاي خودش راهي خطه جنوب شد و در نخستين خط دفاعي مقابل عراقي ها در منطقه دارخوين مدت ۹ ماه، با تجهيزات جنگي و امكانات تداركاتي بسيار كم استقامت كرد و دلاوراني قدرتمند تربيت نمود. در سال ۱۳۶۰ پس از آزادسازي بستان تيپ امام حسين (ع) را رسميت داد كه بعد ها با درخشش او و نيروهايش در رشادت ها و جانفشاني ها، به لشگر امام حسين (ع) ارتقا يافت. حسين شخصاً به شناسايي مي رفت و تدبير فرماندهي اش مبني بر اصل غافلگيري و محاصره بود حتي در عمليات والفجر ۳ و ۴ خود او شب تا صبح در عمليات خاكريزش شركت داشت و در تمامي عمليات ها پيشقدم بود. از سال ۱۳۵۸ تا لحظه آخر حضورش در صحنه مبارزه تنها ايام مرخصي كاملش هنگام زيارت خانه خدا بود. (شهريور ماه سال ۱۳۶۵) در ساير موارد هر سال يكبار به مرخصي مي آمد و پس از ديدار با خانواده شهدا و معلولين، با ياران باوفايش در گلستان شهدا به خلوت مي نشست و در اسرع وقت به جبهه باز مي گشت. در طول مدت حضورش در جبهه ۳۰ تركش ميهمان پيكر او شد و در عمليات خيبر دست راستش را به خدا هديه كرد. اما او با آنكه يك دست نداشت براي تأمين و تداركات رزمندگان در خط مقدم تلاش فراوان مي نمود.
به لقاء الله پيوست
حسين دو روز قبل از شهادتش گفت: «خودم را براي شهيد شدن كاملاً آماده كرده ام. » در عمليات كربلاي ۵ وقتي متوجه شد ماشين غذاي رزمندگان خط مقدم در بين راه مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفته است به شدت ناراحت شد و با بيسيم از مسئولين تداركات خواست تا هر چه زودتر، ماشين ديگري بفرستند و نتيجه را به او اطلاع دهند. پس از گذشت چند ساعتي ماشين جلوي سنگر ايستاد و حاج حسين در حالي كه دشمن، منطقه را گلوله باران مي كرد براي بررسي وضعيت ماشين از سنگر خارج شد. يكي از تخريبچي ها در حال مصاحفه با او مي خواست پيشاني اش را ببوسد كه ناگهان قامت چون سرو حسين بر زمين افتاد. اصلاً باورم نمي شد حتي متوجه خمپاره اي كه آنجا در كنارمان به زمين خورد، نشدم. بلافاصله سر را بلند كردم. تركشهاي مؤثر و درشتي به سر و گردن او اصابت كرده بود. هشتم اسفند سال ۱۳۶۵ بود و حاج حسين از زمين به سوي آسمان پركشيد و پيشاني او جايگاه بوسه عرشيان گشت.

سهيلا طائي؛روزنامه ايران
کد مطلب: 8881