تحلیلی از انتخابات یازدهم چرایی شکست اصول گرایان
تاریخ انتشار : شنبه ۲۹ تير ۱۳۹۲ ساعت ۱۷:۳۲
Share/Save/Bookmark
 
در مورد انتخابات یازدهم تحلیل های بسیاری صورت گرفته اما شاید بتوان بعد از یک ماه تحلیل جامع تری از انتخابات یازدهم ارائه داد

انتخابات یازدهم با پیروزی آقای حسن روحلنی با مجموع 50/7 درصد آرا به پایان رسید رئیس جمهور منتخب نوید فصل جدیدی بر پایه اعتدال خبر داد . در این بین گروههای سیاسی تحلیل های متفاوتی ارائه نمودند عده ای وی را اصول گرا عده ای اصلاح طلب نامیدند در این بین رسانه های این دو جریان نیز به واکنش در مورد اعتدال پرداختند در این نوشتار به دنبال پاسخ  3 سوال ذیل هستیم

 

      ۱-چرا روحانی پیروز شد؟

      ۲-این پیروزی اصلاح طلبان است یا اصول گرایان ؟

      ۳-علل شکست اصول گرایان؟

فرض مسئله این است که روحانی کاندیدای نه اصلاحات است نه اصول گرایان بلکه کاندیدای جناح هاشمی است وعلل شکست اصول گرایان غفلت از بهره برداری و ضعف در فضاسازی انتخابات است.

شاید بتوان گفت روحانی با رای قاطعی در انتخابات پیروز شد . اما بیش از ان که این پیروزی را مدیون شخصیت و محبوبیت سیاسی  جناح اش باشد مدیون وضعیت کنونی اقتصادی ،ضعف تبلیغاتی اصول گرایان ، نارکار امدی دولت است زیرا به عینه ثابت شده اصلی ترین حامی اش یعنی آقای هاشمی در بین مردم به ویژه در حال حاضر محبوب نیست شخصیتی که بیش از این افکار جناحی اش مطرح باشد، مشکلات اقتصادی فرزندانش ، حاشیه سازی اطرافیانش و تا حدودی رادیکال بودن وابستگانش مورد توجه مردم بوده است. اما چرا مردم به روحانی رای دادند چرا به قالی باف ، رضایی و... رای ندادند

  



کلید واژه تغییر

فشارهای اقتصادی بر مردم در این یکی دوسال به گونه ای افزایش یافت که مردم منتظر اتمام دولت بودند . دولت دیگر اصلی ترین پایگاه های اجتماعی اش یعنی قشر متوسط و مستضعف  را از دست داده بود . مردم در انتخابات دنبال تغییر بوند تبعا به دنبال کسی بودند که بیشترین شعارهایش تغییر باشد تغییر در اقتصاد، تغییر در مدیریت اما تغییر در سیاست چگونه رخ داد روحانی و تیم رسانه اش به دنبال آن بودند که

      ۱-اقتصاد را پای سیاست خارجه بنویسند

      ۲-عدم توان دولت را جلوه دهند

      ۳-منشا مشکلات را اصول گرایان معرفی کنند .

مهم ترین مورد هم بحث سیاست خارجه بود چون روحانی نماد سیاست خارجه معرفی شد .به همین دلیل اطرافیان روحانی در پی آن بودند که بیشترین تلاش را در مورد پررنگ کردن تحریم ها کنند . دومین مورد نا توان جلوه دادن دولت در مدیریت کشور را اشاعه دهند  در وهله ی سوم عدم توانایی دولت را به اصول گرایان نسبت دهند .

کاندیدای دولت

سعید جلیلی

برای این منظور جناح روحانی نیاز به معرفی یک اصول گرا به عنوان کاندیدای دولت داشت . واز بین کاندیداهای اصول گرا جلیلی گزینه مناسبی بود زیرا

     ۱-عضو دولت محسوب می شد

     ۲-مواضعش شبیه احمدی نژاد سال 84 بود

     ۳-حامیانش حامیان سابق محمود احمدی نژاد بودند

     ۴-مسئول پرونده هسته ای بود

     ۵- پتانسیل انتقاد زیاد را داشت

 

جناح روحانی در این را سه راهبرد مهم اتخاد کردند راهبرد اول همان بحث سیاست خارجه بود ومعرفی خود به عنوان نماد تدبیر وآشتی با دنیا راهبرد دوم انتصاب وی به افراطیون  ومعرفی خود به عنوان معتدل راهبرد سوم شائبه کاندیدای مخفی دولت وانتساب به احمدی نژاد ومعرفی خود به عنوان کلید واژه تغییر و نماد امید تغییر

دراین بین رسانه های اصلاح طلب و جناح روحانی شروع به انتساب وی به جریان انحرافی نموند حمایت اشخاصی نظیر رسایی ، کوچک زاده و حضور حسینی در نشست ها و همایش های حامیان وی را رمز ارتباط وی با دولت نامیدند شروع به برند سازی وبرجسته سازی علیه وی کردند و در نهایت وی تبدیل به نماد تهدید شد و روحانی به نماد امید در این بین رسانه های اصول گرا تقش زیادی در تخریب جلیلی داشتند رسانه هایی مانند سایت و روزنامه تابناک ، سایت فردا نیوز و....  آن گون جلوه دادند که اگر جلیلی بیاید همان اوضاع است و اگر روحانی بیاید تغییر وضعیت موجود .

حال روحانی دو مانع دیگر داشت  قالی باف که تا حدودی در ذهن مردم نه کاندیدای دولت بود  وتجربه ی خوبی در مدیریت کار اجرایی در تهران داشت و دوم رضایی که همانند او ادعای اعتدال داشت و خود را نماد تغییر وضعیت معیشت معرفی کرده بود.

قالی باف امکان داشت بتواند رای خاکستری ها و روستاها را بگیرد و از آرای روحانی بکاهد تیم روحانی دو رویکرد را اتخاذ کرد:

1-      قالی باف را ضد آزادی معرفی کنند ( همان شعار معروف مناظره سوم "من سرهنگ نیستم من حقوق دانم من پادگانی نیستم".

2-      تضعیف جایگاه قالی باف در موضوع تغییر:  در این موضوع به برجسته نمایی ان گونه بروند که قالی باف نماد تغییر در امور سازندگی واجرایی است با اینکه قالی باف باید خود را نماد تحول اقتصادی و سیاسی معرفی می کرد .در حقیقت قالی باف با اتخاذ مواضع دو پهلو تا حدودی میانه بین دو طیف حزب اللهی و جمعیت خاکستری داشت اما قالی باف در همه این موارد ضعف داشت چون او به راحتی با شعار های انقلابی می تونست رای مردم را به دست اورد او هیچوقت شعار تغییر وضع فر هنگی که مطلوب جامعه متوسط حزب االهی و جمعیت روستایی بود نداد (به حقیقت فرهنگ در انتخابات یازدهم مظلوم واقع شد)، شعارهای اقتصادی ضعیف و بدون تغییرات قوی .البته عدم تشکیل ائتلاف در تضییع رای او نقش داشت.

اما در مورد رضایی کار سختی نداشت رضایی  نه آن چنان قابلیت جذب رای داشت نه همراهان مشخصی اما رضایی دو قابلیت داشت

1-      رای منطقه ای : درنبود رقیبی قوی مانند احمدی نژاد به راحتی می توانست صاحب آرای لرها وبختیاری ها شود

2-      رای های حزب اللهی جدا شده از احمدی نژاد را جمع کند

3-      سبد آرای روحانی را تهدید کند

در این مورد تیم رسانه ای روحانی مشکل چندانی نداشت شعارهای اعتدال روحانی بر رضایی می چربید رضایی و اطرافیانش از طرف جریانات اصول گرایی کم تر مورد استقبال قرار گرفتند در بحث رای های منطقه ای با سیاست یارانه ها بماند روحانی و  با حضور قالی باف و جلیلی رای های رضایی کاهش پیدا کرد البته رضایی در این استان ها اول شد. اما با اختلاف رای کم نسبت به روحانی

رضایی بیشتر روی اقتصاد مانور داد در تیم اقتصادی شخصیت برجسته سیاسی حضور نداشت جریان وی بیشتر اقتصادی  بود حزب مشخصی نداشت . این یکی از موضوعات بود که تیم روحانی از آن استفاده کرد.

اصول گرایان یا اصلاح طلبان

شرایطی که اصلاح طلبان به وجود آورده بودند شرایطی بود که طی آن جناح اصول گرایان افراطی تلقی میشد اصلاح طلبان وحتی هاشمی بارها سعی استفاده از آن را داشتند اصلاح طلبان با همین رویکرد ناطق را شکست دادند و طیف هاشمی با همین رویکرد سعی داشت دولت احمدی نژاد را شکست دهد در سال 88 هم با همین رویکرد با شبیه سازی دوران ناطق همین موضوع را دنبال می کردند .

رسانه های اصلاحات وباند هاشمی در مورد این موضوع کم مایه نذاشتند حالتی درست کردند واصول گرایان را افرادی افراطی نامیدند سپس به برند سازی روی آوردند اما برندشان عارف حرفی برای گفتن نداشت

رای به اعتدال!

در واقع این روحانی بود که  با من معتدلم رای اورد پس از برندسازی ان ها و ایجاد دو قطب مثبت ومنفی  شکل دادند. قطب مثبت در زمان اصلاحات خودشان بودند وقطب منفی اصول گرایان به تعبیری قطب جدید افراطیون اصلاح طلب حذف وقطب جدیدی شکل گرفت قطب اعتدال و افراط اما تشکیل این دو قطبی کار مشکلی بود از یک طرف محسن رضایی هم داعیه اعتدال داشت از سمت دیگر قالی باف با اعمالش هم رای حزب اللهی و سبد آرای منشعب شده از احمدی نژاد را وهم رای جمعیت خاکستری اما آنچه روحانی بدان توجه کرد ارای خفته بود  . آرای خفته یعنی همان آرای که من رای نمی دهم چون اوضاع تفاوتی نمی کند فازهایی که روحانی داد پرهیز از افراط ،آزادی و.... این آرا ی را بیدار کرد در حالی که انتظار می رفت  رقابت بین قالی باف و روحانی 6 میلیون رای بیشتر نباشد روحانی این گونه، آرای آنها را به سمت خود کشید . اما اصلی ترین جایی که روحانی بر با قالی باف و رضایی وجلیلی پیروز شد و آن را می توان منبع اصلی ترین آرای روحانی نامید جذب آرای آخرینی ها کسانی که تا آن موقع تصمیم نگرفته بودند با دیدن انشعاب اصول گرایان ، ضعف دولت وفشارهای اقتصادی اصلی ترین گزینه را روحانی دیدند چون هم روحانی بود هم هاشمی پشتش بود وهم حرفهای جدید می زد. وهم از همه مهم تر افراطی نبود معتدل  بود!

برند سازی روحانی با جلیلی باعث شد تا آرای به سمت او بیاید حالا جلیلی نماد دولت انعطاف نا پذیری وخشکه مذهبی شده بود و روحانی نماد اعتدال ؛ میانه روی و تدبیر

اما چرا اصلاح طلبان بازنده ی انتخابات اند ؟

اصلاح طلبی نماد یک حرکت در سال 76 در ایران بود که طی سالهای اخیر اقبال خود راه به دلیل ناکار امدی ،افراطی گری از دست داده البته آدم های خوبی هم چون عارف ، شریعتمداری ، جهانگیری را با خود دارند . نماینده اصلاح طلبان عارف بود که به نفع روحانی انصراف داد اصلاح طلبان قبل انتخابات هم می دانستند که شانسی ندارد اما در یک حرکت گفتمانی از روحانی حمایت کرند موضوعی که باعث انتقاد تعداد زیادی از اصلاح طلبان شد . اما بعد از انتخابات با اعلام واژه اعتدال روحانی در برابر اصلاح طلبان شکست اصلاح طلبان معلوم شد چون اصلاح طلبان فهمیدند روحانی خطش فکری اش با  تفکرات خاتمی نمی سازد عضو جامعه روحانیت مبارزه است ، اگر هم اصلاح طلب باشد با ان ها متفاوت است .

اما اصول گرایان

افرادی نظیر عسگر ولادی مدعی اند که روحانی اصول گرا است واین پیروزی اصول گرایان است اما این نکته را فراموش کردند او مورد حمایت هیچ تشکل اصول گرایی در انتخابات نیست نظراتش با برخی اصول گرا کلا مخالف است اصلا اگر اصول گر است مواضعش این را نقض میکند کاندیدای اصول گرایان هم نبود حامی اصلی اش هاشمی بودند ودر بین اصول گرایان واصلاح طلبان هم طرفدار داشت .  البته نمی توان نتیجه گرفت اصول گرایان شکست خوردند 70 درصد کرسی شورای شهر در دست اصول گرایان است آنچه باعث شد مردم به روحانی رای دهند همان جذب رای آخرینی ها و جمعیت خفته بود اقبال اصول گرایان شاید 3 برابر اصلاح طلبان در جامعه است .

پس کدام جناح رای اورد؟

این که کاندیدا روحانی کدام جناح است بر سر طرفداران آن بین گروههای سیاسی دعواست اصلاح طلبان می گویند سبد آرای و طرفدارانش نزدیک ماست وهم فکران ما هستند اما اصول گرایان می گویند روحانی اصول گراست عضو جامعه روحانیت مبارز بوده اما اصلی ترین حرف را خود روحانی گفت وی جناح اعتدال است شاید این اعتدال خط قرمش هاشمی باشد .اما می تواند نوید تازه یک ساختار جدید را بدهد ساختار مبتنی بر تمام گروهها وجناح ها ،ساختاری فراجناحی اما عده ای حتی روحانی را به کاگزاران نسبت می دهند درست است که کار گزاران به هاشمی نزدیک تر است اما تفکرات روحانی با ان ها زاویه ای بسیار دارد به حدی که او را نمی توان در این گروه بر شمرد.

نقدی بر  تحلیل آقای سلیمی نمین

آقای سلیمی نمین در مصاحبه با خبرگزای مهر حرف های عجیبی را زدند

آقای سلیمی نمین در جایی گفتند. برخی اعتقاد داشتند به دلیل خطاهای عناصر تندروی جریان اصلاح طلب چه خوب است که پالایش صورت بگیرد و این جریانی که ما به آن اعتقاد نداریم و در آینده هم ممکن است خطا کند کلاً از دایره نظام حذف شود. خوب این تحلیل بر می گشت به آن شاخه ای از اصولگرایان که عمدتاً متاثر از آیت الله مصباح بودند و آنها هم سعی کردند چنین تحلیلی را ارایه دهند که پالایش جامعه سیاسی حکم می کند چنین امری را دنبال کنیم.

اما اقای سلیمی نمین اشتباه شما اینجاست ان زمان که جبهه پایداری تشکیل شد خواهان اتحادبامتحد بود اما عدم دادن سهمیه مناسب برای این جبهه باعث شد تا این جبهه متفاوت عمل کند ثانیا در تهران و به خصوص شهرستان ها کسانی رای اوردند که هم جز پایداری بودند هم جز متحد اما یادتان نرود که رای نیاوردن اصول گرایان هیچ ربطی  به این جبهه ندارد شاید تفکرات این جبهه در این مسئله اشتباه باشد اما آیا تفکرات دیگران که سر منشا ان توهین به آیت الله مصباح وحذف این جبهه است درست است زمانی که پایداری زیر آماج حمله اصلاح طلبان بود اصول گراها بازهم بیشتر ین حمله را داشتند با اینکه اصلاحات بیشترین ضربه را به اصول گرایان زد.اصول گرایان دعوایشان با این جبهه به اوج رسیده بود.

آقای سلیمی نمین  در جایی دیگر گفتند احمدی نژاد ماندگاری و بازگشتش در قدرت را منوط به این می داند که اصولگرایی در جامعه تضعیف شود. اگر احمدی نژاد جبهه پایداری را ایجاد می کند برای این است که اصولگرایی را تکه تکه و تضعیف کند. برای این که نمی خواهد اصولگرایی با قوت در جامعه حضور داشته باشد و به نظر من احمدی نژاد جبهه پایداری را به کمک بعضی از دوستانش به وجود آورد و بحث پالایش را پیش گرفت تا جبهه اصولگرایی از هم بپاشد.ه

اشتباه بزرگ همه اصول گرایان همین است اصول گرایان با همین تهمت ها جلوی پایداری ایستادند در حالی که آیت الله مصباح از مخالفان احمدی نژاد ومشایی بود و تعداد زیادی از اعضای جبهه پایداری وزرای زحمت کش دولت نهم ودهم بودند که به خاطر مقابله با انحراف از دولت کنار گذاشته شده بودند .

همین اشتباه وسهم خواهی عده ای از اصول گرایان باعث شد تا در جریان انتخابات دهم جلیلی را تخریب کنند و اورا کاندیدای احمدی نژاد بنامند . همین سهم خواهی و نظرات شاز آقایان نفوذی هم چون سلیمی نمین به دلیل قدرت طلبی وکینه ورزی باعث شد تا رای این کاندیدا از دست بدهد

همکاری احمدی نژاد و هاشمی!



شاید به ذهن کمی از افراد خطور کند که احمدی نژاد رقیب سر سخت هاشمی که حتی حاضر به حضور در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام  هم نمی شد . که آن ها باهم متحد شوند. هاشمی تمام توان خود را به هم داد تا جلوی دولت احمدی نژاد بایستد .ا با این حال عده ای معتقدند هاشمی و احمدی نژاد در رای اوردن روحانی با هم همکاری کردند اما این موضع بعید نیست زیرا:

1-      مطلوب احمدی نژاد رای نیاوردن اصول گراها بود زیرا اصول گرایان همیشه در صف منتقدین او بودند.و منصوب به جناح حاکم

2-      مطالبه هاشمی واحمدی نژاد یکی بود ،ماندن در قدرت

3-      سکوت احمدی نژاد ومشایی تعجب اور است یعنی به احتمال زیاد ان ها یک کاندیدا داشته اند که بیشترین نظرها به سمت روحانی است

4-      فراهم آوردن نه به احمدی نژاد در دولت

اصول گرایان کم تر به ذهنشان این مسئله رسیده بود وبیشترین تمرکز را روی کاندیدای پایداری کردند با اینکه کر می کردند شورای نگهبان هم هاشمی وهم مشایی دو ضلع این ماجرا حذف کرد دولت و هاشمی بر سر روحانی به توافق رسیدند.

By: http://tangeohod.blogfa.com/post/83
کد مطلب: 4614